منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
بازاندیشی منابع عرفان محبّی
ما سالهاست که تلاش داریم در دروس عرفانی خود، عرفان محبوبی عصمتی را مدرسی نماییم. بر این پایه، « شرح منازلالسائرین» در عرفان عملی و کتابهایی را که در عرفان نظری خوانده میشود ـ یعنی دو نمط نهم و دهم الاشارات و التنبیهات، « تمهیدالقواعد»، « شرح فصوصالحکم» و «مصباحالانس» ـ شرح نموده و تمامی گزارههای آن را یک به یک، بر اساس فرهنگ اهل بیت علیهمالسلام نقادی و بازنگاری نموده و افزون بر شرح محتوای آن، به نقد دادههای آن پرداخته و پیرایههای آن را خاطرنشان شده و با تقریر متن و شرح و تعیین گزارههای صادق و حق و گزارههای نادرست آن، کاستیها و مشکلات علمی، عرفانی و عقیدتی آن را به صورت آزاد نقد و بررسی و سخن حق و صواب را بیان کرده و تمامی گزارههای آن را تکمیل و هماهنگ با فرهنگ شیعی تصحیح نمودهایم. بنده بیش از چهل سال است که این کتابها را در حوزهٔ علمیهٔ قم درس میگویم.
شرح منازلالسائرین
« منازلالسائرین» و شرح کاشانی بر آن از کتابهای مهم سلوک محبان میباشد. نویسندهٔ «منازل السائرین» خواجه عبداللّه انصاری ـ متولد ۳۹۶ ه.ق و عارف شهیر قرن چهارم هجری ـ است. نام کامل او ابو اسماعیل عبداللّه بن محمد انصاری است. وی از نوادگان ابو ایوب انصاری است. دقت بر نگاشتهٔ وی، نشان میدهد که او از «محبان» وادی معرفت و سالکی واصل به منازلی است که در کتاب خود آورده است. محب راهرفتهای که به دانایی بسنده نکرده و مسیری را که در کتاب خود نوشته، دارا بوده است.
خواجهٔ انصاری، مسیر سلوک در این کتاب را بسیار بهتر از «مقامات القلوب» ترمذی، «قوت القلوب» ابوطالب مکی، «التّعرّف لمذهب أهل التّصوف» کلابادی و «رسالهٔ قشیریهٔ ابوالقاسم قشیری آورده و دقت وی نیز بیشتر بوده است.
خواجه، تفاوت کتاب خود را با دیگر کتابهایی که در زمینهٔ منازل و مقامات معنوی نگاشته شده است، چنین میداند که: کتابهای دیگر یا تنها به جمعآوری حکایتهای عارفان پرداخته است ـ بدون آنکه ظرایف و دقایقی را که یک منزل دارد، روشن نموده باشد ـ و یا اگر کتابی باشد که از منازل گفته، دچار خلط مباحث است و برای نمونه میان حالتی که سالک در بدایات دارد با حالتی که در نهایات دارد، تفاوت نگذاشته و زهد عامی با زهد خاص و اخلاص عامی را با اخلاص خاص یا رمز تمکین و ظهور واجد را با حالات عامی درآمیختهاند و اصطلاحات این دانش را در جای خود به کار نبردهاند.
«منازلالسائرین» به معنای منزلهای روندگان است؛ روندگانی که آهنگ وجدان حق را دارند. «منزل» اصطلاح خاص است و همان مسیری را گویند که رونده، بر آن در حال حرکت است؛ در نتیجه استقرار و تثبیتی در آن نیست و آن به آن در گذر و تحویل رفتن است و از حالی به حالی دیگر میگراید. این کتاب برای مسیر وصول به حق، ده بخش کلی و هر بخش را بر ده منزل تنظیم کرده است. بنابراین منازل سلوک یکصد «منزل» شده است. وی در این صد منزل، صد اصطلاح اخلاق عرفانی را توضیح میدهد. هر منزل نیز دارای سه مرحله است؛ در نتیجه مراحل سلوک نظریهپردازی شده در این کتاب، به سیصد مرتبه میرسد.
