شب قدر؛ شب سلام

شب قدر

سورهٔ قدر : جلال ناسوتی خداوند

سورهٔ قدر

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ. وَمَا أَدْرَاک مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ. لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ. تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ. سَلاَمٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ».

به نام خداوند رحمتگر مهربان. ما آن را در شب قدر نازل کردیم. و از شب قدر چه آگاهت کرد. شب قدر از هزارماه ارجمندتر است. در آن (شب) فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان برای هر کاری (که مقرر شده است) فرود آیند. (آن شب) تا دم صبح صلح و سلام است.

تحلیل سوره

سورهٔ قدر از سوره‌های بسیار سنگین قرآن‌کریم می‌باشد. مداومت بر خواندن این سوره، گناهان را می‌زداید. خداوند گناهان گذشتهٔ بنده‌ای را که بتواند با این سوره انس بگیرد می‌بخشد. این سوره در رفع مشکلات علمی، روانی، احساسی و عاطفی، مؤثر است. با این سوره می‌توان در دل بدخواهان ایجاد رعب کرد. سورهٔ قدر، جلال الهی است. دو سورهٔ «حمد» و «قدر» در میان سوره‌های قرآن‌کریم ویژگی دارند.

نزول احدیت

«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ».

مرجع ضمیر منصوبی در «أَنْزَلْنَاهُ» در خود سورهٔ قدر نیامده است. پیش از این فراز، چیزی که بتواند مرجع این ضمیر باشد، وجود ندارد. «أَنْزَلْنَاهُ» از باب اِفعال است و نزول در یک‌مرتبه را بیان می‌دارد. اما دلیلی بر این‌که ضمیر منصوبی آن به قرآن‌کریم باز می‌گردد در این‌جا نیست و با توجه به قراین بیرونی، این ارجاع صورت می‌گیرد. مانند دو آیهٔ زیر:

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآَنُ هُدًی لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ»(۱).

ماه رمضان (همان ماه) است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است؛ (کتابی) که مردم را راهبر و (متضمن) دلایل آشکار هدایت و (میزان) تشخیص حق از باطل است.

هم‌چنین می‌فرماید:

«وَالْکتَابِ الْمُبِینِ. إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ مُبَارَکةٍ إِنَّا کنَّا مُنْذِرِینَ. فِیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ»(۲).

سوگند به کتاب روشنگر. (که) ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم (زیرا) که ما هشداردهنده بودیم. در آن (شب) هر (گونه) کاری (به‌نحوی) استوار فیصله می‌یابد.

مرجع ضمیر در این آیه مشخص است و ضمیر مفعولی «أَنْزَلْنَاهُ» به «الْکتَاب»باز می‌گردد.

ما عظمت سورهٔ قدر را در بیان نزول قرآن‌کریم در شب قدر نمی‌دانیم، بلکه این سوره می‌خواهد از شب و «لَیلَة»بگوید و عظمت آن را خاطرنشان شود.

درست است ضمیر منصوبی «أَنْزَلْنَاهُ» به قرآن‌کریم ارجاع دارد، اما انزال کتاب ختمی پیش از این واقع و تمام شده و این آیه اخبار از گذشته می‌باشد و این آیه می‌خواهد بگوید قرآن‌کریم در شب نازل شده است: «فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ» نه در روز، اما این که شب گفته‌شده کدام یک از شب‌های مبارک ماه رمضان می‌باشد، به‌طور قطعی مشخص نیست و در آن اختلاف می‌باشد.

در سورهٔ قدر مرجع ضمیر منصوبی «أَنْزَلْنَاهُ» نیامده است تا اطلاق نزول را بیان دارد. در واقع، اسم ظاهری نبوده است که بتواند بار این نزول را حمل نماید. نزول قرآن‌کریم مانند نزول حدید برای داوود یا تورات برای موسی نیست، بلکه این نزول برای یکی از حضرات چهارده معصوم می‌باشد و به اعتبار جایگاه این نزول، چنان اطلاقی می‌یابد که دیگر هیچ اسم ظاهری نمی‌تواند حامل بار این نزول مطلق باشد. اگر نشانی این ضمیر در آیات دیگر، آن هم با کنایه و اشاره آمده است، تنها برای این است که از قرآن‌کریم غفلت نشود و نشانی به بلندای این قلهٔ بی‌انتها باشد.

