شناخت موقعیت‌های ویژه

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

از قواعد مهم سلوک عملی، لزوم رعایت وفق نفس می‌باشد. وفق در سلوک، آن حالت تعادلی است که نفس را از افراط و تفریط دور می‌دارد و آن را همواره برای سواردهی و حرکت آماده می‌سازد. وفق یعنی هماهنگی میان تمامی نیروها، خواهش‌ها و انگیزش‌های نفسانی و احتیاط و حزم‌اندیشی لازم برای پیش‌بینی سرکشی‌های نفس و پیش‌گیری از آن و رام و مهار بودن هموارهٔ نفس در دست سالک و کنترل و هدایت دایمی آن برای این که به صورت دایمی در اختیار سالک باشد و نه در اختیار خود نفس و چنین نباشد که هاری ناگهانی و غیرمنتظره داشته باشد و نیز به ریا و سالوس آلوده نباشد و به ظاهرسازی و خودمکری یا دیگرفریبی رو نیاورد. وفق نفس مسأله‌ای است که باید در همه چیز رعایت گردد.

نفس تا سبک نباشد قابل کنترل نیست و نفسی به سبکی می‌گراید که بتوان با آن نوعی هماهنگی و توافق داشت. در تربیت، نباید بدن و نفس را از همان ابتدا و فوری به رهبت، ترس، خوف و خشکی مبتلا کرد تا مبادا در راه بماند و مشکل پیدا کند و به اصطلاح باید «رفق نفس» داشت. نفس باید نخست رضایت نسبی داشته باشد تا بشود آن را به شلاق ریاضت سپرد. نفسی که از همان ابتدا نارضایتی داشته باشد، در میانهٔ راهْ لجبازی، پرخاشگری و چموشی می‌کند؛ به‌ویژه اگر فرد در دورهٔ جوانی باشد و در همان ابتدا تیغ رهبت را به او نشان داده باشند. البته ریاضت برای سالکان محب است و محبوبان عمل ریاضتی جز بلاکشی ندارند و کردار و رفتار آنان تمامی حبّی، عشقی و قربی است و صدق و حسن ظن به حق‌تعالی دارند، بلکه نگاه عاشقانه، همراه همیشگی آنان است. همان‌طور که خداوند عاشق است و عاشق زورگو نیست، سالک نیز باید با نفس خود با عشق و مرحمت رفتار کند نه با زور. عشق، انبساط دارد؛ برخلاف زور که انقباض دارد. خداوند انبساط دارد نه انقباض. عالم تمامی در انبساط و عشق است و کسی نمی‌تواند چیزی را با زور بر خود تحمیل کند؛ بلکه با نفس باید تحامل داشت که خواستی دو طرف و دو سویه و تعامل هر دو فاعل در آن است.

محبان وقتی با ریاضت، نفس خود را هموار می‌سازند، به صدق و حسن ظن و به تصدیق می‌رسند. سالک، دارای ولایت و حب عمومی است و همه را دوست دارد و به سخنان همه گوش فرا می‌دهد. سالک باید نسبت به تمامی پدیده‌ها انس، دوستی و شفقت داشته باشد و با آنان عشق نماید. نحوهٔ عشق‌ورزی با آنان نیز به این است که برای آنان نصیحت و توصیهٔ به خیر داشته باشد.

سالک در منزل صدق، نفس را نمی‌ترساند؛ اما به آن می‌تازد و نهیب می‌زند تا آن که نفس رام و اشباع شود و توان ایثار یابد. کسی قادر بر چنین کاری است که نفس را نترسانده باشد. در این صورت است که نفس قدرت بر «ایثار» می‌یابد؛ ولی کسی که نفس را رام نکرده باشد، نمی‌تواند ایثاری داشته باشد. نفس اگر بترسد، در سلوک شکست می‌خورد. از نظر روان‌شناسی، عمدهٔ شکست انسان از ترس است. اگر دل کسی از ترس بلرزد، چشم وی سیری پیدا نمی‌کند. همانند کسی که به فقر اقتصادی مبتلاست و چشم و دل او پر نمی‌شود. برای تحکیم سلوک، رعایت حریم و حدود شرعی، مهربانی با خلق، سخت‌گیر نبودن، پرهیز از تضییع عمر، پرهیز از امور تردیدزا و دوری از آرزوها و تمنیات، ضروری است.

از شرایط سلوک، ترک کلفَت، سخت‌گیر نبودن، داشتن مؤونه‌ای سهل و روحیه‌ای سازگار و همکار است که لازمِ آن، دوری نمودن از هر گونه تکاثر، زیاده‌طلبی و همراه داشتن امور غیر ضرور، سبک‌باری و خاکی بودن است. هر گونه سنگین‌باری، سبب می‌شود انسان در راه بماند. کسی که سبک‌بار، ساده و سهل است، می‌تواند با عالَم و آدم الفت پیدا کند و با آنان رفیق شود. حتی اگر کسی بخواهد با خود رفیق شود و نیز خویشتن واقعی خود باشد، باید کلفَت و زندگی سنگین و شلوغ نداشته باشد؛ وگرنه همان: بلا و وبال وی می‌گردد و مانع او در سلوک و وصول به معرفت و حقیقت خویش می‌شود.

سلوک به پرکاری نیست؛ بلکه به انجام دادن مهم‌ترین کارهاست؛ کارهایی که زحمتی اندک دارد و خیری فراوان. یکی از امور بسیار مهم برای سالک، شناخت موقعیت‌های ویژه است. گاه خداوند زمینهٔ خدمت به یکی از اولیای خود را برای سالک فراهم می‌آورد که وی اگر آن را از دست ندهد، به اندازهٔ سال‌های نوری طی مسافت کرده و حجاب‌ها را خرق کرده است؛ ولی از دست دادن چنین فرصتی، او را به فروترین مرکز ثقل ناسوت هبوط می‌دهد.

باید به جای پر کاری، فنون سیر و سلوک را دانست و به جای پرداختن به کارهای مهم، مهم‌ترین کارها را آورد و به جای آن که مهم‌ترین کارها را فراوان آورد، به شکار لحظه‌ها پرداخت و مهم‌ترین کار را در بهترین لحظه‌ها انجام داد.

سالک باید از امور تردیدزا و شک‌آور که وی را دچار تحیر، فتنه و وسواس می‌کند و نیز اموری که او را مفتون و فریفتهٔ خویش می‌کند ـ مانند خودشیفتگی، خودبزرگ‌بینی، خودبینی و خود خوب‌بینی ـ دوری نماید؛ زیرا این امور، جز اشتغال نفس به غیر حق، نتیجه‌ای ندارد و با مناط و معیار سلوک ـ که همان از دست دادن خود است ـ در تضاد می‌باشد و به جای صعود، سقوط و هبوط می‌آورد.

نکته‌های گفته‌شده، از اساسی‌ترین اصول سلوک است و رعایت آن، از ابتدای سلوک تا پایان آن، که به وصول می‌رسد، ضرورت دارد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط