گاه کثرت کارهای فکری یا ملاحظه حال برخی از مراجعان، مرا خیلی خسته میسازد. روزی حاجآقایی گفت: شما چند ماه است هر روز بدون تعطیلی درس داشتهاید، حال که امروز درس به مناسبتی سیاسی تعطیل شده است، میخواهم شما را بیرون ببرم تا ناهار میهمان من باشید. از قم بیرون رفتیم و در یکی از روستاهای کهک، باغی بود که در آن چند تخت گذاشته بودند. بر روی همان تختها نشستیم. لحظاتی نگذشته بود که چند نفر با قیافه لاتها آمدند و کنار ما نشستند. ما هنوز ناهار خود را تمام نکرده بودیم. بعد از سلام علیک با آنها، گفتم بفرمایید تا ناهار شما را بیاورند، لقمهای را با ما بزنید. یکی از آنها گفت من پنج سال زندان بودم. گفتم: آدمی که زندان نرود، مرد نیست. یکی از آنها گفت من معتاد بودم. گفتم ما چند میلیون معتاد داریم، تو هم یکی از آنها. بعد گفتم شما که آدم نکشتهاید! یکی از آنها گفت: کسی که آدم نکشد هم مرد نیست، بعد گفت شما آدم کشتهاید؟ گفتم واللّه من هم هیچ کسی را نکشتهام. گفت: پس شما مرد نیستید. مرد باید آدم بکشد. گفتم من سی سال از این انقلاب میرود، نه دستبند به یک کسی زدهام، نه به یک کسی ظلم کردهام، نه یک ریال از این مملکت برداشتهام. بعد صحبت خود را با شوخیهایی ادامه دادم. خواستم راحت باشند و بر آنها سخت نگذرد. آن چند نفر خیلی شیرین با ما شروع به سخنگفتن کردند و من هم مثل یک لات حسابی، بلک مانند یک گندهلات با آنها مواجه شدم. یکی از آنها گفت: حاجآقا وقتی ما میآمدیم و دیدیم یک آخوند اینجا نشسته است، گفتیم بابا اینجا نمیشود نشست؛ اما حالا خوشحالیم که اینقدر به ما خوش گذشت. ناهار را که خوردند، گفتم ناهارتان را که خوردید، اگر خوابتان میآید میتوانید بیاید خانه ما! آنها مسافر بودند و ساکن قم و اطراف آن نبودند.
علامه طباطبایی؛ سید حلیم
مرحوم علامه طباطبایی که امروزه خیلی عزیز است در فصل جوانی و فعالیت خود چنین نبود. آيت الله قمشه اي از ایشان به «سید حلیم» تعبیر میآورد و میگفت وقتی این بزرگوار درس گذاشت و شاگردانی پیدا کرد، بدخواهان ایشان آن شاگردها را با پول یا تهدید یا با سیاست و دادن مقام از اطراف […]
قدیسان سهگانه حوزه
من در میان قديسان، نخست آيت الله مرتضی حایری را بسیار پاک و وارسته میدانم. بعد از ایشان آيت الله سیداحمد خوانساری و سپس آيت الله ستوده قرار دارد….
آيت الله الهي قمشه اي؛ سينه چاكي غريب و مظلوم
آیتاللّه الهی قمشهای عارفی بسیار نازنین و متواضع بود. ايشان در عرفان بسیار قویتر بود تا در فلسفه. البته او فیلسوفی بود که مثل علامه طباطبایی به وی ارادت داشت….
دولت دنیا و دولت برزخ
دولت دنیا سازگار و نرم است با اینکه طبیعت هوشمندی بر آن حاکم است و تقاص دارد، اما در کل با بندگان خدا سازگار تا میکند اما دولت برزخ ملاحظه کسی را ندارند…..
عادت مشاعر
پیش از انقلاب، آقازاده یکی از آقایان در فیضیه درس داشت و دارای شاگردان فراوانی بود؛ اما او تا با پدرش بحثش میشد و ناراحت میگردید، درس خود را تعطیل میکرد. گاهی حتی میگفت من طلبگی را هم کنار گذاشتهام و لباسهای خود را در میآورد؛ اما بعد از مدتی که پدرش از او دلجویی […]