تشخیص تکلیف در جهان پیش رو

تشخیص تکلیف در جهان پیش رو

من درس‌های خود را چهار دهه گذشته‌ای که داشته‌ام به صورت پازل مطرح کرده‌ام، نه به شکل مدرسی مرتب و منظم تا زمان دراز آینده بر روی آن دقت نماید و پازل هر موضوعی را کنار هم بچیند…

 

من فعالیت تحقیقی و علمی خود در حوزه علمیه را یک تکلیف واجب عینی می‌دانم؛ یعنی باور دارم کسی جز خودم نمی‌تواند برای این عصر، تولید علم دینی داشته باشد. من مثل یک سرباز جبهه خود را متعهد و ملزم به این کار می‌دانم. متأسفانه برخی از دوستان ما این ضرورت را احساس نمی‌کنند؛ حالا بگذریم از بدخواهان که اصل فعالیت علمی ما را که به هیچ‌وجه نیز سیاسی نیست، مانع می‌شوند. تعجب می‌کنم چه‌طور برخی میان واجب و حرام تفاوت نمی‌گذارند؟ آنان میان واجب عینی و کفایی نیز اختلافی نمی‌بینند. من هم‌اکنون اگر بخواهم این تکلیف را نادیده بگیرم، علاقمندان ، بهترین جا‌ها را برای زندگی به من می‌دهند و تمامی هزینه‌های آن را نیز متقبل می‌شوند. اما من به هیچ‌وجه این سنگر حضور در قم را ترک نمی‌کنم. من تعجب می‌کنم از کسی که اگر صبحانه وی دیر شود یا ناهار نخورد، اذیت می‌شود و تفاوت سیری و گرسنگی را درک می‌کند و آزار کم  ترک صبحانه با اذیت فراوان ترک ناهار را متوجه می‌شود و احساس می‌کند که غذایی نخورده است، اما تفاوت مستحب و واجب یا واجب و حرام و نیز کفایی و عینی را متوجه نمی‌شود و به‌راحتی دست به هر کاری می‌برد. دین با هجمه‌های فراون دشمنان و با بدعملی دوستان مواجه است و دارد از دست می‌رود، اما برخی به وظیفه خود اهمال می‌کنند. چرا ما این احساس را نمی‌کنیم و چرا همیشه در تشخیص وظیفه عاجزیم و اهم و مهم و غیر مهم نمی‌دانیم و این شناخت را نداریم که از چه چیزهایی باید دفاع کنیم و در مورد چه چیزهایی باید بنویسیم یا اگر می‌دانیم، چرا زیر بار مسؤولیت خود نمی‌رویم و با واهمه یا اهمال زندگی می‌کنیم.

