کلیات دیوان نکو

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

« کلیات دیوان نکو»، نظمِ عرفان محبوبی من است که آن را در طول حدود شصت سال گذشته سروده‌ام. شعرهایم به بیش از هفتادهزار بیت رسیده است. این اشعار از رؤیت خداوند و چگونگی ارتباط با حق‌تعالی می‌گوید. اگر کتاب‌های علمی‌ام محصول روز و حوادث آن است و به همین خاطر بدون ملاحظه نوشته نشده است، اشعارم را در تاریکی شب، بسیار صریح و ساده و روشن و گویا سروده‌ام.

در این شعرها جمعیت عشق را آورده و نمودهای متفاوت آتش عشق خویش را به غزل کشانده‌ام. شعرهایم نمایشِ صحنهٔ عشق و دلربایی در اوج غربت و حیرت می‌باشد. مستی شعرهایم از غزالین‌نگاهِ معصومِ چشم وحدت دلبر و دلدار است. من در شعرهایم، عرفان محبوبی و پیچیدگی‌های آن را به زبانی بسیار ساده و به وضوح آورده‌ام.

همان‌طور که گذشت مهم‌ترین ویژگی این دیوان آن است که از عشق جمعی می‌گوید. عشق از سنخ معرفت است و ثبات و پایداری عاشق ـ که «عمل» است ـ از پی‌آمدهای آن می‌باشد. عمل و کردار اگر صعود پیدا کند، به «معرفت» تبدیل می‌شود و معرفت چنان‌چه رسوخ در «دل» داشته باشد، «عشق» می‌آورد. قیامت چهرهٔ «معرفت» است و حتی کردار، با هویتِ «معرفت» پدیدار می‌شود و از این روست که پایداری و ماندگاری دارد. تمام کردارها و عبادت‌ها، معرفت است که به این هیأت درآمده است. کردار در برزخ آزموده می‌شود و رشد می‌کند تا به معرفت تبدیل شود. اولیای الهی کردار خود را رسیده و معرفت‌شده از دنیا می‌برند، بدون آن‌که برای آزمودن و رسیده‌شدن، به برزخ و قیامت نیاز داشته باشند. این، افراد عادی و معمولی هستند که کرداری خام دارند. عمل اولیای الهی در همین دنیا معرفت است و معرفت آنان نیز عمل ایشان است و میان معرفت و کردار آنان وحدت است و نمی‌شود آن را از هم تفکیک کرد. در این میان، تنها اولیای کمل الهی علیهم‌السلام هستند که چهرهٔ عشق جمعی و عشق پاک می‌باشند. در عشق، مهم جمعیت آن است و تنها اولیای کمّل علیهم‌السلام هستند که عشق جمعی را هیأت کردار می‌دهند. این، صاحب عشق جمعی است که تمامی فصل‌های عاشقی را به صورت موهوبی دارد و دل او به نیشتر نازهای معشوق، زخمه‌زخمه و شکن در شکن شده و چنان ریز ریز گردیده که دل وی بی‌دل شده است. چنین دلی است که غزل عاشقی او تمام «چهرهٔ عشق» است و تمام چهرهٔ عشق در تمامی کردار او هویداست.

به هر روی آن‌چه مایهٔ اصلی اشعارم می‌باشد، شرح ماجرای «عشق پاک و جمعی» است؛ عشقی که هیچ‌گونه طمعی در آن نیست. نفی طمع و وصول به عشق پاک، مسیر عارفان محبوبی است؛ مسیری بسیار کوتاه و سریع که به نیروی محبت و عشق پیموده می‌شود. عشقی که می‌توان به آن رسید و برای آن مسیری شفاف یافت.

پیش از این گفتم چهار جلد از « کلیات دیوان نکو»، استقبال و نقد محتوای غزلیات دیوان خواجه حافظ شیرازی به زبان شعر و غزل می‌باشد. این استقبال « نقد صافی» نام دارد. در حقیقت نقد صافی تبیین عرفان محبوبان عاشق و دقایق و ظرایف قرب محبوبی و سیر سرخ و تفاوت‌های آن با سیر محبی و سلوک تشبّهی مشتاقان و شوریدگان است که با زبان نظم و استقبال غزلیات خواجه می‌باشد. جناب خواجه، عاشقی تشبّهی است که دیدهٔ دلش به نور یقظه روشن شده است. حافظ، نفوذِ کلامی بس شگرف و قبول خاطری عام دارد که همهٔ مردم ایران زمین، بلکه آگاهان به زبان فارسی در سراسر جهان، به او اقبال دارند.

عرفان حافظ و هستی‌شناسی او دو پایهٔ اساسی دارد: «عشق» و «رندی یا قلندری». این اندیشه، ریشه در آموزه‌ها و عرفان شیخ اکبر، ابن عربی دارد و بسیاری از گزاره‌های عرفانی ابن عربی، در دیوان حافظ منعکس شده است.

عرفان حافظ، عرفان محبی است، اما در نقد و استقبال، عرفان عصمتی و شیعی محبوبی ارایه شده است. « نقد صافی» بر این مهم بوده است که آسیب‌های معرفتی نظام عرفان محبّی جناب خواجه حافظ را شناسایی کند و با زبان شعر، به نقد و تصحیح آن بپردازد. غزلیات « نقد صافی» به اعتبار آن‌که ظرافت‌های طریق محبوبی و نقد سالکان محب را به نظم آورده است، از بهترین منابع در شناخت اولیای محبوبی و محبّی حق‌تعالی و صفات آنان می‌باشد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط