یکی از کارهای بسیار مهم نقد دیوانهای شعری میباشد.
بسیاری از اشعار که گاه به مثل رایج و مشهور تبدیل شده و جامعه با آن به چشم امری مسلم و پذیرفته شده نگاه میکند، نیاز به تصحیح و تغییر دارد. در این میان، بیشترین تأثیر را مثنوی مولوی و حافظ دارد. متأسفانه در این زمینه، برنامهریزی و تدبیری وجود ندارد. البته ما تصویر و دورنمای انجام کار را داریم، ولی گویا، زمان عینیکردنش فرا نمیرسد. اگر انسانهای ماهر و کاربلد و امکانات مناسب در اختیار ما قرار میدادند، کار تصحیح را شروع میکردیم. ما بارها پیشنهاد دادیم که جلسهای به نام محاکمةالشعرا، تشکیل بشود. یعنی اشعار را به عرصه قضاوت و داوری کشانده و در واقع آنها را نقد و محاکمه کنیم. این بیت از شعر، درست است و این بیت، اشتباه میباشد. قدیمها، جلسههای شب شعر آنهم در تاریکی برای تأثیرگذاری هرچه بیشتر داشتند. زمانی به یکی از جلسات شب شعر دعوت شدم. نور و روشنایی محیط را کم کرده بودند. به آنها گفتم این جلسه، جلسه کاملی است، اما شعرخوانی در جلسه شب شعر با این گونه نورپردازی، همرنگی با منقل و بست میآورد. البته آنان از این سخن، ناخرسند شدند. منظور این است که برگزاری جلسات شب شعر، بدون نقد و تصحیح شعرها ثمره لازم را ندارد. من آن جلسه را تبدیل به محاکمةالشعرا کردم و شاعران نامداری مانند حافظ و سعدی را محاکمه کرده و در مورد بعضی از شعرهای آنها، قضاوت و داوری کردم. اشعار این شعرا را خوانده و نقد کردم. در آنجا گفتم برگزاری جلسه شب شعر بدون دخالت نقد بیفایده است. باید جلسهای به نام محاکمةالشعرا تشکیل داده و در آن، شاعران را مورد نقد و قضاوت قرار دهید و در مورد شعرهای آنان بحث کرده و به اندازهی قوت و ضعفشان به آنها نمره بدهید. نمره یک شعر، پنج است و نمره شعر دیگر، هفده. یک مصراع شعر، خوب و قوی است و مصراع دیگر، ضعیف. اینگونه کارهای فرهنگی و علمی، باید در حوزههای علمیه انجام شود. متأسفانه حوزهها از اینگونه کارهای مهم فرهنگی غفلت دارد. جناب محییالدین، صاحب یک دیوان قطور شعر، به زبان عربی است که از اهمیت زیادی برخوردار است. درست است که ما به بحثهای محییالدین، چند صد اشکال وارد کردهایم، ولی محییالدین، انسان بسیار بزرگ و شریفی است. در اصل، دیوان حافظ یا مثنوی مولانا، در مقایسه با دیوان شعر محییالدین، به چشم نمیآیند. در واقع، اشخاصی مانند حافظ، از دیوان شعر محییالدین و از نظام عرفانی او استفاده کرده و بهره بردهاند. منتها، دیوان شعر محییالدین، به زبان عربی است. در جامعه علمی امروز، از متونی که به زبان عربی نوشته شده و از متون تخصصی علمی چندان استفاده نمیشود. البته، عدم استقبال از متون عربی، قابل توجیه است؛ زیرا جامعه ما فارسیزبان است و زبان عربی را نمیداند، ولی دلیلی برای عدم استقبال از متون علمی وجود ندارد. این امر، نشاندهنده تنزل سطح علم در حوزه علوم اسلامی و انسانی است. در جامعه نیز اگر کتابی چاپ بشود که تصویر روی جلد آن، حضرت عباس با چکمههای سیاه را تداعی کند، فروش آن کتاب، به تجدید چاپ آن منجر میشود. زمانی، شخصی