کسی زحمت فراوان کشیده و تحقیقی داشته اما این شخصیت از چیزی دفاع کرده است که بر وی واجب عینی نبوده است و دیگران نیز می‌توانستند آن را انجام دهند؛ در حالی که او توانایی نوشتن کتاب در موضوعی را داشته که از مهم‌ترین چالش‌های فکری قرون متمادی بوده است. من احساس می‌کنم کسی نمی‌تواند مثل ما از دین دفاع علمی و تحقیقی داشته باشد. در این چند دهه نه کسی در حد بنده برای تحقیق و تدریس وقت گذاشته، نه فکر کرده، نه دردش را داشته است. من حتی از تعقیبات نماز زده‌ام و به کار علمی و تحقیقیخود افزوده‌ام. این تکلیف‌ها تجرد دارد و نقش مادی ندارد و برای همین به‌سختی در ذهن می‌نشیند و برای دیگران به راحتی قابل فهم نیست. اطراف و اکناف، هیکل نماز را می‌بینند، اما از تفکر و علم، چیزی مشاهده نمی‌کنند و صاحب آن را حتی اگر مجتهد مسلم در فقه و متبحر در فلسفه و عرفان و تفسیر باشد، چیزی نمی‌انگارند. آن‌ها اگر لازم بشود به‌راحتی و با افتخار روی مین می‌روند تا شهید شوند، اما گمنامان عرصه تحقیق را نه تنها افتخاری نمی‌دهند، بلکه چه بسا با قدرنشناسی، او را دست می‌اندازند و تحقیقاتش را چون نمی فهمند، تحقیر می‌کنند. به هر روی اصل خود تحقیق یک معضل است، و ارایه آن در محیطی که پر از خرافه و پیرایه است و با نتیجه تحقیقات علمی هماهنگ نیست و گاه مبارزه با آن را وظیفه خود می‌داند، معضل دیگری است. اهل بیت علیهم‌السلام با آن‌که عالم بما کان و بما یکون و بما هو کائن بودند، اما سطح سواد و فرهنگ جامعه چنان از آنان دور بوده که نمی‌شده است چیزی از حقایق گفت. گالیله در همین چند قرن پیش تنها یک نظر کوپرنیک را تأیید کرد و زمین را سیاره دانست که کلیسای مذهبی او را به توبه از گفته خود واداشت. همین الآن هم اندیشه‌های دگم و متحجر مذهبی که قدرت موج‌سواری دارد، دانشمندان را راحت نمی‌گذارد. من درس‌های خود را چهار دهه گذشته‌ای که داشته‌ام به صورت پازل مطرح کرده‌ام، نه به شکل مدرسی مرتب و منظم تا زمان دراز آینده بر روی آن دقت نماید و پازل هر موضوعی را کنار هم بچیند. من با این سیاست را به دقت انجام داده‌ام؛ وگرنه درس‌هایم را نه در سال نود و سه، بلکه بسیار پیش‌تر از آن تعطیل می‌کردند. من به هیچ وجه در گفتن درس‌ها و ارایه تحقیقاتی که داشته‌ام عجله نکرده و آن را با بردباری و برنامه پیش برده‌ام. هنوز هم نه تنها فضای علمی ایران، بلکه فضای علمی جهان همانند دهات‌های قدیمی بریده از هم است و هنوز دهکده جهانی شکل نگرفته است و باید ده‌ها هزار سال دیگر بگذرد، تا بشر آینده بیابد ما چه چیزی را علم می‌گفته‌ایم. ظهور نیز برای صدها هزار سال آینده می‌باشد. هنوز قدرت خدا در خلق عوالم به خوبی آشکار نشده است و «ظهور» با عظمتی که دارد هنوز ظاهر نشده است. ظهور باید صدها قرن دیگر بگذرد تا بلکه توسعه‌ای بیاید و «وَالسَّمَاءَ بَنَینَاهَا بِأَیدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ»(۱). اگر می‌گذاشتند کلاس تفسیر قرآن‌کریم ما ادامه پیدا کند و این درس‌ها به موج‌سواران ناخوش نیامده بود، آن‌گاه این آیه را چنان تحلیل می‌کردیم که دانسته شود از امروز هم می‌شود برای ده‌هزار سال دیگر سخن گفت؛ ولی همان فضای تنگ و منقبضی که برای حضرات معصومین علیهم‌السلام پیش آورده بودند، امروز هم جریان دارد ؛ اما مراکز علمی و مردم آگاه هستند و بحث علمی را از سلیقه‌های مزاجی و تحکم استکباری به نیکی می‌شناسند و می‌دانند کسی که پیشرفته‌ترین بحث‌های روانشناسی، جامعه‌شناسی و هستی‌شناسی عرفانی و فلسفی را مطرح می‌کند، نمی‌تواند بدون علم و تحقیق سخن بگوید. من فعالیت علمی خود را دارم و این بحث‌ها نیز با این‌که