نقد کتاب
نظام حقوق زن در اسلام(شهید مطهری)
نیرومندی جسم زن
شهید مطهری:
«زن مظهر مطلوبیت و پاسخگویی آفریده شده است؛ بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران کننده ضعف جسمانی او در مقابل نیرومندی جسمانی مرد است»(۱).
ـ بررسی و نقد : جسم زن ضعیف نیست. نظام آفرینش، زن و مرد را کاملکننده یکدیگر ونیمه هم قرار داده و هر کدام نسبت به خود کامل هستند. نباید زن را با مرد سنجید. برای ایجاد تشبیه به وَجه شبه لازم است. زن را با زنهای دیگر میتوان سنجید، اما سنجش وی با مردان درست نیست. برای نمونه در زن عاطفه و در مرد اندیشه بیشتر است؛ ولی کم بودن عاطفه در مرد ضعف و سستی وی به شمار نمیرود. ساختار وجودی زن لازم است متناسب با کاری که برای آن ساخته شدهاست باشد و هر چه افزون بر آن داشته باشد، برای وی نقص و کمبود است. گفته استاد شهید مثل این که بگوییم: نترسیدن برای زن نقص است؛ درحالی که ترس برای مرد نقص است، ولی برای زن عین حُسن و نیکویی است.
«ترس» در برخی موارد برای مردان حُسن است؛ برای نمونه: خوف از خدا و حساب روز قیامت: «و لا یخافون لومة لائم». چنین ترسی هم برای زن و هم برای مرد حُسن است. در آیات دیگری نیز به این مطلب اشاره شده است که نیازی به ذکر آن نیست.
سیره انبیا و ائمه « علیهمالسلام » در این مورد مصادیق فراوانی دارد. برای نمونه ترس زنان در اعتقادات و عمل مذموم نه تنها نکوهیده است، بلکه تحسین شده است. حضرت خدیجه (علیها السلام) از سرزنش مردم نترسید و مصداق بارز «لایخافون لومة لائم» بود. در ازدواج با پیامبر اکرم « صلیاللهعلیهوآله » از همه خانواده و قبیله خود طرد شد؛ به گونهای که هیچ
۱-مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا، چبیست و هفتم، ۱۳۷۸، ص۴۰٫
(۱)
زنی برای زایمان ایشان حاضر نشد و از طرفی از فقر نترسید. «و الشیطان یعدکم الفقر»؛ شیطان شما را از فقر میترساند که شما اموالتان را در راه خدا مصرف نکنید و حضرت خدیجه تمام اموال خود را برای تقویت اسلام هزینه نمود و پیامبر اکرم نه تنها مانع ایشان نشد، بلکه در تحریم اقتصادی شعب ابوطالب وقتی او از فقر جان داد، پیامبر (۹) او را تحسین کرد ودیگر مراحل زندگی حضرت خدیجه که همه در دفاع از پیامبر اکرم « صلیاللهعلیهوآله »گذشت یا حضرت زهرا « علیهاالسلام »که برای دفاع از امام خود به مسجد رفتند و خطبه خواندند و حتی در عمل از حضرت علی « علیهالسلام » دفاع کردند که در این راه و در اثر ضربات وارده به شهادت رسیدند.
دختر شجاع ایشان؛ حضرت زینب، وقتی در مجلس ابنزیاد ملامت شدند که خدا با شما چه کرد؟ با کمال شجاعت فرمودند: «ما رایت إلا جمیلاً». در آنجا شجاعانه صحبت کردند تا آنجا که گفتند: اگر زینب در صحنه کربلا و بعد از آن نبود، شهادت امام حسین « علیهالسلام » اثر کاملی نداشت.
