«علیکم بالاتمام و التتمیم». گاهی انسان کارهای شگفت‌انگیز و مفیدی انجام می‌دهد، ولی مسأله این است که «علیکم بالاتمام و التتمیم».

در واقع، تمام‌کردن کار و به سرانجام رساندن آن، مهم و قابل توجه است. شروع‌کردن یک پروژه و کلیدزدن یک کار، چندان اهمیتی ندارد، یعنی کار، کلید زده می‌شود و انجام آن شروع می‌شود، ولی متأسفانه، به پایان و سرانجامی نمی‌رسد. معتقدم در این مسأله، توفیق و امداد خداوند مورد نیاز است. یکی از استادانم را به یاد می‌آورم، خداوند او را رحمت کند! ما مطول را نزد او درس می‌خواندیم. او هر روز این عبارت را تکرار می‌کرد که «علیکم بالاتمام و التتمیم». برداشت ما از این کلام استاد این بود که مطول، کتاب قطوری است و خواندن آن، زمان‌بر است و منظور استاد این است که برای خواندن و به پایان رساندن این کتاب، صبر و حوصله داشته باشید. «علیکم بالاتمام و التتمیم».

ما از این کلام ملکوتی بسیار مشعوف می‌شدیم و لذت می‌بردیم. من چهل سال است که تدریس می‌کنم. در این مدت، شاید فقط یک یا دو جلد کتاب را به طور ناقص تدریس کرده‌ام؛ یعنی این‌که کار تا آخر به انجام نرسد، اتفاقی بیش‌تر نبوده است و اراده من بر این بوده است که تا تمت کار پیش بروم. در واقع، به یاد نمی‌آورم کاری را به‌طور ناقص انجام داده باشم. معتقدم انجام ندادن کار، بهتر از انجام کار به‌طور ناقص است؛ زیرا انجام کار ناقص، فقط اتلاف عمر است. کار را باید به پایان برد و به سرانجام رساند. «علیکم بالاتمام و التتمیم». اتمام و تتمیم کار به چه معناست؟ اتمام کار، مثلا درس خواندن و درس را به نیکویی و با اشتیاق خواندن است. تتمیم کار، مثلا تدریس و نشر علم و آموخته‌هاست. اگر انسان تدریس نکند، در این صورت، درس خواندن برایش سود و فایده‌ای ندارد. کسانی که در حوزه‌های علمیه درس می‌خوانند دو دسته‌اند. عده‌ای طلبه‌اند و عده‌ای آخوند و طلبگی با آخوندی تفاوت دارد. آخوند در حوزه ی علمیه درس می‌خواند برای این‌که به منبر می‌رود و برای مردم سخنرانی کند یا در مسجد برای جماعت، امامت می‌کند یا در مؤسسه‌های علمی و دینی مشغول به کار می‌شود برای پول. این در واقع، اتمام کار است که البته هم ناقص است و تتمیم ندارد و هم مسیری انحرافی است برای درآمدزایی که خیر هم ندارد. هدفش از درس خواندن طلبه‌ها این نبوده است. طلبه در حوزه علمیه در مرحله نخست، درس می‌خواند، سپس درسی را که خوانده، باید تقریر و تصحیح کند یا مشغول تدریس در حوزه علمیه شود و یا به تحقیق و نگارش رو آورد. یکی از تفاوت‌های مهم طلبه و آخوند در همین است. اگر کسی در حوزه علمیه درس می‌خواند و هدفش این است که کار و زندگی‌اش را در آینده سر و سامان بدهد، چنین درس‌آموزی، آخوندی نام می‌گیرد و البته آخوند با اهل علم تفاوت دارد. آیه شریفه ولایت نیز از کامل کردن و تمام نمودن می‌گوید: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی»(۱) یعنی اکملت دینکم بالنبی و اتممته بالولی. اما این‌که انسان چگونه کار را به پایان برساند و سبیل راه و مسیر آن سبیل‌اللّه است یا خیر نیز بحث جداگانه‌ای است.

یکی از کارهایی که ما شروع کردیم و ناخواسته نیمه‌تمام ماند بحث شیطان‌شناسی بود. ما کلاس درسی به نام شناخت شیطان، جن و فرشته داشتیم که در آن در مورد اجنه و ملائکه الهی و مسایل مربوط به آن‌ها، با احتیاط تمام و خیلی نرم بحث‌هایی را مطرح می‌کردیم، اما این بحث را بعد حدود دو یا سه ماه تعطیل کردند. ما قصد داشتیم در مورد ملائکه، ابلیس، جن و انسان، بحث‌های مفصل و گسترده‌ای را مطرح کنیم که به‌طور تقریبی، چند سال طول می‌کشید. اگر این کلاس به پایان می‌رسید و وصف اتمام و تتمیم را می‌پذیرفت، بسیاری از مشکلاتی که در باب سحر، جادو، جن و مانند این‌ها وجود دارد، حل و فصل می‌شد. هم‌اینک کتاب‌هایی در این زمینه‌ها تألیف می‌شود که محتوای آن، بی‌اساس و به تعبیر عامیانه چرت و پرت است. اگر می‌گذاشتند به طور حتم ما چنین کتاب‌هایی را به بوته نقد می‌کشیدیم و نادرستی‌ها را تصحیح می‌کردیم و فرهنگ عصر غیبت تاکنون را همانند بحث موسیقی در این زمینه به تحلیل و نقد می‌گذاشتیم. متأسفانه این درس از درس‌هایی بود که ناخواسته نیمه‌کاره رها شد.

مطالب مرتبط