سایت‌های ما را فیلتر کردند و شاگردان ما را هم به انفرادی بردند و پراکنده ساختند و با این‌که کتاب‌های مرا جمع کردند و همه را خمیر نمودند؛ اما من برای دانشگاه‌ها و مراکز علمی چهره‌ای شناخته‌شده هستم و همین ممانعت‌ها مرا از غربت سابق بیرون آورد. امروزه من در سطح جهان بیرون از ایران، شناخته‌شده‌تر هستم تا داخل ایران که برای من مشکل‌آفرینی می‌کنند. بالاخره روزی همین بحث‌ها که به بیرون از ایران رفته است، از همان‌جا به داخل برمی‌گردد. ما داخل ایران، هیچ پایگاه رسمی اینترنتی نداریم و حتی وبلاگی نیز از ما نمی‌گوید؛ زیرا تمام کسانی که عقاید ما را نشر می‌دادند، بازداشت و دادگاهی کردند، هیچ مجله‌ای از ما نام نمی‌برد، در بایکوت روزنامه‌ها می‌باشیم؛ به این معنا که هیچ یک جرأت نمی‌کنند نامی از ما ببرند؛ زیرا بی‌درنگ مورد مؤاخذه مافیای قدرت قرار می‌گیرند؛ اما در همین فضا من بیش از چهارصد جلد از کتاب‌های خود را آماده نشر کرده‌ام. درس منازل و تفسیر ما را در بیش از بیست کشور به صورت آنلاین تدریس می‌کنند. در فضای قبل از بازداشت‌ها، فقط در یک قلم، پانصد دوره از تمامی کتاب‌های مرا یک نفر یک‌جا خرید تا آن را به پانصد نفر از شاگردان مدرسه مجازی خود بدهد تا شاگردان این مدرسه مجازی این کتاب‌ها را بخوانند و امتحان بدهند. شاگردان وی نیز همه تحصیل‌کرده‌های دانشگاه و میانسال می‌باشند؛ به‌گونه‌ای که وقتی یکی از پسرانم قصدازدواج داشت، در میان شاگردان این مدرسه که پرس و جو کردم، دختری متناسب با سن وی وجود نداشت. منظورم نفوذ این دانش‌ها در قشر بسیار آگاه و دارای تجربه جامعه و اقبال آنان از این بحث‌هاست. این بحث‌ها افراد آگاه جامعه را به خود جذب می‌کند و به صورت اتومات توسعه می‌یابد. افرادی نیز که جذب این بحث‌ها می‌شوند در سطح اساتید دانشگاه‌ها هستند. در مدارس مجازی که این بحث‌ها طرح می‌شود، از سطوح عالی تحصیل‌کرده‌ها و از مغزهای بسیار هوشمند بسیار دیده می‌شود؛ هرچند برخی از آنان سلایق و علایق خود را دارند؛ اما با هر سلیقه و گرایشی که باشند، منطق‌محور هستند و حرف‌های ما را متوجه می‌شوند و آن را دنبال می‌کنند. ضمن این‌که برخی از همین اساتید، کلاس‌های تدریس دارند و همین کتاب‌ها را به عنوان متن اصلی کلاس‌های خود تدریس می‌کنند. با همه ممانعت‌هایی که طیف مدعی نسبت به ما دارد، در تهران، گاه برخی از مساجد، گروههای پنجاه نفره دارند و مطالب کتاب‌های ما را با ملاحظات امنیتی، محور فعالیت فرهنگی خود قرار داده‌اند. یکی از اساتید که به صورت آنلاین با من ارتباط داشت، می‌گفت: من از همه دفاتر و بیوتی که در قم وجود دارد، تحقیق کرده‌ام و کسی را نیافتم که مثل شما جامعیت در تمامی علوم داشته باشد و در همه آن‌ها دارای نوشته‌های تخصصی با توان بالای نقد نظریات رقیب و همه نیز دارای نوآوری باشد و جنبه سلبی و ایجابی بحث را با هم جمع کرده باشد. یکی از روحانیون صاحب نفوذ در تهران نیز که به منزل ما آمده بود می‌گفت: ما که تحقیق کردیم کسی را توانمندتر از شما نیافتیم و ما بر خود واجب عینی می‌دانیم که در کارهای خود از شما فتوا بگیریم. بعد از مزاحمت‌هایی که سال نود برای من پیش آوردند و مرا چند روزی در بازداشت نگه داشتند، در همان روزهای اول آزادی بعد از آن، علاقمندان به این بحث‌ها، هر کدام در حد توانایی خود، طلا و سکه و مانند آن برای ترویج این بحث‌ها فرستادند؛ یعنی این بحث‌ها حتی توسعه مالی را نیز با خود ایجاد کرده است و همان‌طور که می‌بینید استقبال روزافزون آن را می‌بینید و  زور و زری نیز نمی‌تواند جلودار آن باشد و هرچه بر آن بکوبد، این بحث‌ها جلا و نور بیش‌تری می‌یابد.

