من در کلاسهای درس گاهی به این موضوع اشاره کردهام که اگر امکاناتی داشتم و مثلا صاحب فقط چند دستگاه کانتینر باشم، شهری قرآنی تأسیس میکنم و یک به یک آیات قرآنکریم را به خوبی تبیین میکنم.
این شهر و ایده، بخش سومی هم دارد که مربوط به مسایل فوق روانشناسی، تغذیه، بهداشت و طب است. من میتوانم عوالم شعبههای گوناگون علم و دانش را با علوم موهبتی که دارم با علم روز هماهنگ کرده و ارایه دهم. این کار بهویژه با طراحی بیمارستانی مدرن میتواند توجه جهانیان را بعد از قرنها به دانش پیچیده طب و علوم پزشکی جامع و معطوف به لایههای باطن و روان انسانها نیز معطوف سازد. گفتم حاضرم این کار را طی چند سال انجام بدهم و به پایان برسانم و شرط گذاشتم اگر موفق نشدم، مؤاخذهام کنند. البته دوست دارم آزادی عملم حفظ بشود و از طرف کسی تهدید و توبیخ نشوم. متأسفانه، اینگونه که همه میبینند، جامعه ما از فضای باز و آزادی برخوردار نیست و انسان مدام، تهدید و سرزنش میشود و ایدههایش از ذهنش میرود. بالاخره روزی این ایدهها شناسایی و پیگیری میشود و آن روز سرزنش تاریخ و مردم عاید مانعان میشود. روزگار عوض میشود و ایدههای من نیز از بایگانی خارج میشوند. من میتوانم درباره انسانشناسی سالها صحبت کنم. متأسفانه به دلیل کمبود امکانات و کثرت موانع استعدادسوز، زمینههای انجام این کارها و ایدهها با محدودیت روبهروست. سالها پیش که رایانه تازه به کشور آمده بود. عدهای نظر مرا، راجع به رایانه و استفاده از آن پرسیدند. گفتم این پیشرفتها بسیار عالی است، اما رایانه دستگاهی الکترونیکی است که خلاقیتی ندارد و مطالب برنامهنویسیشده را تحویل میدهد. دستگاهی برای من کارآمد است که توانایی انتقال امور ذهنی و افکار انسانی را داشته باشد. من به اندازه دوهزار سال، آن هم دوهزار سال مربوط به آینده با همه پیشرفتهایش، معلومات و اطلاعات دارم، اما توانایی انتقال و ارایه آن را ندارم. باید باور داشت در وجود و هستی بشر، دنیایی پیچیده یافت میشود. ضمن اینکه، افکار و معلومات انسان انتقال مییابد و انباشت ذهنی و روحی وی با چنین دستگاهی از بین میرود. دوهزار سال معلومات، مربوط به زمان آینده در نهاد من است. آنچه مربوط به زمان گذشته است، در تاریخ روایت شده و کهنه و قدیمی است و مفید فایده نیست. من این توانایی را در خود میبینم که دههزار سال آینده را پیشبینی کنم و میتوانم جزییات روزگار آینده را شرح دهم، اما توانایی بیانش را ندارم. من احساس ترسی بابت این موضوع دارم و نمیتوانم آنچه را میدانم بهخوبی بیان کنم. اگر این اطلاعات که درباره زندگی بشر در زمان آینده است، استخراج نشود و انتقال نیابد، این اطلاعات، سودی به حال من ندارد. اگر خودم این اطلاعات را در اختیار دیگران قرار بدهم، احساس فشار روانی میکنم. کاش بشر چنین دستگاهی را اختراع میکرد تا اطلاعات مرا بگیرد. البته دانشمندان خارجی در این زمینه فعالیتهایی داشتهاند، اما فقط خودشان از آن بهره میبرند و آن را عمومی و آشکار نساختهاند. نکته مهم در این رابطه، فشار و استرسی است که به انسان وارد میشود. به گور بردن این اطلاعات و علوم، عیب و ایرادی ندارد و موضوع، خود انسان و سلامتی و آرامش روانیاش است. متأسفانه، ما در منطقهای از جهان زندگی میکنیم که فضای باز و آزادی برای کار و فعالیت وجود ندارد و ما را با ردای تقوا منع میکنند؛ در حالی که نهتنها بیتقوایی، بیایمانی، بیدینی و نامسلمانی که بیانصافی و ناجوانمردی محض است. اگر امکان دیدار و ارتباط من با صد دانشمند برجسته ایجاد میشد، اطلاعاتم را در اختیار آنان قرار میدادم. گاهی هم بیان کردهام که دوست داشتم محفلی برپا میشد و هر مدعی علم و کمال و معنویت و معرفتی گرد هم میآمدند و من برایشان سخنرانی میکردم. یکی از نشانههای سالم نبودن فقه رایج این است که گاهی بعضی از آقایان، موضوعات نوپدید را به دلیل اینکه شناخت و درک درستی از موضوع آن ندارند، حرام اعلام میکنند و بعد از اینکه گذر زمان داور میشود و سستی و بطلان آن فتوا را نشان میدهد، آن را در پی اقبال مردم و بعد از انتخاب آنان، حلال میشمرند. روزی حتی بعضی تولید مرغ ماشینی را حرام اعلام میکردند و آن را تصرف در