در این روزگار، شب توسط تلویزیون و شبکههای ماهوارهای و دیگر ابزار سرگرمی شکار میشود و هدر میرود.
همواره در تلویزیون، فیلم، سریال و برنامههای شاد زنده میگذارند و اگر کسی بخواهد با این برنامهها تا صبح، وقت خود را پر کند، میتواند. روش ما در خانه این است که به بچهها میگوییم در شب یک ساعت میتوانید فیلم ببینید و باقی فیلمها را اگر خواستید ببینید، تکرارش را تماشا کنید در ساعتهایی که به تناوب به خود استراحت میدهید. یک ساعت فیلم ببینید و دو ساعت درس بخوانید و پس از آن کم کم دنبال استراحتتان بروید. اگر کسی در طرف ابتدای شب، یک یا دو ساعت بخوابد، از آن طرف شب و در سحر یا صبح، راحتتر بلند میشود؛ بهویژه در شبهای بلند که هزار کار را میتوان در آن نمود. ولی اگر بنا باشد نشست تا برق خاموش شود و تلویزیون خاموش گردد، برای زودخیزی موفق نمیشود. از این رو لازم است قدری محدودیتها را رعایت نمود.
ما با وجود آن که غریب هستیم و کسی نداریم و رفت و آمدمان در کمترین حد است، بهگونهای که به بستگان توصیه کردهام آدرس ما را به کسی ندهند و اگر هم کسی از دنیا رفت و یا مجلس عروسی داشت، به ما نگویند تا خجالت آنان را نکشیم. مهمانی هم اگر برایمان برسد به آنها میگویم در حد نیمساعت با شما هستم، شما بنشینید من به دنبال کارم میروم. رفتار ما باید بهگونهای باشد که به جامعه خط بدهیم. ما نمیتوانیم همچون دیگران ساعتها بنشینیم و با مهمان گپ بزنیم. من نیمساعت مینشینم، اما بیشتر از آن را عذرخواهی میکنم؛ چرا که گرفتار هستم و کارگر مردم میباشم. باید روی لحظه لحظه فرصتها برنامهریزی نمود و این عمر گرانمایه را بهراحتی به باد فنا نداد و روی آن سازماندهی کرد. ما در طول سال، حتی به یک تشیع جنازه نمیرویم. رفتن به یک مجلس، گاه ساعتها وقت میبرد و در همین ساعات میتوان به دین خدا خدمت بیشتری نمود و به جای چند ساعت وقت گذاشتن من دو دقیقه در خانه روضه هم میخوانم، گریه هم میکنم. یک تشییع جنازه نصف روز وقت میخواهد، ولی من یک فاتحه برای آن مرحوم میخوانم و آن چند ساعت را کار تحقیقی مینمایم. ما مدتی به مسجد محل میرفتیم و نماز مغرب و عشا را میخواندیم و یک سخنرانی کوتاه داشتیم که حاصل آن کتاب «خصال سلامت و سعادت» و چند کتاب دیگر شده است. با این که مسجد نزدیک بود، بیش از دو ساعت وقت ما را میگرفت. من دیدم که کارگر مردم هستم و آدمی نیستم که برای نماز مغرب و عشا و یک سخنرانی دو ساعت وقت بگذارم. خوب نیست انسان همه کار کند. مثلا یک روحانی هم نماز جماعت بخواند، هم منبر رود و هم درس بدهد و خلاصه چند شغل را برای خود درست کند. بسیاری از شغلهایی که اهل علم و طلبهها دارند، شغل اصلی آنان نیست و برای آنان تلفکردن عمر به حساب میآید. نه روضهخواندن شغل علماست و نه نماز جماعت خواندن و یا عقد نمودن و طلاق دادن؛ چرا که بسیاری از غیر روحانیون از عهده این کارها بر میآیند و لازم نیست انسان عمری نان امام زمان را بخورد و چنین کارهایی را بکند. شغل اصلی روحانی تحقیق در دین خدا و تولید علم دینی است. علم دینی نیز اصطلاح خاص خود را دارد که آن را در کتاب «جامعهشناسی عالمان دینی» توضیح دادهام. در قرآن کریم و روایات معصومین علیهمالسلام در زمینههای گوناگون پروژههای ارزشمندی یافت میشود و علما و حوزهها باید در پی این امور بروند که این شغل آنان است. با وجود این همه انسانهای خوب، مردم خود میتوانند نماز جماعت بخوانند و یا عقد نمایند. آیا یک روایت پیدا میشود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله و یا ائمه طاهرین علیهمالسلام به صورت مرتب، عقد خوانده و یا در مجالس عقد یا تشییع شرکت کرده باشند؟ در ابتدای اسلام، پیامبر اکرم علیهمالسلام چند مرده دفن نمودند و به طور عملی به مردم آموزش دادند و از آن پس، مردم خود مردههای خویش را را دفن میکردند. متأسفانه با این حال دیده میشود گاهی بر سر این امور دعوا میشود!
