من هشتصد نوشته علمی و فکری دارم که از دردهای اجتماع میگوید و از معضلات آن گرهگشایی دارد. هیچ یک نیز نقل از اینجا و آنجا و گردآوری نیست و تمامی دارای نوآوری میباشد. من این حرفها را از کسی نیاوردهام. کتابهای من کتابنامه و فهرست منابع ندارد؛ مگر اینکه روایتی یا نقل سخنی برای […]
من از همان ابتدا که درسهای طلبگی را میخواندم، خطشکنی خویش را میدانستم و به نیکی دریافته بودم که فردایی مرا زندان خواهند کرد، بلکه بگذارید آزادتر بگویم، اینها مرا خواهند کشت. اما من برنامه و حکم و انگیزه خود را دارم و از آن کوتاه نمیآیم و مأیوس نیز نمیشوم. کسی را یأس میگیرد […]
امروزه پیشرفت و کارآمدی در توفیق بر تحقیقات جمعی است. جمعگرایی بهویژه در روحانیت شیعه بر پایه یک قانون اساسی، بهترین راه مبارزه با مافیای زور و گروههایی است که سیاست تخریب نامآوران علمی را دارند و میخواهند با گذاردن داغ پروندههای ساختگی و جعلی بر پیشانی آنها، این افراد آزاده و آگاه را از […]
برشی از متن کتاب “آفتابه” نوشته حضرت آیت الله العظمی محمدرضا نکونام (مد ظله العالی) من کتابهای فراوانی راجع به محبوبان، ولایت محبوبی و عرفان محبوبین دارم. این نوشتهها موضوع بسیار مهم عرفان عصمتی را بهگونهای که در تاریخ اسلام تاکنون سابقه نداشته، منقح ساخته است. اما صاحبان قدرت همیشه با علم و معرفت در […]
خدا بیامرزد آقای لاجوردی را. اوایل انقلاب روزی به من گفت ما برای نیروهای اطلاعاتی در یک دوره فشرده، چند صد ساعت درس عقیدتی میگذاریم تا آنها را برای کارهای اطلاعاتی آماده کنیم و تقوا و تعهد خود را داشته باشند؛ اما در میانه مأموریت، میبینیم دیگران آنها را بهراحتی میخرند یا فریفته زنی زیبارو […]
من درسهای خود را چهار دهه گذشتهای که داشتهام به صورت پازل مطرح کردهام، نه به شکل مدرسی مرتب و منظم تا زمان دراز آینده بر روی آن دقت نماید و پازل هر موضوعی را کنار هم بچیند… من فعالیت تحقیقی و علمی خود در حوزه علمیه را یک تکلیف واجب عینی میدانم؛ یعنی […]
من در اینجا میخواهم ارکان منبر و سیستم خودم را در خطابه بیان کنم. ایراد خطابه و منبرداری کار بسیار سختی است و برای اداره درست آن باید سحر بیان و تخصص علمی داشت.
توليدى بنده اكنون آن است كه هشتصد كتاب نوشته ام. آيا تعداد هشتصد كتاب عجيب نيست و براى عقل آدمى قابل هضم است؟ در انگلستان چنانچه شخصى يك كتاب بنويسد به او حقوق نويسندگى عطا می كنند ولى آيا به ما هم حقوق داده می شود؟! يا آنكه می گويند مواظب باش از جاى […]
از صدر اسلام، دستهای هدفشان فرصتطلبی بود و در پی این بودند که یا خود خلیفه شوند و یا از خلیفه وقت ـ هر کسی باشد ـ حمایت میکردند. آنها قدرت را هدف قرار داده بودند تا آن را به دست آوردند.
بیشتر اهل سیاست در صحنه سیاسی ایران، مؤمن و مسلمان هستند. ممکن است انحرافات، گمراهیها و مشکلات فکری و فرهنگی در بعضی از آنها کم و بیش دیده شود.
من با بسیاری از خوبان علما دیدار کردم. خداوند آنها را رحمت کند! متأسفانه بعضی از آنها دارای نقطه ضعف بودند.
قبل از انقلاب، آقای شریعتی در صحنه جامعه حضوری قوی داشت و سخنرانیهای پرشوری ایراد میکرد.
امروزه روحانیت نمیتواند از جامعه رویگردان باشد و بهویژه نسبت به مسایل علمی و فرهنگی، بیتفاوت باشد.
مرا بارها به قتل تهدید کردهاند. این تهدیدها در زمانی که آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری قدرت داشت، بسیاری جدی بود. اما من همیشه میگفتم اینها وجود ندارند مرا به قتل برسانند.
وقتی در جزیره کیش بودم، به یکی از سایتهای هوایی رفتم که همچون کشتی اما در آسمان میمانست.
در اوایل انقلاب، در شهر جهرم، در مجلسی که برای شهیدی برگزار شده بود شرکت کرده بودم و میخواستم صحبت کنم.
