ما برای دیدار از جبهه‌های جنگ تا نزدیکی‌های شهر بصره رفتیم. همراه و بلد ما یکی از عراقی‌ها بود.

او ما را تا جایی برد و از ما خواست که جلوتر نرویم. من نپذیرفتم و گفتم تو برای نیامدن مختاری و اگر هم قصد آمدن داری، مشکلی برایت به وجود نمی‌آید. رزمنده‌ای همان‌جا داخل معبری بود و او را هدف قرار دادند. خودرویی نیز آتش گرفته بود و راننده آن، بدنش سوخت و چیزی از بدنش باقی نمانده بود و جزغاله شد. من برای دیدن آن رزمنده رفتم. چنین شهدایی را باید فی‌اللهی نامید و در جرگه باللهی‌ها قرار نمی‌گیرند. آن‌جا خون بود و آتش و بنزین و آهن. وقتی این مواد آتش بگیرد، مشخص است چه معرکه‌ای برپا می‌شود. هیچ‌کس جرأت رفتن به آن مکان را نداشت. ما در روز که هوا کاملا روشن بود، به آن منطقه رفته بودیم. یکی از همراهان پرسید حاج آقا! آیا بازدید از چنین صحنه‌هایی اشکال شرعی ندارد؟ گفتم هیچ‌گونه اشکالی شرعی وجود ندارد. متأسفانه عده‌ای غافلند و تصور می‌کنند این انقلاب، مفت کالذی به دست آمده است. در روز قیامت، تک‌تک شهدا از همگان در مورد انقلاب اسلامی که با خون آن‌ها آبیاری شده است، بازخواست می‌کنند. شهید می‌گوید من جزغاله شدم، تو برای انقلاب و دین اسلام چه کاری انجام دادی؟ من در این راه، مصائب و سختی‌های زیادی را تحمل کردم، تو، چه هزینه‌ای دادی؟ تو بر سر قبر من که شهید انقلابم، چرخ زدی و رقصیدی؛ در حالی که دلت غنج می‌زد؟ از انقلاب اسلامی، فقط سوءاستفاده کردی و به قول معروف، عشق و حال کردی؟ پول بیت‌المال را دزدیدی و بودجه نظام اسلامی را حیف و میل کردی؟ برخی که حتی مسیر انقلاب اسلامی را تغییر دادند و راه آنان راه اسلام نیست. خداوند با این همه مصایب شهدا، نه از یک‌دینار حق‌الناس گذشت می‌کند و نه شهدا از انحراف‌هایی که برخی به‌وجود آورده‌اند و نه حتی از یک ریالی که حق ملت آنان است، چشم‌پوشی می‌کنند. شهید می‌گوید در این راه، فرزندانم به فلاکت افتادند و همسرم به ازدواج دیگران درآمد. چنین شهدایی فی‌اللهی هستند. اما شهدای باللهی آنان هستند که خداوند، آنان را نمی‌کشد و به قتل نمی‌رساند، بلکه با مغز بر زمین بلا و مصیبت می‌کوبد برای تنبه و آگاهی و معرفت بیش‌تر، اما در عین حال، او را حفظ و نگه‌داری می‌کند برای ضربه بعدی و بلا پشت بلاست که بر او وارد می‌شود. این فرآیند شبیه یک بازی است. مانند این است که شما کودک خردسالتان را به هوا پرتاب کرده و سپس او را می‌گیرید. کودک هیجان بالا رفتن را دارد اما وقتی به پایین میرسد در دست‌های پدر قرار می‌گیرد. در واقع، پدر با کودکش شوخی می‌کند و بازی درمی‌آورد. تنبه خداوند اما به طور کامل، شبیه این بازی و شوخی نیست. تنبه خداوند این‌گونه است که بنده را با مغز بر زمین می‌کوبد. نود و پنج درصد از فکر و روان بنده له می‌شود و از بین می‌رود. سپس خداوند او را از جا بلند می‌کند. ما چنین سالکانی را باللهی می‌گوییم که از شهیدان فی‌اللهی بالاترند و اگر با قتل از دنیا نروند، از شهیدان کتابتی خواهند بود که شرح حال آنان را در «تفسیر هدی» آورده‌ایم.

مطالب مرتبط