زنانی که در طول تاریخ با شجاعت، پدر، همسر و فرزندان خود را تشجیع میکردهاند تا از ارزشهای دینی و انسانی خود دفاع نمایند، بسیارند و کار همه نیز نیکوست. اگر ترس زنان نیکو بود، خیلی از زنان مانع جهاد همسر و فرزندان خود میشدند و هر مردی که به جهاد میرود، مادر یا همسر یا دختری دارد که اگر مانع میشدند و میترسیدند که عزیزانشان کشته شوند و آنها بی سرپرست بمانند، هیچ مردی نمیتوانست به جهاد رود. از طرفی دیگر میبینم مردانی که ترسو بودهاند، مادران ترسویی داشتند. در جنگ جمل حضرت علی « علیهالسلام » محمد حنیفه را برای از پا در آوردن شتر عایشه میفرستند، ولی او ناتوان از انجام این کار باز میگردد. هرچند پدر وی حضرت علی « علیهالسلام » است که در شجاعت مرد اول میباشد؛ اما حضرت فرمودند: تو ترس را از مادرت به ارث بردهای، ولی فرزندانی که از حضرت زهرا« علیهاالسلام » بودند، همه شجاع میباشند یا فرزندان نوح و لوط با این که پدرانشان پیامبر بود به خاطر مادرشان گمراه شدند. صفات مادر این همه در فرزند نقش و تاثیرگذاری دارد؛ به گونهای که حتی بر مقام معنوی امام یا پیامبر غلبه دارد. در زیارت حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم وارد شده است: «أللهم اجعل جوامع صلواتک و… و صلوات ملائکتک المقربین و أنبیاتک المرسلین و عبادک الصالحین و أهل السموات و الأرضین و من سبح لک یا رب العالمین من الأولین و الآخرین علی محمد عبدک و رسولک و…. أول النبیین میثاقا و آخرهم مبعکا و…. و أودعته الأصلاب الطاهرة و نقلته منها إلی الأرحام المطهره»؛ اصلاب طاهر به ارحام مطهر منتقل شدند تا به دنیا آمدند و مادران سبب مباشر آن بودند. از نطفه آدم تا عبداللّه « علیهمالسلام » تا به ارحام مطهر منتقل نمیشد، پیامبری به وجود نمیآمد. پس برای پدیداری هر پیامبری به ارحام طاهر نیاز است. اگر فقط پیامبران بودند و زنی مطهر نبود، هیچ پیامبری به وجود
(۲)
نمیآمد؛ اما مریم به تنهایی پیامبری را به وجود آورد و هیچ پیامبری به تنهایی یک پیامبر بوجود نیاورد. پس در به وجود آمدن هر پیامبری از صلبهای طاهر، رحم مطهری نیز بوده است. ۱۲۴۰۰۰ پیامبر، ۱۲۴۰۰۰ مادر مطهر داشتهاند؛ اما پیامبرانی همچون نوح و لوط بدون زن مطهر نتوانستند پیامبری را پدیدار نمایند.
اگر جزو اخیر علت تامه نباشد، معلول به وجود نمیآید و از طرفی مؤثر اشرف از اثر خود میباشد. آیا پیامبر یا امام بدون وجود مادری مطهر میتواند به وجود آید؟ آیا عصمت غیر از طهارت است: «یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همان عصمت است و ارحام مطهر دلیل پاکی و عصمت مادران انبیا، اولیا و ائمه « علیهمالسلام » است؛ چنانچه پیامبری مانند نوح و لوط که زنان غیر مطهری دارند، به تنهایی نمیتوانند فرزندانی پاک و پیامبرگونه داشته باشند. هر گاه فرزند امام یا پیامبری گمراه شده، از طرف مادر چنین شده است؛ چون پدرش عصمت داشته، ولی در جریان حضرت مریم نامی از پدر وی نمیبرد و از تاثیرگذاری ایشان در تربیت او سخنی نمیگوید، بلکه مادر او را یاد مینماید؛ اگرچه پدر خوبی هم داشته است: «ما کان أبوک إمرء سوء و ما کانت أمک بغیا». قرآن کریم از مادری نام برده است که نذر میکند فرزند خود را وقف خانه خداوند کند و بعد نذر خود را عملی مینماید و محیط تربیتی و رشد صحیح مریم را مرهون نذر مادر و عمل او میداند و مریم به تنهایی پیامبری را پدیدار میسازد و حضرت عیسی « علیهالسلام » برون فکنی مریم و در واقع «الولد سرّ أمه» بوده و پیامبران دیگر؛ اگرچه «سرّ أبیه» باشند، بدون مادران مطهر به منصه ظهور نمیرسند. بر این اساس نمیتوان گفت: همه معصومان مرد بودهاند؛ چرا که با عبارت: «أصلاب شامخة و أرحام مطهرة» به دست میآید که معصومان مادران مطهری و پاکی در حد عصمت داشتند. پس به تعداد معصومان زنهای مطهر و معصوم یا تالی تلو معصوم وجود دارد.