باید دانست در شب قدر، همان‌طور که قرآن‌کریم با مقام اطلاقی خود بر یکی از حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام نزول می‌یابد، خود خداوند نیز دارای نزول خاص می‌باشد؛ همان‌طور که در شریفهٔ «وَجَاءَ رَبُّک وَالْمَلَک صَفّا صَفّا»(۱)؛ و پروردگارت در رسد، و فرشتگان صف به صف شوند، از یکی از نزول‌های خداوند گفته شده است. اگر کسی نتواند حق‌تعالی را در شب قدر رؤیت کند، در شب‌های دیگر بسیار سخت می‌باشد. در شب قدر باید در پی زیارت خداوند زیبایی‌ها بر روی زمین بود.

به نظر ما ضمیر منصوبی «أَنْزَلْنَاهُ» می‌تواند به حق‌تعالی و به اسم احدیت باز گردد. احدیت، باطن «اللّه» است و در سورهٔ قدر، این اسم جلاله نیامده است؛ زیرا ضمیری در آن است که به مقام احدیت اشاره دارد و نزول اجلال احدیت، جایی برای «اللّه» نمی‌گذارد.

۱ـ بقره / ۱۸۵.

۲ـ دخان / ۲ ـ ۴.

عظمت شب

«وَمَا أَدْرَاک مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ».

خداوند متعال در این آیه خطاب به پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است: «و از شب قدر چه آگاهت کرد؟» که حقیقت بسیار بلند شب قدر و بزرگی آن را می‌رساند؛ حقیقتی که چیستی و چگونگی آن برای ما مفهوم و محسوس نیست و فراتر از ادراک عقلی ماست. در این شب، فرشتگان الهی تمامی آن‌چه را که باید، بر امام زمان علیه‌السلام عرضه می‌کنند.

در چنبرهٔ ناسوت و زندگی در دنیای مادی، برخی امور که صبغهٔ معنوی و ملکوتی دارد از ذهن‌ها و دل‌ها دور می‌گردد و آن که غرق در مظاهر دنیاست، نمی‌تواند به چنین حقایقی توجه نماید. یکی از این امور معنوی، عظمت شب و تاریکی آن است که ظرفی زمانی برای بهره‌های معنوی می‌باشد. «شب» می‌تواند زمان نزول قرآن‌کریم باشد و «قدر» گردد. ما از اهمیت «شب» در کتاب «دانش زندگی» سخن گفته‌ایم و مطالب آن را در این‌جا تکرار نمی‌کنیم. تنها بگوییم که خیرات، کمالات، صفا، صمیمیت و معنویت در شب به دست می‌آید. کام‌های معنوی تنها در شب شکل می‌گیرد و بلندی‌ها در شب فتح می‌شود: «مَنْ طَلَبَ العُلی سَهَرَ اللَّیالی»؛ کسی‌که می‌خواهد به بلندی‌ها برسد، باید شب‌ها را بیدار باشد.

در قرآن‌کریم از شب به صورت تقریبی به اندازهٔ دوبرابر روز گفته شده است. باید به شب این‌گونه اهتمام مضاعف داشت و آن را با بیداری سالم زنده نگه داشت و شب در زندگی، اصل و روز، فرع آن باشد. کسی که شب‌زنده‌داری ندارد، به پاره‌ای از مشکلات روانی و سرعت کند مشاعر و بی‌میلی به امور معنوی دچار می‌شود. معراج‌های پیامبر اکرم نیز همانند نزول قرآن‌کریم در شب بوده است. از بهترین کارهای شبانه، قرائت قرآن‌کریم می‌باشد. همان‌طور که قرآن‌کریم در شب نازل شده است، شب، فرصت زمانی مناسب برای انس‌گرفتن با این کتاب ختم آسمانی می‌باشد و قرائت قرآن‌کریم در شب با قرائت قرآن‌کریم در روز تفاوت دارد. حتی مردن و مرگ در شب نیز با مرگ در روز متفاوت است؛ زیرا فرشتگان شب با فرشتگان روز تفاوت دارد:

«وَهُوَ الَّذِی یتَوَفَّاکمْ بِاللَّیلِ وَیعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ یبْعَثُکمْ فِیهِ لِیقْضَی أَجَلٌ مُسَمًّی ثُمَّ إِلَیهِ مَرْجِعُکمْ ثُمَّ ینَبِّئُکمْ بِمَا کنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(۱).