ده بخش کلی این کتاب عبارت است از:
بدایات، ابواب، معاملات، اخلاق، اصول، اودیه، احوال، ولایات، حقایق و نهایات.
هر یک از ده بخش یادشده، دارای ده باب به شرح زیر است:
بدایات: یقظه، توبه، محاسبه، انابه، تفکر، تذکر، اعتصام، فرار، ریاضت و سماع.
ابواب: حزن، خوف، اشفاق، خشوع، اخبات، زهد، ورع، تبتل، رجاء و رغبت.
معاملات: رعایت، مراقبت، حرمت، اخلاص، تهذیب، استقامت، توکل، تفویض، ثقه و تسلیم.
اخلاق: صبر، رضا، شکر، حیا، صدق، ایثار، خُلق، تواضع، فتوت و انبساط.
اصول: قصد، عزم، ارادت، ادب، یقین، انس، ذکر، فقر، غنا و مراد.
اودیه: احسان، علم، حکمت، بصیرت، فراست، تعظیم، الهام، سکینه، طمأنینه و همت.
احوال: محبت، غیرت، شوق، قلق، عطش، وجد، دهش، هیمان، برق و ذوق.
ولایات: لحظ، وقت، صفا، سرور، سرّ، نفَس، غربت، غرق، غیبت و تمکن.
حقایق: مکاشفه، مشاهده، معاینه، حیات، قبض، بسط، سکر، صحو، اتصال و انفصال.
نهایات: معرفت، فنا، بقا، تحقیق، تلبیس، وجود، تجرید، تفرید، جمع و توحید.
البته هر منزل با آن که در یک بخش است، اما در دیگر بخشها نیز نمود و ظهور دارد؛ بر این اساس، هر صد منزل، نمودی در هر ده بخش دارد که حاصل آن، پدید آمدن هزار مرتبه است. اما کتاب حاضر به نمودهای دهگانهٔ هر منزل نپرداخته و تنها منزل توبه را برای نمونه و مثال آورده است.
مهمترین شرح کتاب منازلالسائرین، از آنِ «کمالالدین عبدالرزاق کاشانی» ـ متوفای ۷۳۵ ه ق از عالمان جامع معقول و منقول ـ است. وی عالمی بوده که در نزد اهل معرفت درس عرفان خوانده و با آنان همنشین بوده است، اما تجربهٔ عرفانی وی گسترده نیست. شرح وی بیشتر بر معلومات و محفوظاتِ شنیدهشده از اساتید خود تکیه دارد، تا بر حقایق عینی؛ بهویژه آن که وی این شرح را در سالهای پایانی عمر خود نگاشته است. با این وجود، کاشانی در عرفان عملی تبحر علمی دارد و در شرح خود، مطالب کتاب را تقریر و پیچیدگیهای آن را با زبان نیکویی تبیین کرده است.
پیش از شارح کاشانی، تلمسانی بر کتاب «منازلالسائرین» شرح نوشته است. عبدالرزاق کاشانی در نگارش شرح خود، به آن کتاب مراجعه داشته و برخی از عبارتهای وی را در کتاب خود آورده و بسیار میشود که از او با عنوان «الشارح» یاد میکند و کاشانی به آن توجه و از آن استفاده داشته است؛ با این تفاوت که اشکالات نوشتههای تلمسانی را برطرف کرده و اجمالهای آن را مبین نموده و آن را تفصیل داده و در نگارش آن، دقت علمی و فنی و ظریفاندیشی داشته است؛ در حالی که شرح تلمسانی نسبت به این شرح، کتابی سطحی دانسته میشود.
