عدالت و حقوق طبیعی افراد

شهید مطهری:

«عدالت غیر از احساسات با چیزی دیگر آمیخته است که عبارت از حقوق طبیعی افراد بشر است و برای آن که عدالت وجود خارجی داشته باشد، باید حقوق و امتیازات طبیعی را رعایت و احترام کنند.»(۱)

ـ  بررسی و نقد :  این سخن به وحی می‌ماند. چقدر زیبا، علمی، الهی و آسمانی است. از هر کس که باشد. عدالت غیر از احساسات با چیز دیگری آمیخته است؛ یعنی عدالت بدون رعایت حقوق طبیعی ممکن نمی‌گردد. از حقوق بشر آغاز نمی‌کند، بلکه حقوق طبیعی بشر را نقطه آغازین تحقق عدالت می‌داند. ولی علما و دانش‌مندان ما، همه از احساسات سخن گفتند و همه از ثواب گریه یاد کردند و تنها احساسات مردم را پرورش دادند و مردم هم احترام کردند. در حالی که این نقطه شروع تعلیمی است؛ نه طبیعی. همه بشر از دو نیروی عاطفه و عقل برخوردار است. اما دانس‌مندان و فرهیختگان غربی مردم خود را به عقلانیت دعوت کردند و خود روش عقلانی پیشه نمودند و غربیان را به عقلانیت و حقوق سوق دادند؛ در حالی که عالمان ما روش عاطفی را برگزیدند و روی منبرها همه در پی برانگیختن احساسات بودند واز این رو عشق به ائمه معصومین (:) و امام حسین (۷) در بین مردم نهادینه شده است، ولی حاضر نیستند به آموزه‌های آقا امام حسین (۷) را فرا بگیرند و به کار بندند. اگر کسی به حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) جسارت کند، او را می‌کشند؛ اما این سخن حضرتش را که می‌فرمایند: «الجار ثم الدار» را عملی و کاربردی نمی‌نمایند. عالمان دینی ما احساسات را در مردم ترویج و نهادینه نمودند؛ اما عقلانیت و حقوق و عمل به آموزه‌های معصومین (علیهم السلام) را ترویج و تبلیغ ننمودند. شب‌های همانند عاشورا و شب‌های احیا همه جمع می‌شوند . گریه می‌کنند، ولی صبح عاشورا یا احیا کلانتری‌ها پر از دزد است. دزدانی که صادقانه شب پیش از آن را سینه زده‌اند. غربیان از برانگیختن احساسات سخن نگفتند؛ چرا که عدالت تنها با احساسات اجرایی نمی‌گردد. عدالت باید با حقوق طبیعی بشر هم‌راه باشد؛ نه با مطلق حقوق بشر. عالمان غربی توانستند این امر را به فرهنگ عمومی تبدیل نمایند. این که می‌فرماید: روحیه شرقی و غربی چنین است، باید گفت این امر تربیتی و اکتسابی است. از هزار منبر علمای ما، یکی در مورد بهداشت صحبت نمی‌کند، بلکه در رساله‌ها می‌نویسند که: پیشاب نمودن در خیابان یا در خانه‌های مردم یا زیر درخت میوه‌دار یا در لانه مورچه‌ها کراهت دارد و عملی ناپسند است؛ در حالی که باید بنویسند: این کار تعزیر دارد. این چه

۱-پیشین، ص ۱۲۶٫

(۲۴)

فرهنگی است که ما به آن مبتلا هستیم. این گونه مسایل عقلایی و بی‌نیاز از دلیل می‌رساند که عالمان در شناخت خود مشکل دارند. عالمان ما بر دو دسته هستند: گروهی که عالم واقعی هستند و با مردم رابطه اندکی داشتند. دیگر گروهی که با مردم رابطه داشتند و اینان یا عالم نبودند یا عالمانی معمولی بودند که مردم را این گونه تربیت کردند، ولی غربی‌ها دو دسته عالم ندارند، بلکه عالمان آنان همان محققان آن‌ها هستند و آن‌ها خود در حق‌طلبی پیشتاز بودند و رشد کردند. عالمان ما یا محقق و زحمت کش بودند و نان خود را هم از مردم نمی‌گرفتند؛ اینان با مردم ارتباطی نداشتند و تنها دسته دوم که عوام و بی سواد و بدتر از بی سواد بودند و شماره آنان نیز اندک نمی‌باشد با مردم محشور بودند. مردم هم از اینان تقلید می‌کردند. پس امور گفته شده به روحیه شرقی یا غربی ارتباطی ندارد، بلکه خصوصیات اجتماعی است که باید دنبال شود. روش علمای غرب این بود که نقش خود با مردم را به خوبی ایفا کردند؛ اما اشکال محققان ما این است که با مردم رابطه ندارند. چرا مراجع نمی‌توانند با مردم سخن بگویند. حضرت امام برای مردم سخن می‌گفتند و سخنان ایشان در مردم اثر داست و مردم هم می‌دانستند که آن‌چه امام می‌فرماید، فتوای دینشان هست. سبک و شیوه کنونی حوزه‌های علمی مشکل دارد.

 

مطالب مرتبط