و اوست کسی که شبانگاه روح شما را (به هنگام خواب) می‌گیرد و آن‌چه را در روز به دست آورده‌اید، می‌داند. سپس شما را در آن بیدار می‌کند تا هنگامی معین به سر آید. آن‌گاه بازگشت شما به سوی اوست. سپس شما را به آن‌چه انجام می‌داده‌اید، آگاه خواهد کرد.

خواب در شب، همانند مرگ است با این تفاوت که مرگ، امساک دایمی و خواب، امساک موقت است.

خداوند به بهره بردن از آنای شب توصیه دارد و می‌فرماید:

«فَاصْبِرْ عَلَی مَا یقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آَنَاءِ اللَّیلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّک تَرْضَی. وَلاَ تَمُدَّنَّ عَینَیک إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّک خَیرٌ وَأَبْقَی»(۲).

پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پیش از بر آمدن آفتاب و قبل از فروشدن آن با ستایش پروردگارت (او را) تسبیح گوی و لحظه‌ای از ساعات شب و حوالی روز را به نیایش پرداز؛ باشد که خشنود گردی. و زنهار به سوی آن‌چه اصنافی از ایشان را از آن برخوردار کردیم (و فقط) زیور زندگی دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم، دیدگان خود را مدوز و (بدان که) روزی پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.

«آَنَاءِ اللَّیل» به معنای یک‌لحظه از شب است. لحظه به لحظهٔ شب، این‌گونه مورد توجه و اهتمام است. قرآن‌کریم حتی به لحظه‌ای از شب اعتنا دارد و آن را در زندگی انسان مؤثر می‌داند. این، بیانگر عیار بالای لحظه‌های شب است. اگر عظمت شب شناخته شود، آن‌گاه است که به بزرگی شب قدر بیش‌تر توجه می‌شود.

۱ـ انعام / ۶۰.

۲ـ طه / ۱۳۰ ـ ۱۳۱.

 

شب قدر؛ برتر از هزارماه

«لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ».

یک شب قدر از هزار ماه قمری که روزهای آن را نیز در بر دارد، بهتر است، اما این برتری چه مقدار است؟ این امر مشخص نشده است و برتری آن مطلق گذاشته شده است تا اوج کیفیت آن را که قابل محاسبه نیست، برساند.

شب قدر، شب تحکیم حکم‌ها و شب تقدیر و سرنوشت و شب تقسیم می‌باشد. قرآن‌کریم می‌فرماید:

«وَالْکتَابِ الْمُبِینِ. إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةٍ مُبَارَکةٍ إِنَّا کنَّا مُنْذِرِینَ. فِیهَا یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ»(۱).

سوگند به کتاب روشنگر. (که) ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم (زیرا) که ما هشداردهنده بودیم. در آن (شب) هر (گونه) کاری (به‌نحوی) استوار فیصله می‌یابد.

شب قدر، شب حکمت و تدبیر نظام کاینات می‌باشد. این شب، شبِ قضاوت و تعیین سرنوشت است و تمامی امور در آن چیده و تنظیم شده و تکلیف همگان تا سال آینده مشخص و تمام می‌شود.

البته آن‌چه حکم می‌شود بر پایهٔ کردار خوب و بد گذشته می‌باشد و با تأثیر پیشینه معدل‌گیری و قضاوت می‌شود و چنین نیست که فقط راز و نیاز و مناجات و شب‌زنده‌داری همین شب علت تمام آن باشد و احیای همین یک شب، دافع و رافع مشکلات گردد.