در یکی از ماههای رمضان برای تبلیغ به شهری رفته بودم. برخی از مسؤولان کمیته امداد آن شهر از من خواستند تا به مردم توصیه کنم برای مخارج فقیران به کمیته امداد کمک کنند.
در ایام جنگ، وقتی با چند نفری که همراه من بودند به جزیره مجنون رفته بودیم، رانندهای آذریزبان که سوار خودروی حمل تانک روی جاده باریک جزیره بود، از من خواست تا با او همراه شوم.
میان علم و تصور و آگاهی با قدرت و توانمندی تفاوت است. ما نسبت به بسیاری از مسایل، علم و شناخت داریم، اما قدرتی برای عملی کردن این علم نداریم.
یکی از نقاط بسیار تأسفآور و خسارتبار جامعه مسلمانان چیرگی متکلمان وابسته به دربار حکومتها بر سرنوشت علم و مراکز علمی بوده است.
متأسفانه در اوایل انقلاب، بعضی از متخصصان را به صورت فلهای اعدام انقلابی کردند؛
کارگاه ریسندگی و بافندگی. بهبه از این کار، یعنی ریسندگی.
چند سال پیش به کشور اوکراین سفری داشتم. من قصد داشتم تحقیقی جامعهشناسانه از مردم اوکراین داشته باشم که مستند به آزمایشهای ویژه خودم باشد.
کشور ترکیه امروزه به سوی قاره اروپا حرکت میکند و رفته رفته از مظاهر تمدن این قاره میگردد.
مردم عوام گاهی حرفهایی میزنند که هرچند الفاظی عامیانه دارد، ولی صحیح و قابل تأمل است.
ما بحثهای قابلتوجه و ویژهای به ویژه در باب عقلانیت و معنویت داریم که طرح آن همواره با مخالفت و مانعتراشی مانعان ظاهرگرا و بعضی آخوندهای شناخته شده بوده است.
جهان آفرینش پدیده است یا آفریده؟ متأسفانه، هنوز این بحث در مراکز علمی بهدرستی و سالم مطرح و پیگیری نشده است.
ما برای دیدار از جبهههای جنگ تا نزدیکیهای شهر بصره رفتیم. همراه و بلد ما یکی از عراقیها بود.
سالک در سیر پرمخاطره خود، موانع را باید یکی یکی برطرف کرده و منازل سلوک را پشت سر بگذارد.
قبل از انقلاب، یک انقلابی بسیار مدعی و فعالی بودم. مقامات ساواک مرا طلبهای شجاع و رزمیکاری نترس میدانستند. آنان تصمیم گرفته بودند، مرا بترسانند.
قبل از انقلاب، گاهی وقتها ناپرهیزی میشد و مأموران ساواک مرا دستگیر و بازداشت میکردند.
بعضی حرفها آنقدر کمیاب و ارزشمند هستند که حتی در قرآنکریم و احادیث اهلبیت نیز بسیار کم و نادر یافت میشوند.
روزی مسابقهای با ترکیبی از بیشتر وزرشهایی مانند بوکس، جودو، کاراته، کشتی و مانند آن دیدم.
پیش از این گفتم از حدود سال شصت به بعد، من از صحنه سیاست و اجتماع کناره گرفتم و بعضی از دلایل آن را بیان کردم. عملکردی که دیگران در طول این سالها داشتهاند، دیگر به ما مربوط نمیشود.
پیش از انقلاب، رمالی و فالگیری رواج بیشتری داشت و از قوت بیشتری برخوردار بود، اما رمالهای امروزی، کارشان ضعیف است و کسب و کار چندانی ندارند و افراد دروغگو و شیاد نیز فراوان از این نام سوءاستفاده میکنند.
من بسیاری از علمای گذشته را از نزدیک دیدهام و با حال و هوای آنها بهخوبی آشنا هستم.
در زمان طاغوت، محذورات بسیار زیاد بود. با این حال، ما محفلی تشکیل دادیم که فضایی بسیار علمی داشت.
انسان، نباید ندانسته سخن بگوید و باید به معنا و مفهوم سخن دیگران دست یابد، تا بتواند با آن مواجهه داشته باشد.
باانصاف بودن، زمانهایی دارد که با هم، متفاوتند. من بسیار، بر باانصاف بودن تأکید کردهام و آن را خصیصهای نیکو میدانم. قصدم این بوده است که همیشه و در هر زمانی، انسان منصفی باشم.
در تهران، پهلوانی بود که حدود پانصد نوچه داشت و به قول معروف، قدرقدرت و ذیشوکتی یکهتاز به شمار میرفت که حتی حکومتیها به او باج میدادند.
یکی از حرفهایی که بسیار تکرار میکنم و آن را ملاک ارزشیابی علما میدانم این است که عالِم دینی باید مثل خدا باشد. خداوند با مردم چنان است، عالم نیز باید همان باشد.
یکی از مکانهای عجیب و شگفت تهران که در کودکی آن را دیدهام، «دروازه غار» است.