که برایم کارگری میکرد، از من خواست کتابی به او بدهم، اما هیچ یک از کتابهایم برای او قابل استفاده نبود، سرانجام، همین کتاب را به او دادم و گفتم این کتاب درباره حضرت عباس و معجزات ایشان است. آن کارگر، کتاب را با علاقه گرفت و بوسید. من با خودم فکر کردم که مردم، حتی چکمههای آقا اباالفضل را هم میبوسند و اگر این کتاب را به من هدیه نداده بودند، من کتابی مناسب آن کارگر نداشتم؛ زیرا او کتابی میخواست که تصویر داشته باشد و مطابق ذهنیات و روحیاتش باشد. جامعه ما باید بر زبان دینش مسلط شده و آن را بداند. همانطور که همگان، تسلط بر زبان انگلیسی را لازم دانسته و آن را دانشی ضروری میدانند، تسلط بر زبان دین هم لازم است. در این زمان، استفاده از سرویس بهداشتی هم نیازمند دانستن زبان انگلیسی است؛ زیرا آرم دستشوییها، دبلیو سی است. دانستن زبان دین، یعنی عربی که دیگر حکمش روشن و معلوم است. شخصی که دبلیو سی را نمیشناسد و انگلیسی را در حد معمول و متعارف آن در جامعه ما نمیداند، بیسواد است. زبان عربی را هم باید به همین وزان دانست. هم باید زبان علم دنیا، یعنی انگلیسی را دانست و هم باید بر زبان دین یا همان زبان زندگی، یعنی عربی مسلط بود. متأسفانه ما حتی بر زبان مادری خود نیز تسلط خوبی نداریم. این در حالی است که وقتی ذهن شخص، انباری از معلومات و اطلاعات است، طبیعی است که دانستن این سه زبان، برایش در اولویت بوده و ضروریتر است. همانطور که گفتم، من جلسات شب شعر را نقد کرده و گفتم، معنا ندارد، عدهای زن و مرد، در تاریکی برای هم غزل بخوانند، بلکه برای ارتقای شب شعر باید محاکمةالشعرا را هم داشت و محتوای اشعار مورد تحلیل و نقد قرار بگیرد و شب شعر فقط به بهبه و چهچه خلاصه نشود. بعضی شعرها از نظر فلسفی و عرفانی، پر از اشکال و ایراد است. زمانی مرا به شب شعری در اصفهان دعوت کردند. در آن شب شعر، ایده محاکمة الشعرا را اجرا کردم. آن شب شعر قرار بود طی سه شب برگزار شود، ولی در همان یک شب به پایان رسید. البته حاضران نقدهای مرا تأیید کردند و گفتند در شب شعر فقط بنشینیم و خود را باد بزنیم، نتیجهای به دنبال ندارد. شعر را میشود مانند املای دانشآموزان غلطگیری کرد و درستی و غلط آن، قابل رتبهبندی است. مثلا نمره یک شعر، دو است و نمره دیگری، شش و البته نمره بیست اندک است. من قصد داشتم طرح محاکمةالشعرا را در حوزه علمیه اجرایی کنم و دستکم، ده شاعر مهم کشور را محاکمه کرده و مورد نقد و قضاوت قرار بدهم. اولین نتیجهای که این کار به دنبال دارد این است که جهانیان، پذیرای فرهنگ و ادب و شاعران ایرانی میشوند. این کار، بسیار مهم و قابل توجه است و اگر انجام بشود، تحول بزرگی در حوزه ادب، به وجود آمده و ادب ایرانی با قوت گرفتن از نقد صحیح، بسیار توسعه پیدا میکند. این نقدها سبب میشود توجه جامعه و علاقمندان به متون ادبی ایرانی بیشتر گردد. فصاحت و بلاغت زبان فارسی بسیار دشوار است. اگر کسی متون ادبی فارسی را بخواند، آنقدر شیفته میشود که کلمهسازی و عبارتپردازی فارسی در وی نهادینه میشود.