اندیشه‌های فلسفی رایج با اصول و قواعد علمی به شدت منافات دارد و قابل دفاع نیست.

همان‌طور که بارها گفته‌ام، بر اساس سیستم فلسفی نوینی که ما پایه‌گذاری و تدوین کرده‌ایم، مکتب صدرایی و نوصدراییان به طور اساسی نقد و اشکال می‌شود. اصطلاحاتی نظیر ماهیت، امکان، عدم و جعل تمامی مفاهیم صرف است. جامعه علمی ما این روزها چندان خوش و خرم نیست و سر و سامان درستی ندارد و انتظار دارد قوت علم و دانش را از سفره بیگانه‌ها بگیرد. معنای بیچارگی علمی همین است. امروزه، کتاب‌های درسی و آموزشی ما از همین فلسفه‌ای گرفته شده که بیش‌تر مبانی آن، دارای دقت عقلی نیست و مردود است. وقتی ما از فلسفه‌ای محکم، اصولی و مدرن برخورداریم، نباید چنین کتاب‌هایی متن درسی ما باشد. امروزه اگر از روی کتابی خاص تدریس نشود، سریع اعتراض می‌کنند و می‌گویند فلان استاد از جانب خودش حرف می‌زند و نظر می‌دهد. اگر استادی از جانب خودش و نه از روی کتاب نظریه‌ای بدهد که متد علمی و چارچوب روشمند استنباط و اجتهاد را رعایت کرده است، نباید او را مورد سرزنش و اعتراض قرار داد. هر کسی که تولید علم داشته باشد، از جانب خودش حرف می‌زند و نظر می‌دهد. ما سال‌ها برای تصحیح مطالب بسیاری از کتاب‌های درسی تلاش کرده‌ایم که کاری ضروری و لازم بوده است. یکی از دلایل مهم رشد و پیشرفت بیگانگان در علوم مختلف این است که اگر دانشمندی نظریه‌ای صادر کند، این امکان را دارد که سریع، حرف و نظرش منتشر شود و دیگران از نظریه‌اش آگاه گردند و بهره ببرند. متأسفانه، فضای فرهنگی کشور ما به گونه‌ای دیگر است و به ما حتی اجازه نمی‌دهند یک پایگاه ساده، ابتدایی و غیر حرفه‌ای اینترنتی داشته باشیم تا آرای خود را به صورت بر خط نشر دهیم. کتاب‌های چاپ‌شده ما را که تمامی جمع کردند، سه سایت با سه نشانی مختلف که آرای ما را منتشر می‌کرده است نیز فیلتر یا مسدود شده است. با این وضعیت، ما باید حرف‌ها و دانشمان را در گونی قرار بدهیم و بایگانی کنیم و این حرف‌ها و نظریات که به نفع علم و به نفع دین و به نفع سلامت اندیشه و زندگی است به مردم نمی‌رسد؛ حرف‌هایی که در واقع حقایقی است که خداوند رایگان ارزانی ما داشته و نصیب مردم و جامعه ما کرده است. البته یک نکته را نباید غفلت داشت که این اندیشه پشتوانه «عشق مردم» را دارد. برای نمونه در تنکابن بودم که کسی گفت دوست دارم تصویری از شما بر روی لیوان داشته باشم و این نمونه‌ها که فراوان است برایم خیلی خوشایند و عزیز است. قدیم‌ترها برایم لیوانی را هدیه آورده بودند که تصویرم روی آن چاپ شده بود. وقتی آب، داخل آن لیوان ریخته می‌شد، رنگش باز می‌گردید و اگر آب درون آن با تکه‌های یخ خنکی می‌یافت، رنگش بسته می‌شد. این‌ها نمونه‌هایی از محبت‌هایی است که برخی به من داشتند و برای همین برایم ارزشمند است. وقتی در سال ۹۳ بازداشت شدم، بعضی از همین مردم برای دفاع از این مکتب علمی و نشر آن، گاه پس‌انداز محدود و مختصر خود را پیشنهاد می‌دادند تا برای نشر این مرام و تفکر هزینه شود و پیشرفت کند یا حتی انگشتری، گوشواره و دیگر طلاهای خود را میفروختند. این اندیشه افزون بر قدرت معنویت و عقلانیت، پشتوانه محبت‌های مردمی و عشق و ولایت آنان را دارد و فکری که عشق مردم را با خود داشته باشد، افول و ایستایی ندارد و ماند آب، خیلی نرم و آهسته و بدون درگیری، راه خود را باز می‌کند و متوقف نمی‌نماند؛ هرچند صاحب فکر و اندیشه را در بند و بستی محکم و نفوذناپذیر محدود و محصور ساخته باشند. البته همین امر نیز کمک به پیشرفت این اندیشه با ایجاد شدن زمینه برای مرزبندی و جبهه‌گیری و قضاوت