کشور ترکیه امروزه به سوی قاره اروپا حرکت می‌کند و رفته رفته از مظاهر تمدن این قاره می‌گردد.

ترکیه که تاکنون خلق و خوی شرقی‌ها را داشته است، این روزها در برزخی است انگار مشرق و مغرب جهان را در خود گرد آورده است. با سیاحت ترکیه، قاره‌های آسیا و اروپا با هم سیاحت می‌شوند. اگر کسی قصد دارد دور دنیا را بگردد، کافی است از کشور ترکیه بازدید کند. ترکیه مانند بهشت است. این کشور هم مساجد آبادی دارد و هم به دانسینگ‌ها و قمارخانه‌هایش رونق داده است. همه را استثنایی و درجه یک ساخته است تا بتواند بیش‌ترین توریست را جذب کند و به‌واقع نیز توانمندی خود را در این زمینه نشان داده است. امروز این کشور با سی سال پیش قابل مقایسه نیست. در گذشته ترکیه کشوری عقب‌مانده بود. اما کشور ترکیه ترقی سی ساله خود را مدیون پول و سرمایه ایرانی‌هاست و ایرانی‌ها آن را به بهشت روی زمین تبدیل کرده‌اند؛ آن هم چه بهشت زیبا و دلپذیری! آنان دریا و شهرهای خود را به‌راحتی در اختیار همه گذاشته‌اند. جزیره‌های بسیار زیبایی را در وسط دریا احداث کرده‌اند. در اطراف دریا نیز شهرک‌های زیبا، شیک و مدرنی بنا کرده‌اند. خیابان‌های شهرک‌ها را با درشکه‌هایی برای جابه‌جایی گردشگران تزیین کرده‌اند و آن را آهنگ خوش تلق تتلق داده‌اند. کاری کرده‌اند که گردشگران در شهر تفریح کنند و جا به جا پول هزینه کنند. وقتی ایران برای مردم خود، امکان تفریح و سرگرمی یا زمینه سرمایه‌گذاری امن و پایدار نگذارد، یا از لحاظ روانی و تبلیغی چنین احساسی در آن‌ها به وجود آید، مردم برای گردشگری و تفریح یا برای سرمایه‌گذاری به ترکیه می‌روند و ارز را از کشور خارج می‌کنند. کشور ترکیه امروز بهشت دنیا شده است. گردشگران، از دویست کشور مختلف، وارد ترکیه می‌شوند و پول و ارزهای آن‌چنانی خرج می‌کنند. ما از بهشت و چگونگی زیبایی و دلپذیری آن اطلاعی نداریم، ولی در این زمینه، کشور ترکیه را به‌خوبی می‌شناسیم. اعتراض می‌کنند که چرا من پول و سرمایه‌ام را در کشور ترکیه خرج کرده‌ام. باید بگویم من به پول و سرمایه‌ای مفت و مجانی دست پیدا کردم. شخصی که پول مجانی و اضافی در اختیار داشت و می‌خواست به ترکیه برود، مرا نیز با خود به سفر برد. گفتم من برای تحقیق و پژوهش، قصد سفر به ترکیه را دارم و نیاز به پول و ارز مفت و مجانی دارم. او هم هزینه سفرم را تأمین کرد. زمانی نیز قصد داشتم به دیزین، در شهر تهران سفر کنم و هدفم انجام آزمایش و تحقیق بر روی مردمی بود که به آن‌جا می‌آمدند. می‌خواستم بدانم چه کسانی برای تفریح و گردش به این منطقه می‌روند؟ گدایان و فقیران یا از ما بهتران. این موضوع را با شخصی در میان گذاشتم و او هزینه دیزین را تقبل کرد. او در یک روز، یعنی از صبح تا شب‌هنگام، حدود پانصدهزار تومان هزینه کرد. این جریان مربوط به چندین سال قبل می‌شود، وگرنه امروز برای سفر به آن منطقه، کم‌تر از دو میلیون جواب نمی‌دهد. من بسیار فعال بودم و چنین کارهایی را نیز انجام می‌دادم.

