Previous Next
آرشیو عشق
امتحان صدق عشق

امتحان صدق عشق

ودّ، حُب و عشق، به ترتیب سه مرتبهٔ تعلق و وابستگی است. ودّ سطح بسیار نازل آن می‌باشد و میلی نفسانی و هوسی تغییرپذیر است که جایگزین پیدا می‌کند و برای نمونه با اندک دعوایی تبدیل به قهر و دوری می‌شود. حبّ، توسط دارد و امری قلبی است و انس و دل‌تنگی می‌آورد. کسی محبّت […]

عشق بی‌طمع

عشق بی‌طمع

در عشق بى‏ طمع مى ‏شود خود را دوست داشت امّا از خود چیزى نخواست و مى‏ شود مردم را دوست داشت و از آن‏ها طلب‏کار نبود و مى ‏شود خدا را دوست داشت براى خود عشق، امّا این که او چیزى عنایت مى‏ کند، بحثى دیگر است و بنده در کار مولاى خود اختیارى […]

پايان ناپذيری عشق

پايان ناپذيری عشق

این مرحمت، مهر، محبت و عشق است که گواراترین میوه آفریده خداوندِ مهربان است و حق میوه‌ای شیرین‌تر از محبت نیافریده است. بشر، میوه‌ای شیرین‌تر از محبت نچشیده است. مهر و محبت، لطف و دوستی نسبت به هر چیز و هر کس، شیرینی خاص خود را دارد و محبت به حق تعالی، طعم مخصوصی دارد […]

استعداد عاشقی

استعداد عاشقی

مرحمت، محبت و عشق را باید تعبیر دیگری از شعور و درک وصف یا ذات دانست. کسی که به درک وصف یا ذات وجود و پدیده‌های آن برسد، به محبت و عشق آن‌ها رسیده است و چنین کسی است که می‌تواند خیر هر پدیده را به آن برساند؛ زیرا مرحمت، چیزی جز رساندن خیر به […]

عاشقی

عاشقی

  فهرست مطالب عنوان صفحه پیش‌گفتار··· ۹ یارِ عشق··· ۱۳ عشقِ نو··· ۱۴ افسانهٔ حقیقت··· ۱۷ مدح خداوند··· ۲۱ جانِ جانان··· ۳۱ عاشقی ۳۳ جذبهٔ چشم··· ۳۵ بهشت من··· ۳۹ چشم··· ۴۳ عشقِ مانا··· ۴۷ رقص آسمانی ۵۱ قدرتِ صدق··· ۵۴ تماشای عشق··· ۵۵ لبالب··· ۵۸ شعر عشق··· ۶۱ درآمد··· ۶۲ سلام··· ۶۴ محشرِ زیبا··· […]

معجزه عشق

معجزه عشق

حقیقت این است که دنیا و ناسوت، جز عشق آن، تمام خوابی است که به اندک زمانی می‌گذرد. از دنیا، تنها عشق به خداوند و پدیده‌های اوست که می‌ماند و بس. عاشقی که بتواند ناز حق تعالی و بندگان او را به جان بخرد و جان خود را با صداقت تمام تقدیم دارد. این عاشق […]

فلسفه عشق

فلسفه عشق

حیات؛ بستر مرحمت و شروع عشق مرحمت بدون حیات ممکن نیست. کسی می‌تواند مرحمت داشته باشد که زنده باشد و زندگی کند. در اسمای پروردگار نیز این «حی» است که پیش از تمامی اسما قرار دارد و ام و امام آن‌ها شناخته می‌شود. این اصل را می‌توان در یک گزاره چنین آورد: هر چیزی که […]

درد و سوز عشق

درد و سوز عشق

کسی که به عشق مبتلاست، از درد و سوز جدا نمی‌شود. اگر دلی درد و سوز نداشته باشد و بی‌ایمان، بی‌خیال، بریده و خشک باشد، به عشق نمی‌رسد و عشقی در آن نیست……

آه گزینه هایی از کتاب “آه” | تالیف آیت الله نکونام

آه گزینه هایی از کتاب “آه” | تالیف آیت الله نکونام

عشق ذات، تولد در بلندای حقیقت است. عشق ذات، ظهور از دل معشوق است. عشق ذات پاکبازی است.

بهار عشق

بهار عشق

بهار امسال، عید در عید است و رونق بهار عشق می‌باشد. امید است این اعیاد برای همه مبارک و همراه با سلامت و سعادت و صفای محبت و مهرورزی باشد.

