مهر، محبت و عشق، گواراترین میوهای است که خداوند مهربان آفریده است.
بشر، میوهای شیرینتر از محبت نچشیده است. مهر و محبت، لطف و دوستی نسبت به هر چیز و هر کس، شیرینی خاص خود را دارد؛ اما محبت به حقتعالی، طعم مخصوصی دارد و آب حیات آدمی و وجود و بقای انسان است.
کسی که دل وی از محبت خالی است، دل ندارد و بهرهای از آدمیت نبرده است و تنها ظاهری از بشر را داراست. علت حرکت و علت ایجاد هستی، محبت است. مهر و محبت، به آدمی طعمی میدهد که به هر مسلک و مرامی که باشد، دوست داشتنی است. کسی که دل وی آشنای مهر و محبت نباشد، از آدمی چیزی ندارد و از حقیقت بهرهای نبرده است و لطف زندگانی و ظرافت هستی را درک نمیکند. داشتن این کیمیای هستی، ربطی به دانش، علم، عنوان و کسوت ندارد و بدون داشتن این امور نیز میشود آدمی منبعی از مهر و محبت باشد؛ هرچند دانش، علم و معرفت، زمینهٔ خوبی برای درک موارد صحیح خوبیها و مهر و محبت به آن میباشد.
فرهنگ، اخلاق و بازیابی، بیشتر از یک زندگی درست میتواند در زمینههای اولی محبت نقش داشته باشد و این آگاهیهای فردی و عمومی است که خشونتهای جاهلانه را از آدمی دور میسازد.