ما سالهاست که کتاب «منازل السائرین» را در حوزهٔ علمی قم تدریس نمودهایم که حاصل مکتوب آن، با عنوان « سیر سرخ» به چاپ رسیده است. « سیر سرخ» عبارات متن کتاب و شرح آن را به فارسی تبیین نموده و دادههای عرفانی خواجهٔ انصاری ( به عنوان متنپرداز) و شارح کاشانی ( به عنوان شرحنویس) را توضیح داده است. همچنین گزارههای متن و شرح، نقد و بررسی شده و درستیها و نادرستیهای آن یکی یکی ارزیابی و گزارههای غیر حقیقی آن تصحیح گردیده و مشکلات عرفانی یا کوتاهیها و نارساییهایی که در این کتاب رخ داده، تذکر داده شده است. افزون بر این، یافتههای خود را بر آن افزودهایم؛ یافتههایی که عرفان محبوبان را بیان میدارد که سیر آنان سرخ است و از متن عرفان محبی کتاب فاصلهٔ بسیاری دارد. گزارههای کتاب «منازل السائرین» از عرفان محبّان فراتر نمیرود و عرفان محبوبان و اولیای کمّل الهی و حضرات معصومین علیهمالسلام مقام دیگری است که در متن و شرح کتاب نیامده و ما آن فاصلهٔ ژرف و برخی از رمز و رازهای ناگفتهٔ آن را بیان کردهایم تا شاید پیشزمینهای برای گشایش نقاب از رخ آن حقیقت ناب، در حوزههای علمی شود.
عرفانی که صاحب «منازل السائرین» در کتاب خود آورده و شارح کاشانی آن را تبیین کرده است، با آنکه بهترین متن عرفانی را دارد، اما عرفان محبی است که بیشتر، از عارفان اهلسنت تأثیر گرفته است و نمیتواند نقش عرفان عصمتی را ـ که عارفان آن از امام معصوم علیهالسلام درس میگیرند و سینهچاکان معرفت آن، محبوبی میباشند ـ داشته باشد.
همچنین ما با تمامی ترتیب گفتهشده در بخشها و منازل کتاب موافق نیستیم. برای نمونه حیرت را منزل ششم باب ولایات میدانیم. همچنین در این که هر بخش باید منحصر در ده باب باشد، با خواجهٔ انصاری همراه نیستیم و معتقدیم برخی از بخشها میشود بابی کمتر یا بیشتر داشته باشد؛ چنانچه ما «صفا» و «سرور» ـ که از منازل باب ولایات است ـ را یک منزل میدانیم. اگرچه برای نمونه ترتیبی را که خواجه برای منازل بدایات گفته است، دارای چیدمانی علمی میباشد و ترتیب و نیز ترتب خود را دارد و لازم است آن را رعایت نمود.
منازل سلوک ـ اعم از سلوک محبی و نیز سلوک سه مرحلهای محبوبی ـ هم دارای ترتیب و هم دارای ترتب است؛ یعنی باید از منزل نخستین شروع نمود و آن را یکی یکی به ترتیب آورد؛ زیرا هر گونه خللی در ترتیب آن، به خلل در سلوک و وازدگی و سرگردانی منجر میشود. برای همین دانستن ترتیب درست منازل اهمیتی بالا دارد. همچنین در طی منازل، لازم است رعایت موالات و پیدرپی بودن را داشت و ایجاد وقفه در میان آن، سبب از دست رفتن منازل میشود. طبیعی است، موالات اقتضا میکند منازل به سرعت طی شود و طولانی نمودن طی منزلی و کند بودن به موالات آسیب میرساند. به تعبیر دیگر، شرط موالات، شرط سرعت در سیر را ـ که با تعجیل متفاوت است ـ به صورت ضمنی در بر دارد. سالک چنانچه تند رفتن را از دست نهد و سرعت خود را کاهش دهد، ممکن است ثقل و سنگینی ناسوت، او را بگیرد و مانع بر شدن و عروج وی گردد. سرعت داشتن در سلوک و طی منزل به منزل به صورت پیوسته و بدون آن که انقطاعی در میان آن واسطه شود و بدون آن که نفس از نفس باز ایستد، یک ضرورت است.
از عواملی که سبب کند شدن سرعت میگردد، از دست دادن جوانی و قدم نهادن در سن پیری و کهنسالی است.
