بعضی حرف‌ها آن‌قدر کمیاب و ارزشمند هستند که حتی در قرآن‌کریم و احادیث اهل‌بیت نیز بسیار کم و نادر یافت می‌شوند.

حرف‌های نادرِ مورد غفلت قرارگرفته فراوان است. اگر حضرات معصومین علیهم‌السلام حیات طولانی‌تری داشتند و بیش‌تر عمر می‌کردند و اگر قدرت می‌یافتند تا دولتی تشکیل می‌دادند و زمینه‌ای باز و میدانی آزاد برای نقل معارف مهیا می‌شد، امروز دستان بشر لبریز از جواهرات علم شفاف و معرفت آشکار بود. محتوای احادیث، «کلّما یقرّبکم الی الجنة ویبعّدکم الی النار» می‌باشد و این مسأله غیر از این است که امیرمؤمنان علیه‌السلام میدان می‌یافتند به‌جای حفر چاه و آباد کردن زمین، در مدت سی‌سال، معارف خویش را ارایه دهند و «لعلما جما» را بشکافند و این فراز ظهور پیدا می‌کرد. این در حالی است که امیرمؤمنان علیه‌السلام چنان مورد بی‌مهری افراد جامعه خویش بوده است که کاری برای ایشان نمانده بود جز این‌که کفش‌هایش را وصله می‌کرده است. زمام امور جامعه در دست آن‌حضرت نبوده است و در واقع، کاری برای انجام دادن نداشته‌اند که کفش وصله می‌کرده‌اند. کفش پاره را وصله کردن، خیر و منفعت خاصی برای دین اسلام، بشر یا خود امیرمؤمنان ندارد. در واقع، اداره کاری از امور جامعه را به او نمی‌دادند و مدیریت امور را از ایشان نمی‌پذیرفتند و ایشان را در انزوا و دور از مردم ساخته بودند. بنابراین او کفش‌هایش را پینه کرده و این تنها کاری بوده که برای انجام داشته‌اند. در زمان قدیم، گوشت و پی می‌خریدند. مقداری از پی حیوان باقی می‌ماند. آن‌ها پی اضافه را به ترک پایشان می‌مالیدند. «لعلما جما» که امام به کمیل می‌فرماید، توصیفی از اندازه علم و دانش امیرمؤمنان و تنهایی ایشان است. آن‌حضرت می‌فرماید: «إنّی بطرق السماء أعرف من طرق الارض». می‌گویم امیرمؤمنان وقتی به عوالم بالا عروج می‌کند، برای آن آسمانیان می‌فرماید: «انّی بطرق الارض اعرف من طرق السماوات». چنین شخصیتی، لباسش را وصله می‌کند و کفشش را پینه می‌زند. در این صورت باید ثابت بشود که انجام کار دیگری که مهم و باارزش باشد، به ایشان واگذار نشده است و این کار را سندی تاریخی و ماندگار می‌گذارند برای بشریت. تاریخ می‌داند که علی علیه‌السلام کسی است که مهم‌ترین کار را انجام می‌دهد و آن‌جناب را چنان از جامعه دور داشته بودند که مشغول وصله‌کردن کفش بوده است. محترمانه عرض می‌کنم که پی اضافه را به ترک پایشان می‌مالند. تصور این هم که کار مهمی از امور جامعه قابل انجام بوده است و ایشان وصله کفش را انتخاب کرده‌اند، با ایمان و معرفت و شخصیت امیرمؤمنان علیه‌السلام سازگاری ندارد. اگر کاری مهم، ضروری و ذی‌نفع برای دین، در میدان انجام ایشان بود، آن‌حضرت علیه‌السلام به‌طور حتم، پینه کردن کفش را رها می‌کردند. این مسأله مانند این است که به شخصی در قبال انجام کاری، وعده پولی هنگفت مثلاً هزارمیلیارد تومان یا قصر و کاخی باشکوه بدهند. در این صورت، آن شخص حتی محل زندگی‌اش را نیز فراموش کرده و از همسایه می‌خواهد اسباب و وسایل خانه‌اش را با خود برده و استفاده کند. این شخص، دیگر مثلا قابلمه یا دیگی با خود نمی‌برد؛ زیرا در آن قصر، این‌گونه اسباب و وسایل قابل استفاده نیست. اگر این شخص برای برداشتن یک قابلمه معطل بشود و حتی برای آن دعوا و مرافعه راه بیندازد، معلوم است که او دیگر دو عدد قابلمه هم ندارد. حرف این است این‌که ائمه اطهار علیهم‌السلام تمام معارف و علمشان را بیان کرده‌اند، تصور اشتباهی است. در واقع، آن بزرگواران مسایل دینی را به‌طور کامل تبیین نکرده‌اند. در اصل، مردم به حرف‌ها و نظرات ائمه اطهار علیهم‌السلام اعتنای خاصی نداشته و آن معارف را درک نمی‌کردند. باز با این اوضاع و شرایط، امیرمؤمنان علیه‌السلام خودش را این‌گونه معرفی می‌کند که «انی بطرق السماوات أعرف». اما همین سخن را که می‌گویند باز آنان که علی علیه‌السلام را منزوی می‌خواهند از تعداد موهای صورت از ایشان می‌پرسند. دشمنان علی علیه‌السلام و آنان که امیرمؤمنان