بر این پایه اگر مادر صفات نیکویی مانند شجاعت را داشته باشد؛ هرچند پدر ترسو باشد، مانند محمد بن ابوبکر که شجاع و دلیر بود. اگر زن ترسو باشد، در مقابل نامحرم بزودی تسلیم میشود. بهترین شاهد همین جریان کشف حجاب رضاخان که زنانی که از زور رضاخان میترسیدند، چادر خود را بدون هیچ مقاومتی برمیداشتند و تسلیم میشدند، ولی زنانی که شجاعت داشتند، در مقابل زور آنها از عفت و حجاب خود دفاع میکردند که گزارش آن در تاریخ نقل شده است.
اگر منظور از نیکویی ترس زنان، خودنگهداری در مقابل مرد و خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار ندادن است، باید نام آن را محافظت گذاشت؛ همانطور که قرآن با همین کلمه آنان را تحسین میکند؛ نه با ترس. قرآن کریم میفرماید: «قد أفلح المؤمنون… و الذین هم لفروجهم حافظون»؛ اما این امر برای مرد هم نیکوست یا «و الحافظون
(۳)
لفروجهم و الحافظات» برای هر دو نیکو میباشد یا بهتر است آن را عفت بنامیم که باز برای هر دو حسن است: «و لیستعفف الذین لا یجدون نطاحا و… یا قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم و قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهم» که برای هر دو نیکوست؛ پس عفت و خودنگهداری برای هر دو حسن است. قرآن در هیچ موردی نفرموده است: ای زنان، از مردان بترسید، بلکه فرموده است: نفس را کنترل کنید که: «أشجع الناس من غلب هواه». اگر محافظت در گفتار و رفتار در مقابل نامحرم نوعی غلبه بر هوای نفس باشد، میگویند که طبیعت زن خود نمایی است و حجاب نوعی غلبه بر هوای نفس اوست؛ پس این ریشه در شجاعت او دارد؛ نه ترس وی؛ چنانکه حضرت علی « علیهالسلام » فرمودند: «أشجع الناس من غلبه هواه».
قرآن کریم به زنان پیامبر و زنان مؤمن میفرماید: در صدا، حرکتها، راه رفتن و لباس پوشیدن خود به این گونه رفتار نمایید و این زن شجاع و قوی است که میتواند در مقابل مردان عفت خود را حفظ کند؛ نه زنی هوسران که در مقابل هوای نفس ضعیف و ترسوست.
از همه مهمتر این که در هیج آیهای از قرآن در سفارش به زنان در مقابل مردان از واژه «ترس» استفاده نشده است، بلکه برای نمونه میفرماید: «قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن»(۱) یا به مردان و زنان میفرماید: «و لیستعفف الذین لا یجدون نکاحا» یا «و إن یستعففن خیر لهن»(۲) و نفرموده است: إن یخفن، یا «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة» تا آنجا که میفرماید: «و الحافظین لفروجهم و الحافظات و…. أعد اللّه لهم مغفرة و أجرا عظیما»(۳) که اینها همه معلول درایت و عقل و ایمان زن است؛ نه ترس وی. اگر ترس را ترس از خدا و حساب روز قیامت بگذاریم و بگوییم به سبب ایمان از عفت خود محافظت میکنند، باید گفت: این ترس برای مردان هم نیکوست و چنانچه با روشنای عقل از خود محافظت کند و خود را به هیچ وجه در اختیار نامحرم قرار ندهد و شخصیت خود را با ارزشتر از آن بداند که ملعبه هوس مردان قرار دهد و قلب وی بیمار نباشد، عقل اوست که چنین حکم میکند؛ نه ترس او.
«أن أرضعیه من قبل و حرّمنا علیه المراضع». وحی به مادر موسی دارای پنج مرحله است:
نخست: «أن أرضعیه»؛ وقتی بچه اولین بار از سینه زنی شیر بخورد؛ حتی اگر مادر وی نباشد، بعد از مدتی حتی سینه مادرش را نمیشناسد و آن را نمیگیرد؛ از طرفی به آب انداختن بچه برای مادر مثل ذبح کردن اسماعیل به
۱-نور/ ۳۱٫
۲-نور/ ۶۱٫
۳-احزاب/ ۳۲٫
(۴)
دست ابراهیم بود و ایمان هر دو در مورد فرزند همانند بود و شاید این کار برای مادری که به قول شما در حد یک پیامبر نیست با آن عاطفه قوی، سختتر از کار حضرت ابراهیم « علیهالسلام » بود.
در واقع مادر حضرت موسی با شیر دادن به وی، سینه زنهای دیگر را بر فرزند خود حرام کرد: «أن أرضعیه» به همین علت میفرماید: «حرّمنا علیه المراضع من قبل»؛ «من قبل» پیش از انداختن در آب است که به مادر موسی وحی شد تا به او شیر دهد و در اثر همین عمل، حضرت موسی سینه دیگر زنان را نگرفت. شاید مادر موسی در حالت اضطراب خود این مسأله را نمیدانسته یا تجربه نکرده بوده است؛ اما من آن را تجربه کردهام. خدا این قانون طبیعی را به او الهام میکند. این مورد را میتوان مانند وحی به زنبور عسل دانست؛ زیرا آن هم قانونی طبیعی است که در ساختن لانه و عسل به کار میرود و این قانون تا کنون تغییر نکرده است همه زنبوران از این وحی غریزی پیروی میکنند. وحی به مادر موسی خلاف غریزه همه زنهاست؛ زیرا هر زنی موقع ترس از جان فرزند او را به خود میچسباند و در پناه خود قرار میدهد و خود را به آب میاندازد؛ نه فرزند خود را، ولی به مادر موسی خلاف آن وحی شد: «ألقیه فی الیمّ و لا تخافی و لا تحزنی». تنها موردی که دو واژه «خوف» و «زن» با هم در قرآن آمده است، همین مورد میباشد که در آن قرآن نمیفرماید: بترس، بلکه فرموده است: نترس. گزاره «ترس برای زن حسن است» در هیچ جای قرآن مورد تأیید قرار نگرفته و زن در هیچ کاری امر به ترسیدن نشده است.