حقایق شب قدر برای کسانی قابل شناخت می‌گردد که بتوانند به لیل و شب، قرب داشته باشند، وگرنه بدون این قرب، حقیقت آن نیز ناشناخته می‌ماند.

مشهور سه شبِ نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان را از شب‌های محتملی می‌دانند که ممکن است قدر باشد. از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که قدر، حقیقتی پیچیده در هر سه شب می‌باشد، بدین‌گونه که:

«التَّقْدِیرُ فِی لَیلَةِ تسعة‌عَشَرَ وَ الإِبْرَامُ فِی لَیلَةِ إِحْدَی وَعِشْرِینَ وَالإِمْضَاءُ فِی لَیلَةِ ثَلاثٍ وَ عِشْرِینَ.

شب نوزدهم، شب تقدیر و برآورد اعمال، و شب بیست‌ویکم تصویب و استحکام کردار و شب بیست‌وسوم امضا و تنفیذ آن‌هاست.

همان‌گونه که گذشت قرآن‌کریم شب قدر را شب نزول فرشتگان می‌داند و نزول فرشتگان در یک شب می‌باشد و در آن یک شب هر چیزی را رقم می‌زنند و چیزی را فروگذار نمی‌کنند: «تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ».

برخی یکی از شب‌های دههٔ سوم ماه مبارک رمضان را شب قدر می‌دانند. برخی از عالمان قدیس نیز تمام شب‌های یک‌سال را احیا می‌گرفتند تا بلکه شب قدر را یک‌بار هم که شده درک کنند.

برخی روایات شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان را شب قدر دانسته است. اما نمی‌توان انگیزهٔ این تعیین را دریافت.

شاید مخاطب روایت توفیق زیارت «قدر» را نداشته و برای همین شبی را به او گفته‌اند و هدف انجام کرداری خاص در این شب بوده است، نه تعیین شب قدر.

عالمان به نیکی می‌دانند پاسخ یک پرسش در خود صورت‌مسأله نهفته است و بادقت بر آن می‌توان پاسخ مناسب را از خود صورت‌مسأله به دست آورد. اگر کسی بتواند بر کلمه و حروف «لیل» دقت کند، و آن‌را با شش آیهٔ نخست سورهٔ دخان همراه کند، می‌تواند شب قدر را نمایان ببیند. ما بر همین پایه، شب بیست‌ویکم را که شب مبارکی برای امیرمؤمنان علیه‌السلام و متعلق به آن‌حضرت می‌باشد، شب قدر می‌دانیم. ماه مبارک رمضان، از امیرموءمنان علیه‌السلام عظمت گرفته است. امیرمؤمنان غریب‌ترین و مظلوم‌ترین معصوم می‌باشند که گرفتار جماعتی نانجیب و بی‌رحم شدند. آن‌ها چون ایشان را مظلوم و مأمور به سکوت دیدند، به آن‌حضرت رحم نکردند. شب قدر، شب آزادی امیرمؤمنان از زندان ناسوت چنین جماعت سنگدلی است.

عظمت شب قدر به این است که قُرب و وصول به ربوبیت و درک آن می‌آورد؛ چنان‌که هدف از تشریع عبادات و نماز یا روزهٔ ماه مبارک رمضان همین است. آدمی برای آن‌که بتواند خود را به مرکز فیض و به حقیقت عالَم و قرب الهی برساند، نیاز به حجت و دلیل راه و راهنما دارد. راهنما نیز امام ظاهر و عقل باطن می‌باشد. امام کاظم علیه‌السلام می‌فرماید:

«إِنَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَینِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَحُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالأَنْبِیاءُ وَالأَئِمَّةُ وَأَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ.

همانا خداوند، برای مردم دو حجت قرار داده است: حجت ظاهری و حجت باطنی؛ حجت ظاهری، همان رسول، انبیا و ائمه علیهم‌السلام هستند، اما حجت باطنی، عقول است.