به هر روی، جهان و علم و افکار انسان‌ها همه در حال شکفتن و توسعه است: «وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ». من در بحث‌هایم گفته‌ام دانش پیشرفته رایانه‌های امروزی و هوش مصنوعی که اساس علم و صنعت امروز شده است، در آینده کهنه می‌شود و دیگر به کار نمی‌آید و جای آن، امر پیچیده‌تری می‌آید. یعنی ابزار دانش و علم تغییر می‌کند و الفبای دیگری می‌یابد. من این را دیده‌ام که می‌گویم. همان‌طور که کامپیوتر در مخیله گذشتگان نبوده است، ابزار و الفبای آینده علم نیز در مخیله ذهن‌های بسته امروزی نمی‌گنجد. ما با همه پیشرفت‌هایی که داریم، برای آیندگان مانند انسان‌های اولی و عقب‌مانده خواهیم بود. نباید گمان کرد ما امروز خیلی پیشرفته هستیم. آیندگان، از وحی و از مغیبات استفاده خواهند کرد و راه سریع جذب دانش را می‌یابند. دانش‌های امروز به خصوص در حوزه علوم انسانی آلوده به توهمات و پیرایه‌ها و خرافه‌های فراوان است. علوم تجربی آن نیز تنها یک بُعد انسانی را زیر تلسکوپ و تیغ جراحی برده است و بُعد معنا را فرو گذاشته است. قیافه اتوکشیده انسان‌ها قشنگ است، ولی محتوایی برای آن‌ها نیست و به بیسوادی خود غره می‌باشند. بشر امروز صنعتی دارد که پُز آن را می‌دهد و این را هم در کشورهای جهان سوم نه با عرضه و مغز خود که با فروش نفت و خام‌فروشی معادن و باج دادن های فراوان به گونه دفعی به دست آورده است، ولی اخلاق، تربیت، فرهنگ، معنویت و دیانت را که مدعی آن است، ندارد. اگر کسی هم با کیبورد کامپیوتر کار می‌کند، چنان با ضربه‌های محکم بر کلیدهای آن می‌زند، که آن را بی‌درنگ خراب خواهد کرد و انرژی خود را نیز بی‌جا مصرف می‌کند. حالا ما هم غربت داریم و هم محدودیت؛ چرا که از جای دیگری سخن می‌گویم. من از علم رایج مفهومی و تقلیدی سخن نمی‌گویم که کاری جز نقالی ندارد، بلکه من علمی مصداقی را در اختیار دارم که می‌تواند در خارج قدرت تصرف و خاصیت داشته باشد. البته من این علم را هم ارایه نمی‌دهم، بلکه علم سومی را بیان می‌کنم که همان علم تبدیلی است؛ یعنی مصداق را به مفهوم تبدیل می‌کنم. من این علم در اختیار را با چاشنی علوم رایج و با شاهد آوردن از آیات قرآن کریم بیان می‌کنم؛ با آن‌که اعتقادی به مدرسه و علم مفهومی ندارم. علوم مدرسی تجربی امروز خیلی ضعیف است تا چه رسد به علوم انسانی حوزوی به‌ویژه در فلسفه و فقه که هنوز در گذشته پرپیرایه خود اسیر است. دانش پزشکی با در دست داشتن این همه شاخص و معیار، در دیروز خود نمی‌ماند و روز به روز خود را با داده‌های جدید هماهنگ می‌کند، اما ما سیستم علم دینی را نمی‌شناسیم و پایبندی به ضعف‌های فقیهان گذشته و ترس از گذر عیب‌های آنان را فقه اصیل و اصول‌گرایی سنتی می‌خوانیم. برای فقه باید ملکه قدسی داشت؛ یعنی قدرت پرواز شب در عوالم و بر شدن به قرب ربوبی و نفوذ در ساحت غیب خداوندی را داشت. یک سگ، ده‌ها کیلومتر آن‌طرف‌تر را بو می‌کند؛ اما انسان که بزرگترین آفریده خدا و احسن مخلوقات اوست، خام خام باقی مانده است و هنوز نتوانسته است تفکر و علوم شناختی خود را سامان دهد و تمامی استعدادهای وی خاموش مانده است. این‌چنین موجودی با تکبر خود را بزرگ هستی می‌شمرد و پدیده‌های دیگر را کوچک و حقیر می‌داند. نهایت اگر عارفی هم داشته باشد، می‌گوید تو در خیابان چنین و چنان کردی، چنین کسی یک متجاوز است، نه یک عارف. عارف آن است که با ملکه قدسی و با قدرت ولایت به ملکوت آسمان‌ها بزند؛ به راه‌هایی که برای پیمودن آن، انسان را روی هوا چاک چاک و تکه‌پاره می‌کنند. عارف کسی است که این راه‌ها می‌رود و گم هم نمی‌شود و باز می‌داند چگونه باید بنشیند. علم را باید از آن عوالم و با ابزار معنوی آن به دست آورد و ابزارهای مادی رایج یک چیزهای خیلی جزیی را عاید حتی مدعیان اجتهاد یا صاحبان دکترا می‌سازد. امروز ما دوره تکبر و دیکتاتوری بشر است و شکفته شدن دانش برای بیش از ده‌هزار سال آینده است که جهان علم نجبایی غریب و بسیار شگفت را به خود خواهد دید؛ همان‌ها که وصف «طوبی للغرباء» برای آنان است و خوش به حال آن‌ها که با این‌که غریبند اما عزیز خواهند بود؛ زیرا دنیای علمی آن زمان، قدر آنان را می‌داند و از علوم آن‌ها بهره می‌برد؛ اما در حال حاضر، هر سخن و عمل و نقد چیره ای ، بازتاب بسیار خشنی دارد.

۱- ذاریات / ۴۷٫

 

مطالب مرتبط