شناگر ماهر

شناگر ماهر

  آن‌قدر استاد سَرم را زیر آب کرد که شناگر ماهری شدم. باز دوست دارم سرم را زیر آب کند؛ ولی گویا قوت شنا را در من دیده و می‌خواهد رهایم کند و به سراغ دیگری برود. کار او زیر آب کردن سرِ دیگران است و در واقع خون‌ریزی را از حق آموخته است. ای […]

محبوبان ؛ اساتید عشق

محبوبان ؛ اساتید عشق

استاد عشق ، مربی محبوبی است. محبوبان با عشق زندگی می‌کنند و عشق سراسر وجود آنان را فرا گرفته و در هر مسیری که می‌روند و به هر کاری که وارد می‌شوند به خاطر شدت سرعت گویا باید کسی جلوی آنان را بگیرد. آنان به‌راحتی دنیا و تمام امور و اموال دنیایی  را رها می‌کنند، […]

رابطه عشق با پول

رابطه عشق با پول

عشق در صورتی امکان بروز و توان جلا یافتن می‌یابد که فرد دارای قدرت مالی و اقتصادی باشد و بتواند برای عشق خود هزینه کند. صرف پول برای عشق هم به جلا و شکوفایی عشق می‌انجامد و هم زبانی برای ابراز عشق باطنی است. افزون بر این‌، فقر و ناداری یا ضعف مالی، دل را […]

چگونه به عشق برسیم؟

چگونه به عشق برسیم؟

کسی می‌تواند به حقیقت عشق وصول داشته باشد که دارای دو ویژگی باشد: یکی آن‌که فرد در تمامی زمینه‌ها با خود، با مردم  با خدا «صدق» و راستی داشته باشد. صدق یعنی این که شخص خودش باشد و بازیگری نکند و ماسک بر چهره نزند و خود باشد که زندگی می‌کند. چنین کسی نمی‌تواند نفاق، […]

عاشقی خود بودن را می‌طلبد

عاشقی خود بودن را می‌طلبد

در میان پدیده‌ها، این آدمی است که می‌شود عاشق نباشد؛ یعنی خود نباشد و به نفاق، سالوس و ریا گرفتار آید و نیز این آدمی است که غیر به جای حق تعالی می‌گذارد و دیگری را خواهان می‌شود. این آدمی است که می‌تواند عشق را آلوده کند. اگر آدمی عشق به غیر داشته باشد، می‌شود […]

دل ؛ بارگاه رفیع عشق

دل ؛ بارگاه رفیع عشق

قادر متعال به توان تام خود و به حرکت وجودی و ایجادی خویش، تمامی پدیده‌ها را عشق و شوقی جبلی داد. بر این اساس، هیچ سکون، رکود، جبر و قسری در کار نیست. جبلی و عشق است که آب و آتش را حیات می‌دهد، خورشید و ماه را نور می‌بخشد، هستی را روشن می‌دارد و […]

رنگ عشق ؛ رنگ صفای هنرمندان، رنگ سادگی هنردوستان

رنگ عشق ؛ رنگ صفای هنرمندان، رنگ سادگی هنردوستان

عشق، هنرزاست. عاشق وقتی از عشق، نشاط می‌گیرد، هنرمند می‌شود. خوانندگی، نوازندگی، بازیگری تا یک دیدوبازدید ساده و سلامی گرم و دوست داشتن هنر و هنرمند، همه از نشاط عشق پدید می‌آید. ما در بخش رنگ عشق، از رنگ ساده عشق می‌گوییم؛ رنگ ساده‌ای که عطر صفا دارد؛ رنگی ساده که با هر کسی می‌نشیند […]

اعطایی بودن عشق ذاتی و صفات لازم آن

اعطایی بودن عشق ذاتی و صفات لازم آن

کسی به وادی محبت قدم می‌گذارد که مصیبت‌ها، سختی‌ها و مشکلات یکی پس از دیگری بر او وارد شده باشد و هنوز درد مصیبتی او را رنج می‌دهد که مصیبت بعدی بر او وارد می‌شود و از یک وادی پر مصیبت و پر درد که سال‌ها طول کشیده است بگذرد. او با درک درد مصیبت‌های […]

حقیقت عاشقانهٔ هدایت پدیده های هستی

حقیقت عاشقانهٔ هدایت پدیده های هستی

همهٔ پدیده‌های هستی در دست پروردگار است و خدا با دست مبارک خویش همه را هدایت می‌کند.

انس و هم‌نشینی دایمی و پیوسته

انس و هم‌نشینی دایمی و پیوسته

هم‌نشینی دایمی و پیوسته سبب انس می‌شود و انس گرمی مستمر و محبّت می‌آورد.