حجت باطنی، عقل و شعور آدمی است که اگر با حجت ظاهری و پیشوای معصوم الهی هماهنگ شود، قرب و وصول می‌آورد. بدون امیرمؤمنان علیه‌السلام نمی‌شود رستگاری و سلامت و سعادت داشت. امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید:

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَبِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَبِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تبارک‌وتعالی وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تبارک‌وتعالی».

به‌واسطهٔ ما، خداوند بندگی می‌شود و به‌واسطهٔ ما، خداوند شناخته می‌شود و به‌واسطهٔ ما خداوند یافت می‌شود و محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله حجاب خداوند تبارک‌وتعالی است.

عقل و دل سالم و صفای باطن و ولایت موهبتی، حجت ظاهر را می‌یابد و نسبت به او تسلیم دارد و از پذیرش حق سر باز نمی‌زند. وقتی دل و عقل افراد خلل دارد، آنان فردی چون معاویه را در برابر امیرموءمنان قرار می‌دهند.

امیرمؤمنان وقتی در بستر شهادت بودند، گاهی چشمانش را باز می‌کردند و گاهی می‌بستند؛ یعنی گاهی مدهوش می‌شدند. در آن هنگامِ فراق و وصال، به امام‌حسن علیه‌السلام فرمودند: بگذار مردم وارد شوند و مرا ببینند. چون مردم وارد شدند، فرمودند:

«سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی … سَلُونِی فَإِنَّ عِنْدِی عِلْمَ الأَوَّلِینَ وَ الآْخِرِین … فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ سَأَلْتُمُونِی عَنْ أَیةِ آیةٍ فِی لَیلٍ أُنْزِلَتْ أَوْ فِی نَهَارٍ أُنْزِلَتْ، مَکیها وَ مدنیها، سفریها وَ حَضَرِیهَا، ناسخ‌ها وَمَنْسُوخِهَا وَمُحْکمِهَا وَمُتَشَابِهِهَا وَتَأْوِیلِهَا وَتَنْزِیلِهَا لأَخْبَرْتُکم».

پیش از آن‌که از میان شما بروم، از من بپرسید … که دانش اولین و آخرین نزد من است … سوگند به خدایی که دانه را شکافته و بندگان را آفریده است، اگر مرا بپرسید از آیه به آیه که در شب نازل شده یا در روز، مکی است یا مدنی، در سفر نازل شده یا در حضور، ناسخ است یا منسوخ، و از محکم و متشابه آن و از تأویل و تنزیل آن، شما را خبر خواهم داد.

اما دریغ از یک پرسش به‌جا و مناسب! این غربت مولا علی علیه‌السلام است با آن همه دانش و معرفت بی‌پایان در میان انبوهی متراکم معاند و جاهل که عقل درک حقیقت و دل وصول به آن را نداشتند و نه خود راه ولایت را رفتند و نه گذاشتند آن حضرت حقیقت را به آگاهان و دل‌سپردگان برساند.

امیرموءمنان علیه‌السلام در چنین غربتی با اشاره به سینهٔ مبارک خود «لَعِلْما جَمّا = دانش فراوانی انباشته است» فرمودند، ولی امان از آن جماعت کوردل که به عمد دشمنی می‌کردند و مانع بیان علوم و حقایق توسط آن حضرت شدند. مظلومیت امیرموءمنان این است که نمی‌توانست سخنی از آن علوم و معارف سرشار بزند، اما جماعتی خودفروخته زبان معاویه را خوب می‌فهمیدند و با زبان زور، زر و تزویر کنار می‌آمدند. امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌فرمود:

«هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْما جَمّا وَ أَشَارَ بِیدِهِ إِلَی صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً» = اشاره به سینهٔ مبارک کرد و فرمود: دانش فراوانی انباشته است، ای کاش کسانی را می‌یافتم که می‌توانستند آن را بیاموزند.

امیرموءمنان علیه‌السلام ، صاحب علوم ازلی و ابدی بودند. آن‌حضرت می‌فرماید:

«وَلَوْلا آیةٌ فِی کتَابِ اللَّهِ لأَخْبَرْتُکمْ بِمَا کانَ وَبِمَا یکونُ وَمَا هُوَ کائِنٌ إِلَی یوْمِ الْقِیامَة».