اگر علما به دنبال شغل خود که همان تولید علم دینی است، بروند، نسیم ملکوت آنان همه مردم و جامعه را اداره میکند و لازم نیست خودشان ارتباط مستقیم با این امور داشته باشند و کلید مسجد را در جیب خود بگذارند تا کمونیستها از آنان نگیرند. امروز چون چنین نسیمی نیست، علما خود باید کلیددار مساجد شوند. متأسفانه ما قافیه را باختهایم. بدیهی است اگر باران به کوهستان نبارد، به سالی دجله گردد خشکرودی. اگر حوزهها اهل تحقیق نباشند، خشکسالی علمی میشود و حرفهای تکراری و کهنه، مردم را خسته میکند، همانطور که امروزه اینگونه میشود.
تبلیغ ویژه انبیاست؛ چرا که آنان نیازمند درس خواندن و تحقیق نمودن نبودند، بلکه خود دارای وحی بودند و هرچه نیازشان بوده، خداوند به آنها میداده است. اما غیر آنان، باید در پی تحقیق و تولید باشند و سپس با تحقیقات خود، به تبلیغ بپردازند؛ وگرنه تبلیغ بدون تحقیق، امری نادرست و برخلاف هدف تبلیغ است. وقتی تحقیق نیست، تبلیغ هم نیست و هرچه هم گفته شود، بیفایده است. امروز مردم مانند گذشته ساده و عامیانه نیستند، بلکه اهل تحلیل مسایل و ارزیابی آن هستند و گفتار سره از ناسره را جدا میکنند و چه بسا مردم داور شدهاند تا مستمع، و چندان در پی یادگیری نیستند؛ چرا که معتقدند اگر از عالمان فعلی بیشتر ندانند، کمتر نمیدانند. نه انبیا درس خواندهاند و نه حضرات ائمه معصومین علیهمالسلام و اگر خواندههای همه آنها را روی هم بگذارند، به قدر ما درس نخواندهاند و اصلا درس نخواندهاند؛ چرا که به واسطه قرب به حضرت حق دارای علوم لدنی بودند. پس برای تبلیغ، آنان از راه خودشان وارد میشوند و ما هم از راه خودمان. سبکی که امروز در حوزهها وجود دارد و ریز و درشت آن، همه خود را با مردم مشغول نمودهاند، روش درستی نیست و بهطور قهری پاسخگوی نیاز جامعه هم نخواهد بود. چارهای نیست جز این که روحانیت به دنبال کارویژه خویش باشد و به یک دریا کار تحقیقی و علمی روی زمین مانده بپردازد و کارهایی را که از دیگران ساخته است را به خود آنان بدهد یا برای این کار عدهای از غیر اهل علم را تربیت کند و اهل علم به دنبال تحقیقات علمی خویش باشند. در هر محلی، چهار انسان خوب و مؤمن پیدا میشود که بتواند نماز جماعت بخواند و نصیحت و موعظه داشته باشد و همچنین در هر مدرسه و ادارهای نیز چنین است و نیاز به وارد کردن طلبهها و روحانیون به این مراکز به عنوان امام جماعت نیست.