زمانی در میدان بار ایستاده بودم. ناگهان دعوایی رخ داد. دعوا بین هفت تا هشت نفر از اهالی میدان بود.

آن‌ها ترازوها را به سمت یک‌دیگر پرت می‌کردند. چوب و چماق می‌کشیدند و فحش و ناسزاهای ناپسند نثار هم می‌کردند. به مزاح می‌گویم که فحش‌های خوبی پیشکش می‌کردند. من گوشه میدان ایستاده بودم. از چند نفر خواستم واسطه بشوند و به دعوا خاتمه بدهند. گفتم بی‌اعتنایی شما نسبت به این مسأله بی‌انصافی است. چنین دعوای شدیدی، آن هم در حضور زن و فرزند مردم، با فحش‌های رکیکی که این‌ها می‌دهند بسیار بد و ناپسند است. آن‌ها گفتند حاج آقا! ما نمی‌توانیم در این دعوا واسطه بشویم. اینها همگی از یک خانواده‌اند. آن شخص، پدر خانواده است و آن چند نفر، فرزندان او و برادر هستند. در واقع، آن‌ها داشتند به خواهر و مادر خودشان ناسزا می‌گفتند. پدر به برادرها، ناسزایی در مورد مادرشان می‌گفت و برادرها به پدر، ناسزایی در مورد مادر و خواهرشان می‌گفتند. حاضرانی که از این موضوع مطلع بودند، به این دعوا می‌خندیدند. به‌هرحال، آن دعوا و اختلافات، بسیار بد و ناپسند بود و ما در اندیشه پیدا کردن راه‌حلی برای خاتمه دادن به این مشکل بودیم؛ به‌ویژه آن‌که اهالی میدان هر روز درگیر دعوا و اختلاف می‌شدند؛ زیرا همگی در آن میدان، جنس می‌فروختند. البته بعضی روزها، منشأ دعوا منزل بود. به این ترتیب که زنان خانه، دچار درگیری و اختلاف می‌شوند و مردان به دلیل اختلاف آن‌ها، حوصله ندارند و به ضعف اعصاب مبتلا می‌شوند و دعوا می‌کنند. به همین دلیل، دیده می‌شد که در دعوا، پدر به فرزند و فرزند به پدر، بد و بیراه می‌گوید. حال می‌خواهم این را بگویم که اختلاف‌های علما در میدان اعتقادات هم این‌گونه است. انسان‌های دارای اعتقادات و باورهای خاص، شبیه آدم‌های میدان بار هستند و اختلافات آنان نیز داخلی و خانوادگی است. این‌که در واقع، با خودشان دچار دعوا و اختلاف هستند. اگر دلایل و براهین در حوزه اعتقادات تصحیح بشود، اختلافات اعتقادی کاهش می‌یابد یا دست‌کم برای آن خشونت نمی‌کنند.

مطالب مرتبط