ـ اگر نبود آیه‌ای که در قرآن‌کریم آمده است، شما را از آن‌چه بوده و هست و تا روز قیامت خواهد بود، آگاه می‌کردم.

اما امام دانایی‌ها گرفتار کسانی بودند که به آنان با تندی می‌گویند: «یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَلا رِجَالَ» چرا که آنان خواهان علوم و معارفش نبودند. حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام به هر چیزی علم داشتند، اما به ظاهر عمل می‌نمودند و علوم خود را در خزانهٔ سِرّ و باطن خویش داشتند. آنان مَغیبات داشتند که می‌فرمودند:

«سَیأْتِی عَلَی أُمَّتِی زَمَانٌ لا یبْقَی مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَلا مِنَ الإِسْلَامِ إِلاّ اسْمُهُ یسَمَّوْنَ بِهِ وَهُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْهُ. مَسَاجِدُهُمْ عَامِرَةٌ وَهِی خَرَابٌ مِنَ الْهُدَی فُقَهَاءُ ذَلِک الزَّمَانِ شَرُّ فُقَهَاءَ تَحْتَ ظِلِّ السَّمَاءِ مِنْهُمْ خَرَجَتِ الْفِتْنَةُ وَإِلَیهِمْ تَعُودُ».

به‌زودی بر امت من روزگاری خواهد آمد که از قرآن‌کریم جز رسم و نشانه‌ای و از اسلام جز اسمش باقی نمی‌ماند. مسلمان نامیده می‌شوند، اما دورترین افراد به اسلام هستند. مسجدهایشان آباد، ولی از هدایت خالی است. فقیهان آن زمان، بدترین فقیهان در زیر سایهٔ آسمان هستند که فتنه و تبه‌کاری از آن‌ها پدیدار گشته و به خودشان نیز بازمی‌گردد.

به هر روی، برای شناخت شب قدر و معرفت امام معصوم، باید خود را شناخت و حجت باطن را با نوریابی از امدادهای خداوند به‌کار گرفت.

۱ـ دخان / ۲ ـ ۴.

تفاوت روح با فرشتگان

 

«تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ».

در شب قدر، تمامی فرشتگان حتی فرشتگان بزرگی مانند جبرائیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل نزول می‌کنند و هریک عهده‌دار سمتی می‌شوند که در مدیریت ناسوت مؤثر است. برای نمونه جناب عزرائیل، مرگ و زندگی و جناب جبرائیل، خیرات معنوی را عهده‌دار می‌شود. در این شب، خداوند هرچه نیرو دارد، به زمین می‌کشاند. در این میان از «روح» با عنوان ویژه و ممتاز گفته شده است. روح همان‌گونه که به صورت جداگانه آمده است، برتری آن را بر فرشتگان مدبّر می‌رساند؛ یعنی بر همان فرشتگانی که مأمور شدند بر جناب آدم سجده کنند. جناب روح همانند ملائکهٔ مهیمن است که امر به سجده خطاب به آن‌ها نبوده است. قرآن‌کریم این گروه را «عالین» نامیده است:

«یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیدَی أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنْتَ مِنَ الْعَالِینَ»(۱).

ـ ای ابلیس چه چیز تو را مانع شد که برای چیزی که به دستان قدرت خویش خلق کردم سجده آوری؟ آیا تکبر نمودی یا از عالین (= برترین‌ها) هستی؟!

«الرُّوح» از «امر» خدای تعالی است: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»(۲). آیا این روح، همان است که در انسان دمیده شده است: «فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»(۳). آدمی تنها با یک‌دم از این روح، این‌همه بزرگی یافت تا آن‌جا که فرعونش «أَنَا رَبُّکمُ الاْءَعْلَی»(۴) می‌گوید و پیامبر خاتمش تا «دَنَا فَتَدَلَّی. فَکانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَی. فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی»(۵) می‌رود. روحی که نفخه‌ای از آن چنین می‌کند، به خمسهٔ طیبه علیهم‌السلام که می‌رسد، بر آن‌ها در شب قدر نازل و خاکسار می‌شود؛ چرا که ظهور خلقت امیرموءمنان علیه‌السلام است و اظهار ادب به منشأ پیدایش خود دارد.

