من وقتی میخواهم از در فیضیه بیرون روم، باز میگردم و به تمام علما از حاضران تا به روح اموات سلامی میکنم.
یکی از رفقا به من گفت: شما از در فیضیه که میخواهید خارج شوید برمیگردید و سلام میگویید. اینجا امامزادهایی که نیست؟ یا عادت کردهاید که از این درها که خارج میشوید سلام دهید؟ گفتم نه اینجا امامزادهای است و نه به حسب عادت کاری میکنم، ولی وقتی آدم از این فیضیه میخواهد بیرون برود به ذهنش میآید که چهقدر عالِم دینی و باصفا در این مدرسه بوده، بر میگردی و سلامی که به همه اینها از زنده و مرده و حتی به خود میکنیم؟ حتما ما باید یک مرده پیدا کنیم تا به او سلام کنیم! انسان از فیضیه هم که میخواهد بیرون رود برگردد یک توجهی به این همه عالِم و به این همه ارواح طیبهای که در این خاک بوده و در این حجرهها درس خواندهاند و وصول هم پیدا کردهاند بنماید. اگر انسان برگردد و توجّه کند به روح همه این اعاظمی که اینجا بودهاند و چه بسیار خوبیهایی داشتهاند که ممکن است از همه مخفی مانده باشد و به خودش که اینجا بوده، صفا به نفس وی تزریق میشود. انسان دراین توجه به خدا هم میتواند سلام کند؛ همانطور که شایسته است موقع خواب، سلام به خدای متعال نماید. انسان قبل از ورود و ختمِ ورود سلام داشته باشد. چهقدر خوب است انسان که صبح از خواب بر میخیزد بگوید: السلام علیک یا اللّه. السلام علیک یا رسول اللّه. مگر اشکال دارد انسان به خدا سلام کند؟!