رجزهای عاشقانه

رجزهای عاشقانه

خوف و هراس از نفس بر جان محبان وارد می‌شود. این محبان هستند که هم خوف از آینده دارند و هم حزن، ولی محبوبان حق تعالی که دست‌پروردهٔ او هستند نه از خوفی رنج می‌برند و نه حزنی ملال‌انگیز دارند:

مشغول نمودن دل بر حق تعالی سبب دور ساختن بسیاری از مفاسد

مشغول نمودن دل بر حق تعالی سبب دور ساختن بسیاری از مفاسد

هر گناهی که دست، پا، چشم و زبان، قادر به انجام آن نیست، دل به‌راحتی مرتکب می‌شود و با همکاری خیال و وهم، هر نوعی از آن را محقق می‌سازد. اگر انسان بتواند اندیشه و دل را از باطل باز گرداند و دل بر حق‌تعالی مشغول نماید، خود را از بسیاری مفاسد دور ساخته است. […]

ارزش خریداری دلهای صاحب آه سرد

ارزش خریداری دلهای صاحب آه سرد

دل آدمی به خودی خود درد می‌گیرد و آه می‌شود و در میان آه و درد و سوز، گُم و پنهان و فانی می‌گردد.

میوه شیرین محبت و طعم مخصوص محبت به حق تعالی

میوه شیرین محبت و طعم مخصوص محبت به حق تعالی

مهر، محبت و عشق، گواراترین میوه‌ای است که خداوند مهربان آفریده است.

دل زنده و دل مرده

دل زنده و دل مرده

زندگی زیباست، در صورتی که دل زنده باشد.

مهار دل سبب دیده شدن دیدنی ها

مهار دل سبب دیده شدن دیدنی ها

چشم‌ها با آن‌که خود گرفتار پرسویی است، تا اندازه‌ای دست‌ها را کنترل می‌نماید.

دل بی غم

دل بی غم

گِل بر دلِ بی‌غم ترجیح دارد؛ هرچند می‌توان گفت: دل بی‌غم وجود ندارد؛ ولی برخی از افراد، بی‌عار هستند.

سوز و غم عشق

سوز و غم عشق

جگرم می‌سوزد، اگرچه آهی در دل ندارم. چشمم می‌بیند، بی آن‌که نگاهی داشته باشم. داد دل را از چشم و داد چشم را از دل خواهم گرفت.

حکایت دل با چشمها

حکایت دل با چشمها

دل، خود نامحرمی است که همیشه با چشم، سَر و سرّی خاص دارد؛ هرچند چشم، نامحرم‌تر از دل است و انسان تا می‌تواند باید خود را حتی از چشم خود پنهان نگاه دارد. کسی که دل به این و آن می‌بندد، بداند که روزی این دل و این علاقه بریده می‌شود و تنها علاقه‌ای که […]

صفای دل در انکسار

صفای دل در انکسار

صفای دل در انکسار است و شادمانی هرچند خوب است، زمینهٔ غفلت را همراه دارد. صفای دل در گرو انکسار است؛ البته اگر دل، بی‌اندازه یا بیش از اندازه نشکند.

جوشش آب شور و شیرین از چشمه دل

جوشش آب شور و شیرین از چشمه دل

همان‌طور که اثر تمکین نفس و مهار دل می‌تواند قله‌های بلند ایثار و گذشت را ظاهر سازد و گام‌های بلند عشق و ارادت را هموار نماید، می‌تواند آدمی را به انفعال و از خودباختگی همهٔ زمینه‌های فروریزی گرفتار سازد و تحقق هر یک از دو برخورد و موقعیت فردی، مقدمات گسترده و فراوانی را می‌طلبد […]

تنها محرم و همدم دل عاشق و معشوق

تنها محرم و همدم دل عاشق و معشوق

تنها محرم و همدمی که برای دل عاشق و معشوق می‌توان یافت، همان آه است که آن نیز به جایی می‌رسد که دیگر آدمی را تحمل نمی‌کند و به سردی می‌گراید. دل را می‌توان مهار کرد، ولی دلدار را نه؛ دل می‌رود، ولی دلدار می‌ماند.

دل؛ موضوع عشق

دل؛ موضوع عشق

موضوع عشق، دل است و عشق بر دل است که می‌نشیند؛ از این رو، نخست از دل می‌گوییم و سپس از عشق؛ هرچند سخن گفتن از یکی، شرح ماجرای دیگری است.

