بیش از چهل و پنج سال تدريس در حوزه علمیه قم

بیش از چهل و پنج سال تدریس در حوزه علمیه قم

من بیش از چهل و پنج سال در حوزه علمیه قم درس گفته‌ام. در تمامی این سال‌ها به قدر دویست سال درس گفته‌ام؛ زیرا به هیچ کار دیگری جز تحقیق و تدریس و نگارش نپرداخته‌ام. به جرأت می‌توانم بگویم در این چند دهه، کسی در حد بنده برای تدریس در حوزهٔ علمیه نه وقت گذاشته، نه فکر کرده و نه دردش را داشته است…….

من بیش از چهل و پنج سال در حوزه علمیه قم درس گفته‌ام. در تمامی این سال‌ها به قدر دویست سال درس گفته‌ام؛ زیرا به هیچ کار دیگری جز تحقیق و تدریس و نگارش نپرداخته‌ام. به جرأت می‌توانم بگویم در این چند دهه، کسی در حد بنده برای تدریس در حوزهٔ علمیه نه وقت گذاشته، نه فکر کرده، نه دردش را داشته است. در تمامی این سال‌ها نیز صاحبان قدرت یعنی همان ظاهرگرایان ما را کوبیدند؛ آن‌قدر که بعضی از آن‌ها خسته شدند یا گاهی از این‌که با ما درگیر شده‌اند و تبعات منفی بسیاری برای آنان داشته است، پشیمان شده‌اند. البته من صلح کل هستم و تا زمانی که موضوع بدخواهی‌ها شخصی باشد، به هیچ‌وجه ناراحت نمی‌شوم؛ حتی اگر بدخواه من مانند شمر عمل کرده باشد. من همه حتی بدخواهان خود را دوست دارم. تمامی این‌ها بندگان خدای من هستند. آن‌ها برای من فامیل‌تر از همه هستند؛ وگرنه رزق ما نمی‌شدند. البته این بدان معنا نیست که برخي مسئولیتی در قبال درس‌های ما ندارند. من فقط یک تدریس و یک تحقیق و نوشتن داشته‌ام و نتوانستند امنیت مرا در این خصوص تأمین کنند و عوامل آن، خود عامل ناامنی و حرمت‌شکنی و مزاحمت ما شدند.

