مرحوم علامه طباطبایی که امروزه خیلی عزیز است در فصل جوانی و فعالیت خود چنین نبود. آيت الله قمشه اي از ایشان به «سید حلیم» تعبیر میآورد و میگفت وقتی این بزرگوار درس گذاشت و شاگردانی پیدا کرد، بدخواهان ایشان آن شاگردها را با پول یا تهدید یا با سیاست و دادن مقام از اطراف […]
من در میان قديسان، نخست آيت الله مرتضی حایری را بسیار پاک و وارسته میدانم. بعد از ایشان آيت الله سیداحمد خوانساری و سپس آيت الله ستوده قرار دارد….
آیتاللّه الهی قمشهای عارفی بسیار نازنین و متواضع بود. ايشان در عرفان بسیار قویتر بود تا در فلسفه. البته او فیلسوفی بود که مثل علامه طباطبایی به وی ارادت داشت….
دولت دنیا سازگار و نرم است با اینکه طبیعت هوشمندی بر آن حاکم است و تقاص دارد، اما در کل با بندگان خدا سازگار تا میکند اما دولت برزخ ملاحظه کسی را ندارند…..
پیش از انقلاب، آقازاده یکی از آقایان در فیضیه درس داشت و دارای شاگردان فراوانی بود؛ اما او تا با پدرش بحثش میشد و ناراحت میگردید، درس خود را تعطیل میکرد. گاهی حتی میگفت من طلبگی را هم کنار گذاشتهام و لباسهای خود را در میآورد؛ اما بعد از مدتی که پدرش از او دلجویی […]
من بیش از چهل و پنج سال در حوزه علمیه قم درس گفتهام. در تمامی این سالها به قدر دویست سال درس گفتهام؛ زیرا به هیچ کار دیگری جز تحقیق و تدریس و نگارش نپرداختهام. به جرأت میتوانم بگویم در این چند دهه، کسی در حد بنده برای تدریس در حوزهٔ علمیه نه وقت گذاشته، […]
یکی از دوستان ما در کرمان، هر ساله یک گونی پسته برای ما میفرستاد. من این پستهها را بین طلبههای نزدیک تقسیم میکردم و به هر خانواده یک کیلو میرسید. این کار چند سال ادامه داشت تا اینکه وی متوجه شده بود. او زنگ زد و گفت من این بار مقداري از اين پستهها را […]
من بیش از چهل و پنج سال در حوزه علمیه قم درس گفتهام. در تمامی این سالها به قدر دویست سال درس گفتهام؛ زیرا به هیچ کار دیگری جز تحقیق و تدریس و نگارش نپرداختهام. در تمامی این سالها نیز صاحبان قدرت در قم؛ یعنی همان ظاهرگرایان ما را کوبیدند؛ آنقدر که بعضی از آنها […]
یک وقتی با آقای مظاهری نشسته بودیم و چند نفر از طلبهها نیز در کنار ما بودند. یکی از طلبهها که تهرانی بود و از طلبهشدن خود ناراحت بود و چندی بعد آخوند شد، گفت: من اگر طلبه نشده بودم، دکتر یا پرفسور میشدم. من به او گفتم: از کجا معلوم که سیرابفروش نمیشدی؟! آقای […]
گاه کثرت کارهای فکری یا ملاحظه حال برخی از مراجعان، مرا خیلی خسته میسازد. روزی حاجآقایی گفت: شما چند ماه است هر روز بدون تعطیلی درس داشتهاید، حال که امروز درس به مناسبتی سیاسی تعطیل شده است، میخواهم شما را بیرون ببرم تا ناهار میهمان من باشید. از قم بیرون رفتیم و در یکی از […]
خداوند شبیر خاقانی را رحمت کند! شبیر خاقانی به شهر قم مهاجرت کرد و مدتی در شهر قم ساکن بود و ما محضرشان را درک کردیم.
زمانی که میخواستم از حوزه تهران به حوزه قم بیابم، در امتحانات ورودی حوزه علمیه شرکت کردم.
در زمان حکومت رضاشاه که بحث لباس غیرسنتی روحانیون بهجز مجتهدان و عالمان طراز اول مطرح شد،
آقای محمد کرمانی را خداوند رحمت کند! او جوان نابغهای بود و از هوش سرشاری برخوردار بود.
صفا و دوستی در بین گذشتگان بسیار بوده و اهمیت والایی داشته است. آنها با مؤانست با یکدیگر زندگی میکردند؛ زیرا سرشار از عشق، آگاهی و معرفت بودند.
من در کتابهایی که نوشتهام تولیدات علمی و نظریههای خودم را آوردهام و در پی جمعآوری و گردآوری نبودهام.
نقد اگر علمی باشد، سالم است و چنانچه به چماقی استکباری تبدیل شود، دیگر نقد علمی نیست و غرضورزی است.
متأسفانه معضلی عمیق و فراگیر در حوزه معارف دین اسلام از آغاز عصر غیبت وجود داشته است.
نوجوان بودم و در تهران سکونت داشتم. در آن زمان و مکان، نسبت به حوزه علمیه قم، تصورات و تخیلاتی داشتم و نسبت به خوبی و برتری شهر قم و حوزه علمیهاش متوقع بودم.
ظاهرگرایی و جمود بر ظاهر الفاظ روایاتی که بیشتر نقل معنا شده و فراوان مورد تحریف عمدی دشمنان اسلام بهویژه یهودیان نفوذی بوده و دوری از عقلانیت و بریدگی از باطنگرایی، دین و شریعت را به پیرایههای فراوانی آلوده میسازد.
بیش از چهل سال است که در حوزه علمیه درس میگویم. در قیاس با سن خود، سن و سال شاگردانم با گذشت این سالها تفاوت فراوانی کرده است.