عشق؛ حرکت هستی

عشق؛ حرکت هستی

حرکت، هستی‌بخش است و عشق همان حرکت هستی است؛ ولی هر فردی می‌تواند به سبب بروز عشقی که دارد و با توجه به کیفیت آن، پدیده‌ای باشد؛ پدیده‌ای که خود را از حق‌تعالی دیده و از او یافته است؛ از این رو، سر بر آستان او دارد و این‌گونه است که ابتدا و پایان و […]

رابطه عشق و دل

رابطه عشق و دل

نزدیک‌ترین واژهٔ آشنای دل، عشق است.

عشق و شوق جبلی تمامی پدیده های هستی

عشق و شوق جبلی تمامی پدیده های هستی

قادر متعال به توان تام خود و به حرکت وجودی و ایجادی خویش، تمامی پدیده‌ها را عشق و شوقی جبلی داد. بر این اساس، هیچ سکون، رکود، جبر و قسری در کار نیست.

نسبیت حق و باطل و متعلق عشق آدمی

نسبیت حق و باطل و متعلق عشق آدمی

آیا از عشق می‌توان گفت؟ عشق، هستی و دل، تمامی رخ و چهرهٔ آدمی را نمایشگر است.

خشونت، تعصب و جهالت به جای غیرتِ دین خواهی و عشق

خشونت، تعصب و جهالت به جای غیرتِ دین خواهی و عشق

عشق کجا و ترسیم خشونت‌گرایانه از دین کجا؟

عشق پاک و بی طمع و لذایذ مخصوص اولیای خدا

عشق پاک و بی طمع و لذایذ مخصوص اولیای خدا

عشق، امری مجرد و معنوی است و شناخت حقایق و امور معنوی چندان آسان نیست؛

واژه عشق در قرآن کریم

واژه عشق در قرآن کریم

 «وَالَّذِینَ آَمَنُوا أَشَدُّ حُبّا لِلَّهِ»(۱).

عقل و عشق در نظرگاه محبان و محبوبان الهی

عقل و عشق در نظرگاه محبان و محبوبان الهی

جناب خواجه در دیوان خود بارها تدبیرهای عقلانی را ـ دقت شود که عقل فلسفی و غیر آن، در هویت عقل، تغییری ایجاد نمی‌کند ـ به حکم عقل، کوچک شمرده و در برابر عشق، تحقیر کرده است: «حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد» […]

انّی اُحِبُّک، اِنّی اُحِبُّک، اِنّی اُحِبُّک…

انّی اُحِبُّک، اِنّی اُحِبُّک، اِنّی اُحِبُّک…

کسی به عشق می‌رسد که خدا را در بیرون از خود و در میدانی وسیع‌تر از حیطه نفسانی خویش جست‌وجو کند.

دل به غیر بستن

دل به غیر بستن

 اگر کسی مورد عنایت حضرت حق‌تعالی قرار گیرد و خدا او را دوست داشته باشد، محبت غیر خود را ـ اگرچه با زور و دشواری هم باشد ـ از دل وی بیرون می‌آورد و بر او خدایی می‌کند.

مسیر عاشقی

مسیر عاشقی

دنیا؛ امتحان عشق در ابتدای عشق درگیری هست. عاشق آمده است تا قوت خدا را بیازماید و خداوند نیز می‌خواهد قوت عاشق را بیازماید و در اصل، آفرینش برای همین امتحان‌هاست و خداوند بندگان را برای همین آفریده است. اما در مسیر عشق و در اواخر آن، عاشق حق تعالی به جایی می‌رسد که هر […]

عشق و وفا؛ عشق رفاقتِ نیمه راهی ندارد

عشق و وفا؛ عشق رفاقتِ نیمه راهی ندارد

 عشق تا عشق است همواره با وفا همراه است و عاشق در هیچ مرحله، مقام و عالمی حتی در ملکوت و برتر از آن، برش و ریزش ندارد.

رقص عشق

رقص عشق

 آن‌چه انسان و همهٔ هستی را به سرمنزل مقصود می‌کشاند، عشق است.