زیر آسمان قم، تنها درس خارجی که سال‌ها با جمعیت فراوان اما بدون پول برقرار بوده است، درس ما بوده است. من در این درس‌ها حیاتم را به حاضران اهدا می‌کرده‌ام، بنابراین دیگر پول معنایی ندارد. من در طول عمرم هیچ‌گاه دنبال پول نبوده‌ام. هیچ وقت نیز نیازمند نبوده‌ام. من چون اعتقادی به پول نداشتم، هیچ یک از کارهای خود مانند تحقیق و تدریس را به پول نیالوده‌ام. همیشه هم منتم را کشیده‌اند که جایی رفته‌ام. من به هیچ یک از شاگردانم پول نداده‌ام. یکی از همین طلبه‌های ما برای تبلیغ ماه مبارک رمضان به صورت مستقل به دانشگاه اصفهان رفته بود؛ نه از طرف ما. در آن‌جا آخوندی نیز از طرف یکی از دفاتر و به سفارش بیوت برای تبلیغ آمده بود و از آنان معرفی کتبی داشت که او نمایندهٔ ویژهٔ ماست. این شاگرد ما برای دانشجویان، افکار و اندیشه‌های ما را بیان کرده بود و خیلی مورد استقبال آن‌ها قرار گرفته بود؛ اما آن آخوند در تبلیغ خود موفق نبود. آن آخوند به این طلبه گفته بود من برای منافع خودم در این بیت هستم؛ وگرنه اعتقادی به شخص وی ندارم. یعنی پشت سر همان آقایی که از او نامه داشت، بد گفته بود. اما طلبهٔ ما گفته بود من ایشان را قبول دارم؛ اما آن آخوند نمی‌توانست چنین اعتقادی را باور کند. من به این طلبه گفتم: ببین پدرجان، اگر من هم مثل آن آقا به تو پول داده بودم، تو هم می‌گفتی این شخص هم مانند دیگران است، ولی چون درس و بحث و کار در این‌جا پولی نبوده است، شما سالم مانده‌اید. دنیا گوی تخریب در خودش هست یا لازم ذاتی و جداناپذیر آن است. در سیاست هم گفته می‌شود قدرتی که برای طبقه‌ای خاص رفاه می‌آورد، توسط همان طبقه از بین می‌رود. دنیا چنین خاصیتی دارد که خراب‌کردن در نهاد آن است و هرجا به دنیا آلوده شود، همان‌جا فساد و تخریب سیستمیک می‌یابد. این تفکر طبقهٔ چيره است که هر چیزی را به پول آلوده و محک ارزش افراد یعنی اعتقاد آنان را به پول می‌سنجد. البته اینها این‌قدر نمی‌فهمند که ما یک طلبهٔ مستقل هستیم که شبانه‌روز درس و بحث داریم، دیگر درآمدی نداریم تا بخواهیم پولی به کسی بدهیم. ضمن آن‌که اعتقادی هم به خاصیت دنیا و اعجاز پول نداریم. پول، نه تنها اعجازی ندارد، بلکه فساد و تخریب همراه همیشگی آن است. ما به تعبیر عرفی خودم مولایی زندگی می‌کنیم و به تعبیر مشهدی‌ها ـ هرچند دور از نزاکت است، اما در برابر این دستگاه‌های نظارتی می‌گویم که تمامی ساختمان ما و طلبه‌های وابسته به ما را شخم زدند ـ پول و درآمدش خودش از آسمان چر می‌شود. به هر حال هر چیزی در کنار آثار مثبتی که دارد، منفی‌هایی نیز با آن است. هر گلی، یک خاری نیز با خود دارد و باید همه چیز را روی هم رفته ملاحظه کرد. دنیامداری برای برد کوتاه، آثاری دارد، ولی دیگر حالت ملکوتی، قداست، سعادت و سلامت با آن نمی‌ماند و در برد بلند، به مَثَل‌ها «تف سربالا می‌شود». ضمن آن‌که مرگ و حساب‌دهی بعد از آن نیز می‌باشد دنیامدار با نکبت‌هایی که از مال حرام و مصرف حرام جمع کرده است، از دنیا می‌رود. به هر حال، مردم آگاه و هوشیار متوجه می‌شوند و اگر ملاحظه می‌کنند، از نجابت آنان است. آنان می‌فهمند که این سیستم پولی یک کار اشتباه است.

به هر روی، کسانی که به درس‌های ما می‌آمدند، همه طلبه‌های فاضل، انقلابی و آگاه بوده‌اند که همهٔ درس‌ها را تست کرده بودند و نهایت با آگاهی، درس ما را برمی‌گزیدند. ما برای این درس‌ها سر و صدا و تبلیغاتی نداشته‌ایم. ضمن آن‌که همواره طلبه‌ها را از آمدن به درس ما می‌ترسانده‌اند و اگر می‌دانستند طلبه‌ای فاضل درس ما می‌آید، برای او تحقیقات و آمار می‌گذاشتند. حتی با برخی‌ها تماس می‌گرفتند و آنان را به صورت صریح از آمدن به این کلاس‌ها منع می‌کردند. اگر برای امتحان نیز می‌رفتند، به عمد نمره‌های آنان را کم می‌دادند. این‌ها چنین کارهایی را می‌کردند، که من امتحانات شفاهی حوزه را غیرشرعی می‌دانستم. با همهٔ این کارها دیدند روز به روز این درس‌ها شلوغ‌تر می‌شود به‌گونه‌ای که مدرس بزرگی مانند مدرس امام از جمعیت پر می‌شد و برخی از طلبه‌ها به ناچار در ورودی این مدرس برای شنیدن درس می‌نشستند. مانعان و ظاهرگرایان و چیرگان که احساس خطر کردند، چاره‌ای به‌جز تعطیلی این درس‌ها ندیدند و آن را تعطیل کردند.