وضعیت در کشور ترکیه نیز چنین است. بودجه کشور ایران به طرز عجیبی در ترکیه سرمایه‌گذاری می‌شود. همان‌طور که گفتم دلیل چنین پدیده خسارت‌باری این است که در کشور ایران، امکانات و اجازه تفریح و سرگرمی و نیز سرمایه‌گذاری امن و پایدار یا وجود ندارد یا از نظر روانی چنین پنداری در سرمایه‌دارها هست. اما رهایی و امکانات تفریحی را می‌توان در کشور ترکیه به خوبی مشاهده کرد. قمارخانه‌های ترکیه با استانداردهای اروپایی ساخته شده است. هم‌چنین است کلیساها و مساجدی که بسیار وسیع و دیدنی ساخته شده است. آن‌ها حتی اذان‌هایی بسیار خوش بر گلدسته‌های مساجد می‌گذارند که عالی و شنیدنی است و کسی از شنیدن آن رنجور نمی‌شود. اذانی که بر گلدسته‌های مساجد ترکیه گفته می‌شود با اذانی که مسلمانان در ایران می‌گویند تفاوت دارد. ذر ایران، چند اذان انگشت‌شمار از صدا و سیما پخش می‌شود که برای نمونه اگر اذان مرحوم اردبیلی یکی از بهترین‌های آن باشد، ما معایب آن را در کتاب فقه غنا و موسیقی آورده‌ایم. بعضی مساجد که انگار اذان قیم پیدا کرده و گوش مجانی گیر آورده‌اند. در زمان گذشته، افراد متعددی قیام می‌کردند و اذان و اقامه می‌گفتند. مدرسه فیضیه را به یاد می‌آورم که ناگهان، صدای ده تن برای اذان بلند می‌شد که الله اکبر و الله اکبر! البته لحن و آهنگ اذان و اقامه‌شان نیز متنوع بود. متأسفانه امروزه حتی در لحن و آهنگ اذان تنوعی مشاهده نمی‌شود. و بسیاری از مؤذنان در گفتن اذان، از مرحوم مؤذن‌زاده اردبیلی یا چند نفر معدود دیگر تقلید می‌کنند و اذان آن قدر برای گوش‌ها تکراری شده که از تکرار مکررات گردیده است. در کشور ترکیه، اذان مساجد را با سبک‌های مختلف ادا می‌کنند و اذانی که در مسجدی گفته می‌شود، با اذان مساجد دیگر متفاوت است. مؤذنان بسیار زیبا و شنیدنی اذان می‌گویند و انسان، اسلام و مسلمانی را یاد می‌کند و این برایش لذتبخش است. همین تنوع اذان‌ها و تلاشی که مؤذنان برای ابداع سبک دارند، شنیدن اذان را برای گوش‌ها خوشایند و دلکش می‌سازد. در ترکیه، ما نیمه‌شب از خواب برمی‌خاستیم. خیابان‌ها در نیمه‌شب، خلوت و آرام می‌شود و اصوات، بهتر منعکس می‌گردد و البته صدای اذان‌های گونه‌گون، در فضای صبح‌گاهی آن بسیار زیباست. در واقع، صدای اذان ملکوتی است و حتی کافران را شیفته و مشتاق این ندای اسلام می‌کند. در ایران، صداها فقط از رادیو و تلویزیون شنیده می‌شود که البته در آن نیز سلیقه‌ها و محدودیت‌ها حاکمیت دارد. در ایران، دیگر کم‌تر کسی به صورت زنده اذان می‌گوید و اگر کسی در مدرسه فیضیه قیام کند و اذان و اقامه را ادا کند، او را کم‌خرد و کم‌شأن و شخصیت می‌پندارند که به مؤذن صاحب تریبون احترام نگذاشته است. باید گفت مگر چه اتفاق عجیبی رخ داده است؟ گفتن اذان به صورت زنده مستحب است. چرا مردم، دیگر اذان نمی‌گویند؟ در زمان قدیم، در کوچه و خیابان و بازار، صبح و ظهر و شب‌هنگام، مردم قیام می‌کردند و اذان می‌گفتند. اذان صبح را عده‌ای کاسب و بازاری می‌گفتند که نماز شب را در مساجد اقامه می‌کردند و در آغاز صبح، بر مناره یا پشت بام مسجد، اذان می‌گفتند، سپس نماز نافله را ادا می‌کردند و بعد نماز صبح را به جماعت می‌گزاردند و بعد از آن، روحانی دقایقی به منبر می‌رفت و موعظه می‌کرد و سپس بازاری، در مغازه‌اش را در همان صبح زود می‌گشود. او در مغازه‌اش ابتدا رحل قرآن را باز می‌کرد و چند صفحه‌ای قرآن تلاوت می‌کرد و تا قرائتش تمام نمی‌شد، پاسخ مشتری را نمی‌داد. چنین کاسب‌هایی دیگر اهل دزدی و گران‌فروشی نیز نبودند. امروز اما بر اقامه نماز شب که باید فاتحه‌ای خواند، نماز صبح نیز، در منزل و همراه با همسر ادا می‌شود اگر فرد پرهیزکار باشد، وگرنه قضا می‌شود و البته بسیاری نیز نه به ادا و نه به قضای آن کاری ندارند. قرآن کریم نیز دیگر تلاوت نمی‌شود، حتی علما نیز کم‌تر رسم قرائت قرآن در اول صبح را دارند و در آیات قرآن کریم، فقط تحقیق و پژوهش می‌کنند. به واقع، ماهیت تحقیق بعضی مؤسسات بر قرآن‌کریم چیست و به چه میزان، ارزشمند است؟ تحقیقات بعضی مراکز علمی در قرآن کریم، چه نتیجه‌ای را به دنبال دارد؟ من در این زمینه، خوشبین و امیدوار نیستم و آن را نیز مانند سفر به ترکیه یا سفر مستحبی به عربستان، مصداق اتلاف وجوهات می‌دانم. من توصیه می‌کنم قرآن کریم را قرائت کنید و اذان و اقامه بگویید. امروز متأسفانه اثری از مسلمانی مشاهده نمی‌شود و مسلمانی به فراموشی سپرده شده است. اگر امروز شخصی در ایران اقدام به گفتن اذان و اقامه کند، البته اگر این کار، جرم محسوب نشود، سریع به او اعتراض می‌کنند و مانعش می‌شوند. استدلالشان هم این است که اذان از تلویزیون یا از تریبون مسجد پخش می‌شود و همین، کافی است. باصراحت از مؤذن، دلیل کارش را می‌پرسند. من می‌گویم دست‌کم گفتن اذان و اقامه در مساجد بی‌اشکال است. مسلمانی ما چه شده و این چه شیوه مسلمانی است؟ چرا مردم اذان نمی‌گویند؟ چرا علما اذان نمی‌گویند؟ دلیل چنین پدیده نامبارکی چیست؟ در زمان قدیم، بسیار اذان می‌گفتند و مؤذنی رونق فراوانی داشت. امروز در کشور ترکیه، قمارخانه و دانسینگ وجود دارد و با این حال، اذان بر تارک گلدسته‌ها پژواک دارد. انگار همه چیز را، خوب و بد و زشت و زیبا را در یک مکان گرد آورده‌اند. در واقع، مجموعه‌ای از مصادیق تناقض‌ها و تضادها را به طرز زیبایی در یک کشور گرد آورده‌اند برای این‌که ترکیه می‌خواهد به اتحادیه اروپا بپیوندد، و باید دموکراسی خود را بالا ببرد تا مقبول آنان واقع شود. این موضوع، باید از اهمیت زیادی برای ایران برخوردار باشد. کشور ترکیه منطقه‌ای زیبا و دیدنی است و متأسفانه سرمایه مردم ایران، طی سی سال گذشته به کشور ترکیه وارد شده و در آن‌جا سرمایه‌گذاری گردیده است و ترکیه توانسته گوی سبقت را از دیگر همگنان خویش مانند دبی در این زمینه برباید. ترک‌ها هم اذان می‌گویند