افراد و شفاف شدن و پوست انداختن آن‌هاست و کمک به این است که مردم پشت پرده بعضی موج‌سواری‌ها را که ظاهری صلاح دارد ببینند و آن را دین حقیقی و علم درست تلقی نکنند و بدانند که مشکلات از بعضی دین‌داران و افکار غیر دینی آنان است، نه از خود دین و هرچه هست از مسلمانی اینان است، نه از اسلام بی‌پیرایه. به هر حال این تعطیلی سایت‌ها و جمع‌آوری کتاب‌ها و این بندو بست و زندان کرن‌ها دلیل عدم رشد و عقب‌ماندگی گروه‌های مانع‌گرا و به تعبیر ما ظاهرگراست که این ماجراها نشان داد حتی بحث‌های ابتدایی دین را نمی‌شناسند یا نمی‌خواهند حقایق را بپذیرند و نسبت به حقیقت عناد و اکراه دارند. کارهای علمی و فرهنگی این گروه‌ها چون دقت علمی ندارد، چندان سودمند نیست. کتاب‌های درسی نوشته شده بر پایه اندیشه‌های این گروه‌های ظاهرگرا آرای متعلق به چند صد سال قبل است. من معتقدم پرورش‌یافتگان چنین آرایی فرزندان دقیانوس‌اند و شعله فانوس آنان به‌تدریج در حال افول و خاموش شدن است و خود نیز می‌دانند حنای علم نادرست آنان دیگر برای جامعه علمی و آگاه رنگی ندارد، اما نمی‌خواهند مسؤولیت آن را بپذیرند و می‌خواهند پایگاه سستی که دیوارهای آن پوسیده و تهی شده است را به نام مرکزی علمی بزک کنند. دقیانوسی‌ها فانوس به دست می‌گرفتند و در تاریکی، در جست‌وجوی حقیقت بودند. زندگی و حیات علمی اگر نتواند از صنعت و تکنیک زمان بهره ببرد، دقیانوس‌وار باقی می‌ماند و دانش‌آموخته آن، نه‌تنها رشد و پیشرفتی برای خود احساس نمی‌کند، بلکه می‌بیند که آموخته‌های او دیگر تاریخ مصرف ندارد و هویت دیوار پوک و پوشالی مدرسه خود را می‌یابد. این مصیبت اگر در مسایل دینی و مذهبی باشد و با اعتقاد پیوند داشته باشد و فراگیر گردد، موج‌های بسیار خطرناکی ایجاد می‌کند. باید به صراحت گفت متأسفانه علوم دینی اگر بخواهیم با دیده‌ی  انصاف به آن نگاه کنیم و کرنای تبلیغ به گوش مردم نبریم، در زمینه کشف متدهای علمی و به‌روز بودن خود، بسیار عقب‌مانده است. از سوی دیگر، کسانی که به دین و مذهب اعتقادی ندارند، بلکه دشمن معنویت و خداخواهی جوامع هستند، دست روی دست نگذاشته‌اند و فعال هستند و برای رسیدن به هدف خود، نخست صنعت و تکنیک را هدف گرفته‌اند. البته ایرانی‌ها هوش و ذکاوت دارند و حتی حساب آب پلو را دارند. بعضی از آن‌ها حتی آب پلو را دور نمی‌ریزند تا اسراف نشود. خوردن این آب، چاقی می‌آورد. اگر جامعه ما در سیر گذشته خود، پیشرفته و مدرن بود، وضعیت زندگی امروز ما به‌طور حتم دیدنی بود. اما سؤال مهم این است که عقب‌ماندگی‌ها به‌ویژه در حوزه علوم انسانی و اسلامی، متوجه چه کسانی است و مقصر واقعی در این زمینه کیست؟ همه از به گردن گرفتن این گناه، شانه خالی می‌کنند و تقصیر را متوجه دیگران می‌کنند و در آخر هم مشخص نیست مقصر واقعی چه کسی بوده است. فقط می‌دانیم که شخص مقصر، از میان ما رفته و رخت از دنیا بربسته است و باز هم سؤال ما بی‌جواب می‌ماند و باز هم سرمان بی‌کلاه است. اگر گذشتگان ما کوتاهی نمی‌کردند، امروز ما به خواندن کتاب‌ها، عبارت‌ها و حرف‌های بسیار کهنه و عقب‌مانده با گزاره‌هایی بی اساس مجبور نبودیم و به سمت پله‌های ترقی حرکت می‌کردیم؛ به‌خصوص ما ایرانی‌ها که توانایی رشد و پیشرفت علمی را داریم؛ اما چه کسانی نمی‌گذارند علم درست به مردم ما برسد. قضایای مربوط به ما دارد لایه‌های پنهان این ماجرای دیرینه را روشن می‌کند. همان‌ها که دیروز امثال شعرانی‌ها و الهی‌ها و قزوینی‌ها را آواره کردند، آنان مقصران این ماجراها هستند. مسلمانان، خاصه شیعیان و خاصه ایرانیان، مردمانی آزاد و