در جای خود باید بحث شود که اگر نترسی برای زن نکوهیده و نقص است؛ مراد از نترسیدن شجاعت است یا تهور که هم برای مرد نقص است و هم برای زن. نمیخواهم این بحث را بیش از این دنبال کنم؛ چون دامنه آن بسیار گسترده است. «أن أرضعیه بعد فألقیه فی الیمّ»؛ او را بدون ترس در آب انداز و محزون نباش؛ زیرا «أنا رادّوه إلیک و جاعلوه من المرسلین» که به مادر موسی دو خبر غیبی پیش از انداختن موسی در آب میدهد: یکی آن که موسی را به او بر میگرداند و دو دیگر این که موسی به پیامبری برگزیده میشود و چنین مغیباتی به پیامبران خبر داده میشده است؛ نه به مورچه؛ زیرا در چند مورد قرآن به خاتم المرسلین « صلیاللهعلیهوآله » میفرماید: «ذلک من إنباء الغیب نوحیها إلیک» و به مادر موسی هم دو خبر غیبی از آینده فرزندش میدهد؛ همانطور که بخشی از وحی انبیا به اخبار غیبی مربوط است. وانگهی مگر همه وحی انبیا برای امت و خلق خداست، قسمتی از آن مربوط به خود و زندگی شخصی آنهاست؛ مانند: «فأوحی إلی عبده ما أوحی» و در این مورد نیز رابطهای بین مادر موسی و خدا بوده است و لازم نیست هر وحیای به مردم ابلاغ شود؛ موارد آن که وحی به شخص نبی است در قرآن کریم فراوان دیده میشود. بر این اساس وحی به مادر حضرت موسی به وحی انبیا شبیه است؛ نه به وحی زنبور عسل و مورچه. وحی به مادر موسی
(۵)
همانند وحی به موسی است که میفرماید: «أن ألق عصاک… و لا تخف إنک من الآمنین … قال نشد عضدک بأخیک أنتما و من إتبعکما غالبون» که در این مورد نیز از آینده خبر میدهد.
«و أصبح فؤاد أم موسی فارغا إن کادت لتبدی به لولا إن ربطنا علی قلبها لتکون من المؤمنین» و مادر موسی تمام آن مراحل وحی را انجام داد: نخست «أن أرضعیه» را انجام داد؛ چرا که میفرماید: «و حرمت علیه المراضع من قبل» مادر مرحله بعد «إذا خفت علیه ألتقیه فی الیمّ و لا تخافی و لا تحزنی» است که همانگونه که به حضرت موسی میفرماید لا تخف به مادر موسی هم میفرماید «لا تخافی» و مادر موسی وی را به آب انداخت و نترسید و غمگین و محزون نشد؛ چرا که میفرماید: «أصبح فؤاد أم موسی فارغا»، دلش آرام گرفت و بر قلبش چیره شد و به توکلی قوی دست یافت؛ زیرا خدا به قلب او ربط داد: «و ربطنا علی قلبه» مرحله سوم «إنا رادّوه إلیک» است که وعده حق و إخبار از آینده بود که این مرحله نیز از ناحیه خداوند انجام شد «فرددناه إلی أمه کی تقرّ عینها» و در توصیف مرحله چهارم میفرماید: «و جاعلوه من المرسلین» که وی را از مرسلان میداند. دو مورد نخست مربوط به مادر موسی بود که آن را عملی کردند و دو مورد بعد هم خدا وعده داده بود که آن را جامه عمل پوشید: «أوفوا بعهدی أوف بعهدکم». مادر موسی وحی را درست گرفت و با اطمینان به آن عمل کرد؛ همانطور که پیامبران وحی را چنین میگیرند و عمل میکنند.
برخی از مواردی که خداوند پیامبران را از ترس نهی مینماید عبارت است از:
خطاب به موسی و هارون: «لما تخافا»(۱) یا «إنی معکما أسمع و أری»(۲)
خطاب به ابراهیم: «لا تخف إنا أرسلنا إلی قوم لوط.»
خطاب به موسی: «لا تخف، سنعیدها سیر عقا الأولی»(۳)
خطاب به موسی: «لا تخف إنک أنت الأعلی»
«لما إن جائت رسلنا لوطا شی بهم و ضاق بهم زرعا قالوا لا تخف و لا تحزن إنا منحوک»(۴)
خطاب به ابراهیم: «قالوا لا تخف و شروه بغلام علیهم»
پس وحی به مادر موسی را باید شبیه وحی به حضرت ابراهیم دانست.
۱-طه/ ۴۶٫
۲-فصلت/۳۰٫
۳-طه/۲۱٫
۴-عنکبوت/۳۳٫
(۶)