و هم قمار می‌کنند و دست روی دست نگذاشته‌اند؛ آن هم با استفاده از پول و ارز ما ایرانی‌ها. هرچند گردشگران از کشورهای مختلف وارد کشور ترکیه می‌شوند، ولی ای ایرانی‌ها به همسایه ترک خود بیش از دیگر کشورها توجه نشان داده‌اند. آنان با گردشگران ایرانی بسیار صمیمی روبه‌رو می‌شوند گویی دوست دارند آنان را در آغوش گرفته و ببوسند. آن‌ها از ایرانی‌ها به گرمی و با محبت استقبال می‌کنند، اما ایرانی‌ها به مغزها و سرمایه‌دارهای خود برخورد و رفتار چندان مثبت و گرمی نشان نمی‌دهند و بعضی موانع اداری ذهن و روان‌ها را می‌آزارد و مغز و سرمایه‌ها را فراری می‌دهد؛ در حالی که ایرانی‌ها برای آبادی ایران خویش باید آن‌ها را گرم در آغوش بگیرند و بر چهره‌شان بوسه بزنند! متأسفانه، برخی رفتارها به گونه‌ای است که انگار این هموطن آدمی زیادی و اضافی است. انگار معده این‌ها به خودی خود کوچک و کم‌ظرفیت است و ایران و اتباعش در آن جا نمی‌گیرند. رفتار محترمانه خارجی‌ها با یک ایرانی صاحب مغز یا سرمایه قابل توجه و تأمل است.

چند سال پیش، عده‌ای مرا به منطقه دیزین بردند. در آن منطقه، تشخیص زن یا مرد بودن افراد به‌خاطر لباسی که دارند و فقط چشم‌ها دیده می‌شود، کمی مشکل است. دیزین منطقه‌ای است که گویی معصیت محرم و نامحرم در آن وجود ندارد. در آن‌جا، پیست اسکی هم وجود دارد. در آن زمان، هزینه ی سفر برای هر نفر، حدود پنجاه تا صدهزار تومان تمام می‌شد که به حساب امروز، حدود دومیلیون می‌شود. من برای انجام تحقیق آزاد، دو صندلی را در دو طرف خود گذاشتم و زیر یک چادرشب بزرگ رفتم. پنج تا شش ساعت آن‌جا بودم و به همراهانم هم گفتم شما لطف کنید و نزدیکی‌های غروب آفتاب، به سراغ من بیایید. من درون چادرشب، مانند یک مجسمه، ساکت و بی‌حرکت بودم؛ زیرا قصد داشتم حرف‌ها و سخنان مردم را از ریز و درشت، حتی صدای نفس‌هایشان را بشنوم. من در آن شش ساعت، داخل چادرشب به طور کامل مستتر بودم و البته محشر کبرا را در آن منطقه به‌خوبی مشاهده کردم. کسانی که به آن منطقه رفت و آمد می‌کردند، در اصل، ایرانی نبودند. آنها سفیران سفارت‌خانه‌ها یا رؤوسای بعضی ادارات کل بودند؛ اما تصور مردم در مورد آدم‌های منطقه ی دیزین چیست؟ شگفت‌زده شدم که مملکت ایران توسط چه کسانی اداره می‌شود؟ اکنون اگر از حافظه‌ام مدد بگیرم، می‌توانم سخنان آنان را بیان کنم. منطقه دیزین و آدم‌هایش شگفتی‌آور بود و من عجایب و غرایب زیادی را مشاهده کردم. تنها بگویم مردم عادی در این زمینه بسیار ساده، خوش‌باور و زودباور هستند. البته دیزین امروز را نمی‌گویم و این خاطره برای سال‌ها قبل است. من در زندان اوین ۹۴ فرصتی دست داد تا شرح حال برخی رجال را بر اساس مستندات آن زندان، مکتوب کنم و در آن کتاب، گریزی به حکایت آن روز دیزین زده‌ام؛ کتابی که در حال حضور نوشته شده اما از چشم‌ها غایب بوده و با شگردی خاص از آن‌جا خارج گردیده است.

مطالب مرتبط