همهٔ پدیدههای هستی در دست پروردگار است و خدا با دست مبارک خویش همه را هدایت میکند.
هر ذرهای در هر جای عالم به دست مبارک حضرت حق ظاهر میشود و طی طریق میکند تا به وصول کامل خود برسد. اگر مؤمنی به یافت این حقیقت برسد دیگر نمیتواند ضعف ایمان، سستی، ریا و خوف در جان خود بیابد. اگر خدا با بندهٔ خویش است و اگر بنده با خداوند است که حرکت دارد و به تعبیری عامی بنده به دوش پروردگار و در آغوش خدا و به دل او نشسته است، دیگر نباید باک از کسی و چیزی داشته باشد، مگر آن که به غفلت مبتلا یا ناآگاه باشد.
حقیقت عاشقانهٔ هدایت پدیده های هستی
همهٔ پدیدههای هستی در دست پروردگار است و خدا با دست مبارک خویش همه را هدایت میکند بدون آن که هدایت ایصالی خود را به کسی واگذار کند. خداوند به صورت مستقیم تمامی عوالم را اداره میکند و دیگران بر مدار ادارهٔ خداوند است که مدیریت و هدایتگری دارند و مدیر منحاز تمامی عوالم جز خداوند نیست. برای همین است که میشود گفت: «إِنَّک لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکنَّ اللَّهَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»( قصص / ۵۶) یا «لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه» یا «لا مؤثّر فی الوجود إلاّ اللّه» یا مثل ابن ملجم که چنین آیهای میخواند: «أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیهِ کلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ»( زمر / ۱۹)؛ زیرا بدون هدایت ایصالی خداوند هیچ کسی نمیتواند هیچ کسی را دستگیری کند و فقط در اصل هر حرکتی و در هر حرکتی باید بر خداوند حساب کرد و اثربخشی دیگران به اثر الهی است.
این حقیقت عاشقانه را باید در خلوتی مناسب یافت یا بر آن اندیشهای ژرف داشت که قرب به مبدء کائنات و حقیقت هستی از این مسیر میگذرد. مسیری که ایصال الهی را میطلبد. حق دست تمامی پدیدهها را در دست مبارک خود گرفته است و آنان را پیش میبرد و حرکت میدهد. ذرهای نیست که به کسی یا چیزی واگذار شده باشد. با هیچ فرستاده و پیامبری و با هیچ پدر و مادری و با هیچ مربی و استادی نیست که حق نباشد و ایصال دهندهٔ فرد نگردد. اگر این عبارات عریان فارسی برای کسی آزار دهنده است، میشود آن را به صورت عربی آورد. حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام بعد از بیعت مردم با ایشان، در نخستین خطبهای که داشتند میفرمایند:
«هو فی الأشیاء علی غیر ممازجة، خارج منها علی غیر مباینة، فوق کلّ شیء ولا یقال شیء فوقه، أمام کلّ شیء ولا یقال له أمام، داخل فی الأشیاء لا کشیء فی شیء داخل، وخارج منها لا کشیء من شیء خارج»(۱).
هر ذرهای در هر جای عالم به دست مبارک حضرت حق ظاهر میشود و طی طریق میکند تا به وصول کامل خود برسد. چنین سیری هدایت ایصالی حق نامیده میشود. هر کسی و هر چیزی در دیگری مؤثر افتد به این ایصال است. اگر مؤمنی به یافت این حقیقت برسد دیگر نمیتواند ضعف ایمان، سستی، ریا و خوف در جان خود بیابد. اگر خدا با بندهٔ خویش است و اگر بنده با خداوند است که حرکت دارد و به تعبیری عامی بنده به دوش پروردگار و در آغوش خدا و به دل او نشسته است، دیگر نباید باک از کسی و چیزی داشته باشد، مگر آن که به غفلت مبتلا یا ناآگاه باشد که چنین غفلت و ناآگاهی جای تعجب دارد: «عمیت عین لا تراک»( فرازی از دعای عرفه)؛ زیرا در این فضا نمیشود حتی دوری از خدا را تصور کرد. بنده با حق تعالی است که در تنفس است و حق نفس عالم هستی است.