عشق تا عشق است همواره با وفا همراه است و عاشق در هیچ مرحله، مقام و عالمی حتی در ملکوت و برتر از آن، برش و ریزش ندارد.
عاشق همانند کبوتر جلدی است که هر جا او را برند دوباره به بام معشوق بازمیگردد. عشق رفاقتِ نیمه راهی ندارد.
در ناسوت، عشقی عشق است که تنها کفن باعث جدایی، آن هم جدایی تنها شود و روحها با وحدت خود باقیاست. عشقی که اگر تیغ بر رگ او گذاشتند، در پی معشوق خود بایستد. عشق پاک ناسوت و رفاقت صادقانه آن چنین است.
اگر کسی به حقیقت عشق برسد، پر از وفا میشود. کسی که وفا در او نباشد به آسمانی راهنمییابد و او را در میانه راه بازمیگردانند و مزهای از عشق نمیچشد. این وفاداران و جوانمردان هستند که به عشق میرسند و هرچه بالاتر روند به فرودستان خود عشق والاتری دارند. چنین کسی است که میتواند به خداوند برسد. او هیچ کس را تنها نمیگذارد و هر کسی را که دست در دست او داشتهباشد با خود میبرد.
شمشیرهای برنده او را به رقص میآورند و وی به میدان حلقه رقص خونین شمشیرها به عشق میرود و بر آنها با رگ گردن خود بوسه میآورد. او چون وفا دارد، پروا و ترس نمیشناسد و تیزی هیچ شمشیری برای او برندگی و تهدید ندارد.