حیات و طبیعت خدایی میدانستند، اما امروزه مرغ ماشینی، خوراک سفرههاست. همین است ماجرای حرام بودن استفاده از بلندگو، ویدئو، ماهواره و مانند آن. این یکی از نشانههای آشکار ضعف فقه ظاهرگراست. من فقه حکمتگرا را از زمان کودکی تا به حال پیگیر بودهام، اما تلاشهای افتاده و پیادهای چون من سودی ندارد. من کتابهای مدعی در فقه، فلسفه و تفسیر را مطالعه میکنم، و نظراتی که من دارم در هیچ یک از این کتابها یافت نمیشود. در اصل، رویه من این است که نمیخواهم گفتهها و حرفهای نقلشده را بار دیگر تکرار کنم، اما تلاشم این است که حرفهایم مصداق همان مفاهیمی باشد که فصل الخطاب است، تا با من مخالفت نشود. این کار را تا جایی که امکانش باشد، انجام میدهم. امروز اما این رویه را کنار گذاشتهام؛ زیرا میخواهم زنده بمانم و سخن بگویم و میخواهم کارم تعطیل نشود و آن را ادامه بدهم. معتقدم اگر غیر از این باشد، در زمانی کمتر از چند روز تمام کار و بساط علمیام را به هم میریزند که البته با همه احتیاطی که ما داشتیم، آنان چنین کردند. متأسفانه، فضای جامعه ما چنین است و انسانها از آزادی بیان و عمل برخوردار نیستند و حدود شرعی پاس داشته نمیشود و گویی احکام الهی و حرمت بندگان خدا برای ما مصداق ندارد. البته علاقمندان و آزادمردان چنین کارها و فعالیتهایی را گسترش خواهند داد و کار مانند کلافی ادامهدار خواهد شود. خداوند، انشاءالله! به ما توفیق عنایت کند و ما درصدد انجام این کار بسیار مهم فرهنگی و علمی هستیم. اگر این کار فرهنگی انجام شود، آیندگان، یعنی انسانهایی که چندهزار سال آینده زندگی میکنند، میتوانند از قرآنکریم بهره ببرند. البته همین امروز هم میتوان همان حظ و بهره را از قرآنکریم برد و این کار، تا من هستم، شدنی است و البته میدانم زیر این آسمان قم، کسی در این امر، توانایی ندارد. در واقع، این عنایت و توفیق مجانی خداوند نسبت به من بوده است. اینکه میتوانم دههزار سال آینده را پیشبینی کنم و بر اساس علوم آنان برای امروز سخن بگویم. علمی که از استاد نیاموختهام و ارتباطی به درس و مدرسه ندارد. گاهی برای بیان بعضی از نکات و مطالب مهم، آنها را به اساتید و اعاظم نسبت میدادم و این شگرد من بوده است. آنها از موقعیت بهتری نسبت به من برخوردار بودند و سخنانش پذیرش دارد و من برای اینکه استبعاد مطلب، کم بشود و قابل هضم باشد، به این شگرد روی میآوردم. در گذشته، یکی دو جلسه از مباحث ضبط میشد و نگاه ویژهای به مطالب ارایهشده نمیشد، اما امروز، از سال ۱۳۸۰ تاکنون، شاگردان تمام بحثها را ضبط کردهاند و این بحثها باقی مانده که اگر توفیقی باشد، ویرایش گردد، قابل ارایه است و این ثمره چهل سال تلاش فرهنگی ماست. در گذشته، وعظها و خطابهها از سوی مخالفان به شدت انتقاد و سرکوب میشد، اما امروزه قابلیت پیدا شده که افراد، دستکم میتوانند این مواعظ و آموزههای دینی را تحمل کنند و آن را بشنوند. تلاش و کار فرهنگی دارای اثر است، اما این تلاشها و تبلیغات دینی باید عاقلانه، حکیمانه، به اندازه و دارای تناسب باشد. کار فرهنگی کاری پیچیده و دشوار است. فضای کشور ما توسط طراحانی که از سابق داشته عوامزده شده است. افراد تحصیلکرده هم بیشتر تحصیلزده و مدرکزده هستند؛ یعنی شرایط افراد باسواد بهتر از افراد کمسواد و بیسواد نیست. آنها اندکی از علم و دانش برخوردار هستند و حاضر نیستند نسبت به سخنان دیگران شنوا باشند. به هر روی، من بر اساس همان قدرت پیشبینی خود میگویم که تا رونق و آبادانی فرهنگی و علمی کشور عزیزمان، ایران، صد سال دیگر باقی مانده است و ایران، آبادی و سرافرازی حقیقی و عزت جهانی خود را صد سال دیگر به شیرینی تجربه خواهد کرد و اوضاع مردم در آن زمانهاست که رونق خواهد گرفت و استعدادهای مردم در آن زمان است که شکوفا میشود و عقده و حسرتی در جان آنها نخواهد ماند و البته آنان قاضی و داور آگاه و برحق قضایای امروز خواهند بود و هر کسی را در جایگاهی که سزاوارش است خواهند نشاند و البته این خاصیت حق است که هرچه زمان بر آن بگذرد شفافتر و محکمتر میگردد و این باطل است که گذر زمان، پوکی، توخالی، سستبودن و به تعبیر قرآنکریم، ابتر بودن آن را نشان خواهد داد.