ما معتقد هستیم باب کمالات و معارف، دارای ترتیب و موالات است؛ اما باید توجه داشت تمامی پدیدههای هستی، هر کار و حرکتی را به طور مشاعی انجام میدهند و سالکی که سیر در منازل دارد نیز از این حرکت عمومی برکنار نیست و وی منزل به منزل را به صورت مشاعی میپیماید؛ بر این اساس، میشود به منزل بالاتر رفت در حالی که برخی از خصوصیات منزل پایینتر تکمیل نشده است و در مقام یا مقامات بعد میتوان آن را تکمیل کرد.
این قاعدهای بس مهم در سلوک و شناخت منازل است که معارف، منازل و مقامات معنوی، تمامی مشاعی است و سیر صعودی با سیر نزولی همراه است و سالک هرچه بالاتر رود، نزول وی نیز بیشتر میشود؛ به گونهای که به بلندای اوج، خطر سقوط در حضیض زیادتر میگردد. برای همین، سالک نمیتواند به غرور آلوده شود. او میبیند هرچه بالاتر میرود، مسیر وی باریکتر میشود. البته از این سخن نباید به یأس و ناامیدی مبتلا شد و پنداشت که سلوک هرچه بالاتر میرود سختتر میشود؛ هرچند مسیر آن باریکتر میگردد، ولی سالک هرچه از خود فارغ شود، حق جای آن مینشیند و این حق است که او را با گامهای خود پیش میبرد.
کتاب «منازلالسائرین» با آن که تنها متن علمی در حوزهٔ عرفان عملی و اخلاق عرفانی است، کمتر میشود که گزارههای آن، اندیشههای عرفانی حضرات معصومین علیهمالسلام را در خود داشته باشد.
امید است این شرح برای نخستین بار خلأ یاد شده را به نیکی پر نماید و عرفان عملی را بر پایهٔ خرد و شریعت بنا نهد و آن را بر اساس فرهنگ شیعی سامان دهد و عرفان عملی شیعه را ـ که به سبب چیرگی فضای تقیه و فشار حکومتها و دنیای استکبار به محاق رفته است ـ زنده نماید.
ما اگر بخواهیم منازل السائرین را به روش خود بازنویسی کنیم، طرحی دیگر در میاندازیم و محور سلوک را رفاقت و عشق و ریزش سالک و نفی طمعها و دردمندی قرار میدهیم؛ نه تخلیه و تحلیهٔ به کمالات، که عرفان کلامی به آن توصیه دارد؛ زیرا این چیزی نیست، مگر آلوده کردن سالک به شرک و زینت نمودن عروس باطن به حلیهٔ مقامات برای داماد «نفس»، تا از آن لذت ببرد. چنین کسی اگر بر فرض محال، به خدا برسد، او را میقاپد؛ چرا که کمال و حسنی بالاتر از خداوند نیست.
کتاب منازلالسائرین از بدایات تا نهایات را بهطور کلی سیصد مرتبه ساخته است؛ ولی در عرفان محبوبی، همهٔ راه در یک کلمه و در سه منزل خلاصه میشود: آن کلمه «ترک طمع» و آن سه منزل: «ترک طمع از خود»، «ترک طمع از خلق» و در نهایت «ترک طمع از حقتعالی» است. عرفان محبوبان، خرابی غیر و آبادی حق است. عارف محبوبی، خراب از طمع و آباد از حق است. معرفت هنگامی حاصل میگردد که طمع از آدمی برخیزد. اولیای حق و حضرات محبوبان، حول طمع نمیچرخند و دچار طمّاعی نمیگردند تا سیصد منزل دور شوند یا هفت شهر و هزار و یک مقام را بگذرانند؛ از اینرو، فراوانی بابهای کتاب و آغاز کردن از بدایات و وصولی که این کتاب برای منزل توحید دارد، از صفات متوسّطان و محبّان است و محبوبان چنین راه پرپیچ و خم و چنان مشکلاتی ندارند.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)