آزاده هستند و همیشه اگر حقیقت برای آنان کشف شود، مدافع حق می‌گردند. ایرانیان سابقه ی علمی و فکری دارند و از قدرت تفکر و اندیشه برخوردارند. مردم ایران، حدود هزار و چهارصد سال است که به دین اسلام روی آورده‌اند و مسلمان شده‌اند. آنان از تمدن و تاریخ مکتوب چند هزارساله برخوردارند. ایرانی‌ها در گذشته نیز انسان‌های بزرگ و ارزشمندی بوده‌اند و بزرگ، همیشه بزرگ است و بزرگوار. آنان همیشه و در هر زمانی بزرگ هستند؛ مگر این‌که کسی با استبداد و ظلم بخواهد آنان را تحقیر کنید که در این صورت، باز هم اگر زورشان به او نرسد، دچار اختلال روحی و روانی می‌شوند و خود یا دیگران را سرزنش می‌کنند. تحقیر و سرزنش‌ها وقتی مدام باشد، مغزها را سست و غیر قابل استفاده می‌کند. با سست شدن مغزها، مسایل مهم و باارزش از یاد می‌رود؛ همان‌طور که اگر کسی گرسنه یا بیمار شود و درد شکم پیدا کند یا پول‌های خود را گم کند یا از دست دهد، بسیاری چیزها را به فراموشی می‌سپارد. شخصی را تصور کنید که دچار چنین مشکلی شده است، هرچه با او سخن می‌گویید، او در اندیشه پول و در هوای سرمایه‌اش است. پول است و شکم و نفس و هوای نفس. آدمی باید از لحاظ روحی و روانی و فکری آمادگی داشته باشد و مانند رخشی قدرتمند، قصد کوهستان را کند و جنگل و جاده زندگی و مسیر پر پیچ و خم آن را با انبوه مشکلاتی که دارد طی کند و اگر در هریک از مسایل و امور زندگی، دچار کمبودی شد، ضعیف نگردد و از زندگی عقب نماند. متأسفانه، عملکرد بد و بی‌توجهی بعضی مسؤولان، نیروهای فکری و استعدادهای زیادی از بین رفته و تفویت شده است. نباید از پدیده زشت نخبه‌کشی و نخبه‌سوزی غافل بود. تا کسی کم‌ترین محبوبیت مردمی پیدا کند، باید سوخته شود و آب گردد تا قدرتمند نشود و به شیر بیشه تبدیل نگردد. انگار بردیزل پشت مغزهای متفکر گذاشته‌اند تا آن‌ها را تخریب کنند و به نابودی بکشانند. اگر انسان‌ها را به فاز وجود متصل کنند و زمینه رشد و شکوفایی‌شان فراهم بشود، درون آن‌ها، ابتکار، خلاقیت و بزرگی می‌بینید. خاصه ایرانیان عزیز و شریف. متأسفانه ما از مردممان غافلیم و نسبت به آن‌ها بی‌توجه هستیم. حدود سی و پنج سال از پیروزی انقلاب می‌گذرد و سیاه و سفید به میدان آمده‌اند و رفته‌اند. گاهی هم با اعمال و مواضعشان، مردم را دچار مشکلات و گرفتاری‌هایی کرده‌اند، اما ارتقا و ابتکار و رشد قابل‌توجهی در کشور دیده می‌شود. کسی هم یاور مبتکران و خلاقان نبوده و آن‌ها را امداد نکرده‌اند. فقط اندکی زمینه و امکانات برایشان مهیا شده و به قول معروف، در علوم تجربی، دستشان باز شده است. هرچند که در زمینه علوم اسلامی و انسانی، متفکران و صاحبان قدرت تولید علم هنوز در قرنطینه به سر می‌برند و اگر دست به قلم ببرند و برای مردم خویش و به عشق آنان، حقیقتی از یافته‌های خود را بنویسند، بازداشت و زندان به سراغ آن‌ها می‌آید و الحمد للّه گاهی خوبی و نیکویی بیش از حد بعضی افراد، آنان را ساده و فراموش‌کار می‌سازد و مسایل را یا تحلیل نمی‌کنند یا به‌خاطر نمی‌سپرند، بلکه سریع از یاد می‌برند و فراموش می‌کنند. به هر روی، در حوزه علوم اسلامی و انسانی، بیش‌تر چنین است که زمینه و امکانات برای آدم‌های عادی فراهم می‌شود تا کار مورد نظر عده‌ای را به انجام برسانند؛ گویی کار و فعالیت صاحبان مغز و اندیشه مستقل، وحشتناک به نظر می‌رسد و مثلا ممکن است سر از ناکجاآبادی در بیاورد که با کجاآباد خودساخته آنان به خصوص در حوزه دین‌شناسی بسیار متفاوت می‌باشد. به هر حال، ملت ایران، ملت بزرگ، شریف و نیکویی است و مسیر درست خود را خواهد پیمود.

مطالب مرتبط