عشق بی‌طمع

عشق بی‌طمع

در عشق بى‏ طمع مى ‏شود خود را دوست داشت امّا از خود چیزى نخواست و مى‏ شود مردم را دوست داشت و از آن‏ها طلب‏کار نبود و مى ‏شود خدا را دوست داشت براى خود عشق، امّا این که او چیزى عنایت مى‏ کند، بحثى دیگر است و بنده در کار مولاى خود اختیارى ندارد که به او فرمان دهد و امر و نهى کند. کسى که طمع در وجود اوست به هیچ وجه نمى ‏شود که عاشق شود. این که مى ‏گویند حتى نمک غذاى خود را از من بخواهید براى افراد عادى و ضعیف است که با پیشامد کاستى و ابتلایى، رفع آن را مى‏ خواهند نه براى عاشقانى که ریختن خویشتن خویش را بازى عشق یافته ‏اند. کسى که طمع از او برداشته مى ‏شود حتى سلام طمعى به اولیاى خدا ندارد. چنین کسى اگر به زیارت حضرت امام عصر (عجل اللّه‏ تعالى فرجه الشریف) نایل گردد و حضرت بفرماید از من چه مى‏ خواهى، وى مى‏ گوید: وجود نازنین شما را به عشق! او بى ‏هوسِ بى هوس است؛ براى همین است که چیزى نمى‏ تواند در مسیر عشق اومانع شود و وى در عشق خود برش ندارد. چنین عشقى انقطاع ندارد و چنین عاشقى حتى اگر به جهنم برده شود فریاد: «إنّى أحبک»(۱) سر مى ‏دهد. این هوس و شهوت است که برش دارد و خستگى مى‏آورد و گاه حتى سبب نفرت مى‏شود. کسى که مى‏خواهد حظّ ببرد و در پى خوشامدهاى نفسانى است و از ضرر مى‏ گریزد و حساب و کتاب و عقل پخته براى ملاحظه‏ کارى و احتیاط دارد و در پى فنون و کسب فلوس است از هوس یا شهوت فراتر نمى‏ رود و علایق آن با باز و بسته شدن شیر شهوت است که وصل و قهرهاى لحظه ‏اى و آنى مى ‏آورد. البته کسى که طمع ندارد ولىّ خداست و چون عشق باید بدون طمع باشد؛ پس عشق حقیقى و خالص فقط در شأن اولیاى خداست و بس. عشق تنها در واصلان به توحید ذاتى و اهل ولایت است و غیر آنان نمى ‏شود که جایى بى ‏وفایى نکنند و به طمعى، جدا نشوند.

 

مطالب مرتبط