در زمینه کار و فعالیت،آدمی طبیعی و خودجوش هستم و روحیهام به گونهای است که کار مصنوعی، ساختگی و ظاهری انجام نمیدهم.
بیش از چهل سال است تدریس کردهام و این کار مانند خوردن آب، برایم راحت و آسان بوده است. از آن همه درس تنها کمتر از نیمی از آن ضبط شده و باقی مانده است. از میان همینها نیز بخشی از نوارهای کاست، کهنه و خراب شده است. چندین سال است، بعضی از علاقمندان میخواهند این درسها را تکرار کنم، اما توانایی کار تکراری را ندارم؛ زیرا دیگر برایم کاری جدی نیست و ساختگی و مصنوعی میشود و من از عهده کار تکراری و مصنوعی بر نمیآیم؛ برخلاف کار طبیعی و خودجوش، که اگر کندن کوه هم باشد، از عهدهاش بر میآیم. اگر کار، مصنوعی باشد و بگویند یک لیوان آب بنوش تا مثلا از تو عکسبرداری کنیم، توانایی انجامش را ندارم یا مثلا پنجاه سال است که رانندگی میکنم، اما نمیتوانم به خوبی دنده عقب بروم. با اینکه رانندهای حرفهای هستم و کورسی کار میکنم، اما به جای دنده عقب، حاضرم دور بزنم و مسیرم را ادامه بدهم؛ زیرا بازگشت برایم سخت است. به هر حال، خصوصیات اخلاقی و روحیه من چنین است. هیچگاه اهل عقبگرد، بازگشت به گذشته نیستم و نیز اهل کار تکراری نیستم. گاهی بعضی از نوارها عیب و ایراد پیدا کرده که باعث ناراحتی من شده است. حاضر هستم پنج روز درس را تعطیل کنم تا به کلاس برگردم و یک خط از کتاب درسی را دوباره تکرار کنم. اگر بخشی از بحث از بین برود، حال و حوصلهای برای تکرار و بیان دوباره آن ندارم و احساس رفتن به قهقرا را دارم. یکی دیگر از ملکات اخلاقی من این است که به اندازه ظرفیت مخاطبم سخن میگویم. هرگز مطلب اضافه و سخنی را که بیش از ظرفیت حاضران باشد، بیان نمیکنم. در کلاس درس، اندیشهام این است که چه میزان مطلب برای طلبهها بیان کنم یا چه بحثی را ارایه بدهم و چهقدر در آن بحث، عمیق و دقیق بشوم؛ برای همین است که آخر حرفها و نظرات من دیریاب است و نیاز به صبر و حوصله دارد و این درس و بحثها برای افراد کمحوصله مفید نمیباشد. با شخصی به شکلی سخن میگویم و با شخص دیگری به گونهای دیگر. در واقع، در سخن گفتن و ارایه بحث، خود ملاک و معیار نیستم و مخاطبم را ملاک قرار میدهم و بر او تمرکز میکنم. درست مانند یک دستگاه اتوماتیک لباسشویی که میزان آب مورد نیاز را به صورت اتومات تنظیم میکند. من نیز اتومات هستم و در این زمینه، دستگاه تنظیمکننده خودکار دارم. در واقع، دست خودم نیست و کنترل مطلب در من تعبیه شده است. زمانی در جلسهای، حقوقدانان شرکت داشتند. آنها تصمیم داشتند تشکیلات و سایتی اینترنتی را سازماندهی کنند. آنها روی این موضوع، حساسیت بیش از حدی داشتند و بسیار درگیر بودند. من از روحیات آنها بسیار متعجب شدم که چنین اشخاصی در کشور ایران وجود دارند و فعال هستند. در واقع، حق و حقوق برای بعضی از آنها مفهوم خاصی نداشت و خودشان ملاک حق و حقوق بودند. در محضر بعضی از آنها هیچ موضوعی صحت نداشت، مگر اینکه آنها صحت و درستیاش را تأیید میکردند. من سؤالاتی از آنها پرسیدم که پاسخ درستی دریافت نکردم. ضمن اینکه آنها حرفی را بدون استدلال و باری به هر جهت نمیپذیرفتند؛ اما نسبت به کتاب «حقوق نوبنیاد» و مطالب آن خاضع بودند و آن را بر اساس حقیقت میدانستند. کار و درس و بحث من، بیشتر حقیقی است و مربوط به عالم حقیقت است. هدف من حل مشکلات و رسیدگی به گرفتاریهای انسانی است. من عمرم را در این راه گذراندهام. اگر فرشهایی که در این خانه وجود دارد، در آتش سوخته بود، من ذرهای ناراحتی نداشتم، اما نوارهایی که از بین رفته است، به شدت مرا آزرده کرده است. به هر حال، آدمیزاد است و نقطهضعفهایی دارد. عیب و ایراد من نیز این مسایل و حساسیت روی آنهاست. در کشور ایران چنین عیب و ایرادهایی باعث میشود، دیگران انسان را غافلگیر و ضربهفنی کنند. اما بدخواهان و معاندان ما سوراخ دعا را گم کردهاند. بعضی از آنها میپندارند اینکه سی یا چهل وانت کتاب را جمعآوری کردند، اینها حساسیت من است؛ در حالی که چنین نیست و من ذوحیاتین هستم و سی سال پیش از انقلاب و سی سال پس از آن را دیدهام و در این زمینهها تجربههای فراوانی دارم. من در این زمینه حساسیتی ندارم؛ زیرا فوندانسیون این کتابها و آثار بر حق پایهگذاری شده است و من شاهدی تماشاگر و بیطرفم که کار خود را در این زمینه به انجام رساندهام و البته کارهای دیگری دارم که باید وقت آنها بیاید. باید آستانه صبر و تحمل خود را بالا برد و منتظر بود: «وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ»(۱) «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ»(۲).
- هود / ۱۲۲٫
- شعراء / ۲۲۷٫