در سورهٔ قدر، «شب»، «قدر» و «امر» حایز اهمیت می‌باشد. امر، برخلاف شب و قدر که ثابت هستند، متغیر است و هرساله، امر دارای اختصاص و امتیاز می‌باشد و هر معصومی نیز یک «امر» دارد. پس امر در «تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ» تنها مربوط به سال جاری است و با سال‌های گذشته و آینده تفاوت دارد؛ همان‌گونه که صاحب امر نیز در هر زمان و مکان متفاوت است. صاحب امر، گاهی حضرت نوح، گاهی حضرت داوود، گاهی پیامبر اکرم، گاهی امیرموءمنان و در عصر غیبت، امام عصر علیهم‌السلام می‌باشد و برای همین به حضرت حجت علیه‌السلام ، صاحب امر گفته می‌شود.

۱ـ ص / ۷۵.

۲ـ اسراء / ۸۵.

۳ـ حجر / ۲۹.

۴ـ نازعات / ۲۴.

۵ـ نجم / ۸ ـ ۱۰.

شب سلام

شب سلام

«سَلاَمٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ».

تمامی بندگان خدا در این شب، تا دم صبح امنیت دارند و کسی آفت و آسیبی از کردار این شب خود در همین شب نمی‌بیند؛ چراکه این شب، شب سلام و امان است؛ مگر کسانی که به کردار گذشتهٔ خود مکافات شوند.

برخی اعمال شب قدر

در این شب مبارک، برای رفع گرفتاری‌ها مداومت بر آیهٔ «أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ»(۱) مؤثر است. در این شب می‌شود قرآن‌کریم را به درگاه خداوند شفیع قرار داد و از خداوند برای سرنوشت خود، «سلام» را مسألت کرد: «سَلاَمٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ». خدایا تا دم صبح، ما را در «سلام» قرا ده.

در این شب بهتر است به قرآن‌کریم نگاه کرد و چنین دعا نمود:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِکتَابِک الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَفِیهِ اسْمُک الأَکبَرُ وَأَسْمَاوءُک الْحُسْنَی وَمَا یخَافُ وَ یرْجَی أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقَائِک مِنَ النَّارِ.

خدایا! به کتابت و به آن‌چه در آن است، و به اسم اکبر و نام‌های نیکویت، و تمام آن‌چه امید می‌رود و از آن خوف می‌باشد (امر و نهی و قضایت)، ما را از آتش جهنم نجات بده.

در این شب عزیز و مبارک، باید قرآن‌کریم را به نشانهٔ تسلیم بر سر گرفت و با دلی پاک و عاری از هر کینه و عقده‌ای با خداوند نجوا داشت و او را به یک یک حضرات چهارده معصوم آن هم ده مرتبه قسم داد و گفت: بِک یااللّه (ده مرتبه) بِمُحَمّد (ده مرتبه)، بِعَلِی (ده مرتبه)، بِفَاطِمَةَ (ده مرتبه) بِالْحَسَنِ (ده مرتبه)، بِالْحُسَینِ (ده مرتبه) بِعَلِی بنِ الْحُسَینِ (ده مرتبه) بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِی (ده مرتبه) بِجَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (ده مرتبه) بِمُوسَی‌بنِ‌جَعْفَرٍ (ده مرتبه) بِعَلِی بْنِ مُوسَی (ده مرتبه) بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی (ده مرتبه) بِعَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ (ده مرتبه) بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِی (ده مرتبه) بِالْحُجَّةِ (ده مرتبه) خدایا! آن‌چنان‌که سزاوار رحمت و کرم توست، با ما رفتار کن… .

۱ـ نمل / ۶۲.

منبع: بهار قرآن‌کریم

 

مطالب مرتبط