میان علم و تصور و آگاهی با قدرت و توانمندی تفاوت است. ما نسبت به بسیاری از مسایل، علم و شناخت داریم، اما قدرتی برای عملی کردن این علم نداریم.
مانند اینکه دوست داریم جامعه را تغییر دهیم و شکل دیگری به آن بدهیم. چیزی که دلخواه ماست، اما قدرتی برای انجام آن نداریم. من برای جامعه، نوعی از مهندسی طراحی کرده و به ضریب موفقیت آن اطمینان بسیار بالایی دارم. دوست داشتم دانشگاهی تأسیس کنم که طی چهار سال، دانشجو بپذیرد و تعلیم بدهد. در این دانشگاه، اسلامی مدرن، عملیاتی و کاربردی تدریس میکردم که در جامعه قابل اجرا و پیادهشدن باشد و نیز دینی باشد. درست مانند یک دستگاه رایانه، ساعت یا گوشی موبایل که برای همگان، از کافر گرفته تا مسلمان کاربرد دارد. در گوشی موبایل آهنگ و آواز ذخیره بشود یا صوت قرآن، به هر حال، قابل استفاده است و کاربرد دارد. اسلام نیز دینی مدرن و بهروز است، اما ناآگاهی و ناتوانی در اجتهاد درست آن را بد چهره میسازد. من در این دانشگاه دینی، مهندسی خود از دین را تدریس میکردم. متأسفانه این طرح هم اجرایی نشد. گفتند اجرای این طرح، نیاز به احداث ساختمان و مرکز علمی عظیم و استخدام اساتید و پذیرش دانشجوی آن هزینههای میلیاردی دارد. خلاصه اینکه گفتند این طرح، اجرایی نیست. من نیز آن را رها کردم.