عاشقانه ها و عاقلانه ها

عاشقانه ها و عاقلانه ها

 درگیری عاشق در ابتدای عشق، درگیری هست. عاشق آمده است تا قوت خدا را بیازماید و خداوند نیز می‌خواهد قوت عاشق را بیازماید و در اصل، آفرینش برای همین امتحان‌هاست و خداوند بندگان را برای همین آفریده است. اما در مسیر عشق و در اواخر آن، عاشق حق‌تعالی به جایی می‌رسد که هر فرمانی را […]

كار عاشقانه

كار عاشقانه

اگر با دید معرفت بخواهیم به کار نگاه کنیم باید بگوییم کارها و زندگی آفریده‌ها همه عشق است و هیچ چیز آن به اختیار ما نیست و بر این اساس درست آن است که بگوییم ارادهٔ ما باید با کاری که در حال انجام آن هستیم باشد و همین کافی است. یعنی باید کار را […]

دنیا؛ صافی‌کننده عشق‌های ملکوتی

دنیا؛ صافی‌کننده عشق‌های ملکوتی

وصول به معشوق یک حرکت است. معشوقی که خود هم در حرکت است و سرعت سیر را باید چنان بالا برد تا حرکت عاشق با حرکت معشوق هماهنگ باشد.

رسم نازکشی و عاشق‌کشی

رسم نازکشی و عاشق‌کشی

انسان با نازکشی و مهروزی و کشیدن دست مهر بر سر سنگ و گذاشتن دانهٔ گندمی یا برنج به دهان مورچه‌ای یا ریختن آب به پای گُلی، یا اطعام مشفقانهٔ خویشان و آشنایان، باطنی لطیف می‌یابد و از حیث باطنْ شکوفا، پررونق، صافی، روشن و سبک می‌شود.  داشتن قدرت ـ اعم از امکانات ظاهری و […]

هنر ؛ برآمده از صفاي عشق

هنر ؛ برآمده از صفاي عشق

عشق، هنرزاست. عاشق وقتی از عشق، نشاط می‌گیرد، هنرمند می‌شود. خوانندگی، نوازندگی، بازیگری تا یک دیدوبازدید ساده و سلامی گرم و دوست داشتن هنر و هنرمند، همه از نشاط عشق پدید می‌آید.

دل ؛ منزل عشق

دل ؛ منزل عشق

نزدیک‌ترین واژهٔ آشنای دل، عشق است. مشکل می‌شود دوگانگی و رابطهٔ عشق و دل را با هم درک کرد.

آه سرد دل ؛ محرم دل

آه سرد دل ؛ محرم دل

تنها محرم و همدمی که برای دل عاشق و معشوق می‌توان یافت، همان آه است که آن نیز به جایی می‌رسد که دیگر آدمی را تحمل نمی‌کند و به سردی می‌گراید.

عاشقي راستی و خود بودن را مي طلبد

عاشقي راستی و خود بودن را مي طلبد

در میان پدیده‌ها، این آدمی است که می‌شود عاشق نباشد؛ یعنی خود نباشد و به نفاق، سالوس و ریا گرفتار آید و نیز این آدمی است که غیر به جای حق تعالی می‌گذارد و دیگری را خواهان می‌شود.

زندگي براي عاشق زيباست

زندگي براي عاشق زيباست

 زندگی زیباست، در صورتی که دل زنده باشد. از شیرینی تا تلخی، شیرین است و اگر آدمی دل زنده باشد هرچه در زندگی پیش آید، به صورت زیبا می‌بیند؛ به عکس دل‌مرده، که خوبی‌ها را نیز نازیبا می‌بیند.

عشق، معشوق و فناي عاشق

عشق، معشوق و فناي عاشق

كسی که عاشق می‌شود در پی رسیدن به محبت دیگری یا هر وصف دیگری نیست، بلکه او تنها می‌خواهد به خود معشوق برسد.

چه کسی به عشق حقیقی می‌رسد؟

چه کسی به عشق حقیقی می‌رسد؟

عشقِ پدیده‌ها و ظهورات هستی، حرکت طبیعی و نظام‌مند آن‌ها به سوی حق‌تعالی و ابدیت می‌باشد. شدت جنبش و حرکت هر پدیده‌ای به سوی کمال و ابدیت، میزان عشق آن‌ را سبب می‌شود.

آگاهي و حرارت ؛ شرط عشق و عاشقي

آگاهي و حرارت ؛ شرط عشق و عاشقي

كسی می‌تواند به حقیقت عشق وصول داشته باشد که دارای دو ویژگی باشد:

حسادت؛ ویژگی افراد ضعیف و ناتوان در عشق

حسادت؛ ویژگی افراد ضعیف و ناتوان در عشق

هرجا عشق ظهور داشته باشد ، پای حسادت برخی كه در عشق‌ورزي ناتوان هستند، به میان می‌آید.

بِسْمِ الله ؛ نشان عشق

بِسْمِ الله ؛ نشان عشق

 «نشان عشق» به تفسیر و توضیح آیات عشق در قرآن کریم ویژگی دارد. نخستین آیه عشق قرآن کریم کریمه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» است که ضریح زیارت حق برای عاشق خداست.