علیه‌السلام را منزوی و تنها می‌خواستند هیچ ابایی نداشتند حتی برای رسیدن به هدف خود از موهای خود بپرسند تا واکنش و عکس‌العملی مطلوب اجتماعی خود را مدیریت کنند. با این اوضاع، ضرورتی ندارد بحث‌هایی که در زمینه دانش عرفان ارایه می‌شود، به‌ویژه فقه عرفان در روایات و کلام حضرات معصومین علیهم‌السلام به صراحت یافت شود؛ زیرا همان‌طور که بیان شد، زمینه‌ای برای سخنرانی و ارائه علم و معرفت از طرف حضرات معصومین علیهم‌السلام فراهم نبوده است. در اصل، مردم حرف و سخن را از آن بزرگواران نمی‌پذیرفتند و گوش‌ها به خطبای جمعه خلفای جور بوده است. اهل‌بیت علیهم‌السلام به همان میزانی سخن گفته‌اند که از سوی مردم، پذیرش وجود داشته است. یکی از دلایل واقعه رجعت اهل‌بیت، جبران این‌گونه مسایل است. و رجعت نشان می‌دهد که دلیل تجلیل از شخصیت امام علی چیست و چرا امام علی علیه‌السلام در بین شیعیان، از جایگاه والایی برخوردار است، اما جامعه زمان علی علیه‌السلام نه‌تنها قدردان او نبوده است که سعی داشته ویژگی‌های خاص شخصیت امام علی علیه‌السلام را از مردم پنهان دارند، بلکه روحانیان مزدور حکومت، تا صد سال، او را بر منابر ناسزا می‌گفتند. با این وجود چگونه می‌شود انتظار داشت آن‌حضرت در دوران حیاتش، کار خاصی را به انجام رسانده باشد که با این همه ممانعت و دشمنی، باز هم تدوین چارچوب فقه شیعه را به انجام رسانده است. این ممانعت‌ها و دشمنی‌ها بی‌شمار به شخصی مانند معاویه، میدان عمل داده بود تا حاکمیت مسلمانان را در دست گیرد و خود را رهبر مسلمانان و خلیفه بخواند، اما دست امام علی را در مورد او می‌بندد. به دلیل نبود میدان عمل و ارایه معارف، اهل‌بیت علیهم‌السلام باید در زمان رجعت حضور پیدا کنند و بزرگواری و عظمت خویش و ادعاهایی را که داشته‌اند ثابت کرده و ایمانشان را به منصه ظهور برسانند. همان‌طور که گفته شد یکی از دلایل واقعه رجعت، اثبات این‌گونه مسایل است. من نیز معارفی را به رایگان دارم که نه‌تنها زمانه میدانی برای تبیین و توضیح آن‌ها به من نداده است، بلکه همواره مرا منزوی و برکنار ساخته‌اند و بند و بست‌ها و افتراهایی که به سبب نشناختن دین می‌زنند و اگر آن را حتی به طلبه‌های معمولی بگویند، به آن می‌خندند و مضحکه می‌شوند و برخوردها در رؤیت همگان است، در این صورت، هر زمان که اهل‌بیت علیهم‌السلام رجعت نمایند و میدان ارایه معارف مهیا شود، ما نیز حرف‌هایمان را می‌گوییم و کلاس درسمان را تشکیل می‌دهیم و ادعاهایمان آن روز برای پاک‌ترین بندگان خدا ثابت می‌نماییم. یعنی اگر برای نقل حرف‌های آن بزرگواران زمانی یافت شد، ما نیز حضور پیدا کرده و سخنانمان را بیان می‌کنیم. من حرف‌های خاصی دارم که هیچ‌گاه امکان بیانش فراهم نشده است و آن حرف‌ها را درز گرفته‌ام. اهل‌بیت علیهم‌السلام در رجعت مقدم‌اند و پیروان ایشان تابع و ذیول ایشان‌اند و ما نیز به تبعیت و به دنبال ایشان حضور پیدا کرده و سخنانمان را نقل می‌کنیم و بعد از رجعت، قیامت حق‌تعالی برپا می‌شود. این‌که می‌گویم زمانه رجعت ما چنین است، قهری است که ما سخنان اختصاصی خود را بیان می‌کنیم و عصر رجعت، هر کسی نوآوری خود را می‌آورد و کسی سخن تکراری ندارد و البته نوآوری تابع یاران و زمانه ی کنونی نیز می‌باشد. قهری است که بعضی حرف‌ها تنگی خناق (نوعی گلودرد شدید که به مسدود شدن راه تنفس و خفگی منجر می‌شود) است و پی‌گیری آن نیازمند فهم و درکی بالاست. برای مثال، قلم اعلی کیست؟ امیرمؤمنان علیه‌السلام در زمان رجعت، این مسایل را تبیین خواهند کرد. ایشان وعده‌های بسیاری داده و رخت از دنیا بربسته‌اند. ما نیز گاهی وعده می‌دهیم و در واقع از امیرمؤمنان علیه‌السلام تقلید و تبعیت می‌کنیم. اگر ایشان حضور پیدا کرده و حرف‌هایشان را در زمانه رجعت یا حتی در عرصه قیامت ثابت کردند ما نیز سخنانمان را ثابت می‌کنیم. به‌راستی، قلم اعلی کیست؟ گویا دانستنش در این زمانه اهمیت چندانی ندارد و آن را باید برای مردم عصر رجعت واگذاشت.

مطالب مرتبط