من گاهی از بیان بعضی حرفها احساس ترس میکنم که مبادا اتهام دیوانگی و کمخردی به من زده شود.
به مزاح بسیار شده است که گفتهام شماره شناسنامه من سه است. این نشاندهنده این است که من، قبل از هابیل و قابیل به دنیا آمدهام.
ما باید از «زمان» به بهترین شکل استفاده کرده و قدر و ارزش عمر را بدانیم. در این زمینه، طلبهها و عالمان حوزوی مورد نظر ویژه هستند.
برخی آخوندها در بحث و مناظره به عوامفریبی رو میآورند و مهم برای آنان، به کرسی نشاندن نظری است که دارند و این هدف، گویی وسیله را توجیه میکند.
«علیکم بالاتمام و التتمیم». گاهی انسان کارهای شگفتانگیز و مفیدی انجام میدهد، ولی مسأله این است که «علیکم بالاتمام و التتمیم».
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «اذا خرجت من منزلک فاخرج خروج من لایعود ». بهبه! ما عمرمان را با معارف این اولیای نورانی و بزرگوار گذراندیم.
ما در طول تمامی سالهای تحصیلی که داشتیم، روزهای تعطیل را نیز درس میخواندیم؛ حتی روزهایی را که مربوط به شهادت حضرات ائمه معصومین میشد، درس تفسیر میگفتیم و در پایان نیز روضه کوتاهی برگزار میشد.
خداوند متعال غایبی است حاضر. غایب است یعنی مانند هیچکس نیست و آفریدهای به مرتبه او نمیرسد و حاضر است، یعنی حق است و در همهجا پایدار.
یکی از کتابهای من «قمار» نام دارد. ما در بحث خارجفقه، برای بخش قمار، فاتحه قرائت کردیم.
بعضی از عالمان معاصر را به عرفان میشناسم و تأییدشان میکنم. توجه شود رویکردی که برخی آخوندهای مدعی و درویشها دارند، مدنظر نیست.
روحانیون و طلبههای حوزههای علمیه و مبلغان دین، باید در امر دین خدا قاعده و قانون به دست بدهند.
من سفری به شهر مکه و مدینه داشتم. همسفران تهرانیام، تعداد زیادی انگشتر برای فروش با خود آورده بودند، ولی موفق به فروش آنها نشدند و در این زمینه، از من کمک خواستند.
اگر یکی بگوید من در تمام بانکهای کشورهایی مانند اتریش، بلژیک، شیکاگو، واشنگتن و مانند اینها تا شهرها و کشورهایی که در خاورمیانه و شرق کره زمین میباشد
زمانی در میدان بار ایستاده بودم. ناگهان دعوایی رخ داد. دعوا بین هفت تا هشت نفر از اهالی میدان بود.
از زمان بسیار قدیم، خاطرهای دارم. آن زمان که جوان بودم و هنوز، لباس روحانیت به تن نکرده بودم. دانشجویی میگفت، من فلسفه را درک نمیکنم.
من با مشکلات زیادی در کلاس درس مرحوم محمدتقی ادیب نیشابوری (متوفی ۱۳۵۵ ه ش)، حاضر میشدم.
وقتی از تهران، برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم آمدم، گمانم این بود که حوزه علمیه قم، فضایی باز و آزاد برای بحث و مناظره و نقد دارد.
زمانی برای ییلاق، به اطراف مشهد سفر کرده بودیم. طلبه خوبی در آن مناطق سکونت داشت که قرآنکریم را تدریس میکرد.
در زمینه کار و فعالیت،آدمی طبیعی و خودجوش هستم و روحیهام به گونهای است که کار مصنوعی، ساختگی و ظاهری انجام نمیدهم.
ما عادت داریم از دانشمندان علوم گوناگون، مجسمه و تندیس بسازیم. برخی از فلسفه و عرفان، به اندازه همین مجسمههای اندیشمندان این عرصهها فهم دارند.
بعضیها گفتهها و نقدهای من به عالمان گذشته را از سر تعصب و احترامی که برای آنان قایل هستند نمیپذیرند
من وقتی میخواهم از در فیضیه بیرون روم، باز میگردم و به تمام علما از حاضران تا به روح اموات سلامی میکنم.
من در سال ۸۶ کتابی به نام «مقامات موسیقی ایرانی» منتشر کردم. همچنین هفت جلد کتاب به نام «فقه غنا و موسیقی دارم». با انتشار این کتاب، عدهای از حضرات به من اعتراض کردند که حاجآقا چرا درباره آموزش مقامات موسیقی کتاب نوشتهاید.
در این روزگار، شب توسط تلویزیون و شبکههای ماهوارهای و دیگر ابزار سرگرمی شکار میشود و هدر میرود.
من سه آرزو در زندگی داشتم. یکی از آرزوهایم این بود که به کربلا مشرف شوم و زیارتنکرده از دنیا نروم. به حمد الهی، دو بار این توفیق حاصل شد.
برخی از درسهای ما ضبط و نگهداری نشده است. این بهخاطر مشکلات مالی بوده است. متأسفانه، مدتی به هیچ وجه ضبط صوت نداشتیم.
زمانی صاحب خودروی بنز دماغهدار، مدل صد و هفتاد بودم و رانندگی میکردم. در آن زمان، کتاب سیوطی را درس میخواندم.
من در کلاسهای درس گاهی به این موضوع اشاره کردهام که اگر امکاناتی داشتم و مثلا صاحب فقط چند دستگاه کانتینر باشم، شهری قرآنی تأسیس میکنم و یک به یک آیات قرآنکریم را به خوبی تبیین میکنم.