من از جوانی در حوزهٔ علمیهٔ قم درس داشته‌ام؛ یعنی بیش از چهل سال در این حوزه‌ها درس گفته‌ام. در آن اوایل استادی بودم که زلف و فکل داشتم، دمپایی ابری پا می‌کردم و شلوار پاچه‌تنگ می‌پوشیدم. فردي همان زمان‌ها به من التماس می‌کرد و می‌گفت شما که درس می‌گویید و طلبه‌های معمم به درس شما می‌آیند، بهتر است معمم شوید. خوب نیست این طلبه‌ها درس شما بیایند و شما با موهای بلند درس می‌گویی. بله، من از نوزده‌سالگی در فیضیه درس داشته‌ام و از همان زمان تمام این انگشت‌ها به سوی من اشاره می‌رفت و مثل شب اول ماه که همه به آن اشاره دارند، می‌گفتند این است که از تهران آمده است و غوغایی در درس‌ها ایجاد کرده است. طلبه‌هایی که به درس‌های من می‌آمدند از من بزرگ‌تر بودند؛ اما این سال‌های آخر که نگاه می‌کردم، می‌دیدم طلبه‌هایی که به درس می‌آیند به صورت غالبی از من کوچک‌تر هستند. گاهی می‌ترسیدم و می‌گفتم تو هم آفتاب لب بام شده‌ای و دیگر باید ماجراهای خونین پایانی ما که برای آن حکم داریم، بیاید و چهرهٔ پنهان و در کمون ظالمِ تابوتی هم آفتابی شود.

از ویژگی درس‌های من این بوده است که تمامی روزهای هفته حتی پنج‌شنبه و جمعه را نیز درس داشته‌ایم. من حتی در تابستان‌ها و نیز در ماه مبارک رمضان و در ایام تعطیلی محرم و صفر نیز درس داشته‌ام و همیشه شاگردانی داشته‌ام که برای آن‌ها در این روزها درس گفته‌ام. در تمامی درس‌ها نیز پی‌گیر مشکل اصلی جهان اسلام یعنی مهندسی دین و سبک اجتهاد بوده‌ام.

من در این چهل سال گذشته که به تدریس مشغول بوده‌ام، کوشیده‌ام بحث‌های مورد نیاز مردم و جامعه را مطرح می‌کنم و به موضوعاتی بپردازم که به ترمیم نیاز داشته و گرفتار مشکل محتوایی و پیرایه بوده است. مسایلی مانند زن، موسیقی، قمار، حکومت، اختیارات و وظایف ولی فقیه و نیز اقتصاد اسلامی را طرح کرده‌ام. این که گفته می‌شود فقیه حق ولایت دارد، مسأله‌ای کلی است. ما وارد تفصیل این موضوع شده و زوایای آن را با صراحت و دقت روشن کرده‌ایم.

به هر حال این درس‌ها که از لحاظ محتوایی از منبع معرفت و قرب محبوبی تغذیه می‌شد، با آن‌که ممانعت چیرگان و مافیای قدرت را دارد و به صورت شکلی و ظاهری تعطیل شده است، اما روح این محتوا در جامعه در حال گسترش است. این بحث‌ها افراد آگاه و دانشمند جامعه در سطح اساتید دانشگاه‌ها و بسیاری از حوزویان و طلاب فاضل را به خود جذب کرده است و این محتوا هم‌اکنون در مدارس مجازی در سطحی عالی به مغزهای بسیار هوشمند آموزش داده می‌شود و اساتید، کتاب‌های شاخص ما را به عنوان متن اصلی کلاس‌های خود تدریس می‌کنند. تمامی این امور با این‌که نیازمند امنیت می‌باشد و با ممانعت طیف مذهبی مدعی و افراطی مواجه است، اما حتی در بعضی از مساجد و هیأت‌های وابسته به همین طیف، مطالب کتاب‌های ما با ملاحظات امنیتی گفته‌شده، محور فعالیت‌های فرهنگی آنان قرار گرفته است؛ چرا که حرف حق و درست مانند آب روان، راه خود را باز می‌کند؛ به‌گونه‌ای که روزی که ما نیستيم، این حقیقت ماندگار می‌ماند و بخش وسیعی از همین مانعان امروز را در خود خواهد گرفت و البته منکران لجوجی را که به هیچ وجه زیر بار حق نمی‌روند، در لهیب خود خواهد سوزاند و آنان را به گرداب عاقبت بداندیش خود گرفتار می‌کند و به مرداب رسوایی و به تابوت جهنم خود فرو می‌برد و چیرگی ظالمانهٔ آنان را محو می‌سازد.

بیش از چهل و پنج سال تدريس در حوزه علمیه قم

..

مطالب مرتبط