عالمی را میشناختم که از شهدای انقلاب است. خداوند او را رحمت کند! انسان نیک و نجیبی بود.
او در مورد یکی از حضرات علما سخن میگفت و او را توصیف میکرد که بسیار پیر و ناتوان بوده است. دیگران برای راهرفتن، زیر بغلش را گرفته و به او کمک میکردند. او هنگام راهرفتن، نفس نفس میزده و خلاصه اینکه همه او را دیگر بسیار پیر و ضعیف میدیدند. او برای اقامه نماز، دچار مشقت زیادی میشد و دیگران، برای او دلسوزی میکردند که این پیرمرد، با چه زحمت زیادی نماز میگزارد. آن شهید عزیز میگفت روزی آن پیرمرد را دیدم که سر کوچه ایستاده است. او این طرف و آن طرف کوچه را پایید. سپس عبایش را جمع کرد و دوید. من از تعجب، خشکم زد. الله اکبر! این پیرمردی که چند نفر برای راه رفتن، زیر بغلهایش را میگرفتند، حالا دارد میدود. طبیعی است که چهره آن پیرمرد نزد من تخریب شد. من به آن عالم که خداوند او را رحمت کند گفتم در واقع مشکل از جانب توست؛ زیرا آن پیرمرد طی هشتاد سال باعث سعادت مردم شد و در یک لحظه، باعث گمراهی تو. خداوند با این پیرمرد، تو را گمراه کرد و با همین شخص، دیگران را هدایت؛ زیرا نیت آنها با نیت تو تفاوت داشته است. گاهی شخصی پایش به سنگی برخورد میکند و این واقعه او را به گنجی باارزش میرساند، اما شخص دیگری، پایش به همان سنگ برخورد میکند و به زمین میافتد و سرش میشکند. مورد واقعه و فعل یکی است، اما نتایج، متفاوت است. آن پیرمرد، چهل تا پنجاه سال مردمان را هدایت کرد، اما در مورد دوست ما، با اتفاقی کوچک در کوچه، ورق برگشت. مدت زمان عبا را جمع کردن و دویدن، یک تا دو دقیقه است. این مدت، کوتاه است، اما باعث بدبینی آن عالم شد. به راستی، آن پیرمرد از خیر محروم شد یا این بیننده؟ باید گفت بیننده از خیر محروم شد. آن پیرمرد باعث شد شرور و مشکلات درونی آن بیننده، در آن واقعه و در مشکلات رخ بنماید. گاهی خداوند توسط اولیائش، شخصی را جهنمی و شخص دیگری را اهل بهشت میکند. مثلا، اگر خدای عالمیان پیغمبرش را مبعوث نمیکرد، ابوجهل چگونه جهنمی و اهل دوزخ میشد؟ یعنی هرگز زمینه دوزخی شدن ابوجهل با این سرعت و کیفیت، فراهم نمیشد و او باید در برزخ میلیونها سال میسوخت تا به اصل خود برسد که همان دوزخیشدن بوده است. در واقع پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله باعث دوزخی شدن ابوجهل شد. از نگاه دیگر، زمینه سرعت سیر او را فراهم کرد؛ زیرا ابوجهل، اگر دههاهزار سال هم زندگی میکرد، به این وصول به ریشه خود موفق نمیشد. در واقع، تکلیفش روشن و سرنوشتش محقق شد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فقط طی چند سال، تکلیف و سرنوشت ابوجهل را روشن کرد. البته این تمثیلها، فقط برای روشنتر شدن و تبیین دقیق موضوع است و در مثل نباید مناقشه نمود.