ما در تاقچه منزل قدیمیمان، آیینه و چراغدانی داشتیم که برنجی و طلاییرنگ بود.
روزی با چند تن از رفقا نشسته بودم و من از آنان پرسیدم: اگر این چراغدانها از جنس طلا بودند، چه میشد؟ هر کسی نظری داد. یکی گفت که این بسیار خوب است. گفتم، بهعکس، بسیار بد است؛ زیرا امکان دارد برای سرقت این چراغدانها، ما را به قتل برسانند و ممکن است خود شما خبرش را به بیرون ببرید؛ اما حالا چراغدانها سرقت نمیشود و آیینهاش نیز باقی میماند. البته شما از صفای باطن برخوردار هستید و ذهنتان مصفاست. ذهنی دارید که صاحب تجربه نیست و آک و بسته باقی مانده است. امروز طلبهها واقعا اهل درس خواندن هستند. اما گاهی با طلبههای ناآشنا و یا با بعضی از آقایان برخورد میکنم که نوع سخنگفتنشان برایم آزاردهنده است. انگار این اشخاص از ما فاصلهای سی، چهل ساله دارند و مانند آدمی عوام و بیسواد صحبت میکنند. شنیدن صحبتهای آنها مستلزم تحمل سختی و ریاضت است. این سؤال پیش میآید که چنین اشخاصی طی بیست سال گذشته در چه مکانی زندگی میکردند و در شهر قم مشغول چه کاری بودهاند؟ آنها آدمهایی دور و بعید از تمام مسایل به نظر میرسند و به هیچ وجه قدرت تحلیل و دیدن پشت صحنه اتفاقات را ندارند. بعضی از آنان حتی پیش پای خود را نیز نمیبینند. البته طلبهها و شاگردان ما، بسیار دوستداشتنی، فهمیده و معتقد هستند. من به آنها بسیار دلبستگی دارم و گاهی دلتنگشان میشوم و دوریاشان آزارم میدهد، اما آزادی و فراغت خودم را ترجیح میدهم. به همین دلیل، از جا و مکانشان پرس و جو نمیکنم. یعنی با اینکه به آنها فکر میکنم و گاهی از آنها مواظبت نیز میکنم، اما پیگیرشان نمیشوم؛ زیرا معتقدم آنها باید آزاد باشند و هر آنچه دلخواهشان است، انجام بدهند. حتی به عدهای سفارش میکنم که دنبال کار و بار خودشان بروند و کنار ما نمانند؛ زیرا از آنها شناخت دارم و میدانم در آینده با مشکل خاصی روبهرو نخواهند شد. بعضیها انعطافپذیر هستند و امکان تغییر برایشان وجود دارد. هرچند که این مسأله بسیار ظریف و باریک است. گاهی شخص از نظر کار و درس، درجه یک و عالی است، اما از جهات دیگر دچار مشکل میشود. برای محاسبه این مسایل، باید از واحد مثقال و نخود کمک گرفت. من این مسایل را عملا مشاهده و تست و تجربه کردهام. مثلا این اشخاص، در منزل و با خانوادهشان دچار مشکل میشوند و این نشاندهنده این است که چنین شخصی، ظرفیت و توان بیشتری ندارد و اگر کنار ما بماند و برای کار و درسش، وقت و انرژی بیشتری بگذارد، از جهات دیگر به او فشار و سختی وارد میشود و زندگی وی مختل میگردد و دیگر توانی برای برداستن این بار در وجود او نمیماند.