منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
۱۰۹ ـ در سلوک محبان، کسی دارای قلب میشود که از بدایات، ابواب، معاملات و اخلاق گذشته باشد و در بخش پنجمِ منازل به «اصول» وارد شده باشد. چنین کسی است که «اصل» پیدا کرده است و میتوان به او اعتماد داشت و او را امین خود قرار داد و ودایع را به او سپرد؛ زیرا دارای «قلب» و در نتیجه «سِرّ» است و چیزی از خود ظاهر نمیسازد و امینی مطمئن بر رازهای الهی ودیعه شده در نزد اوست؛ کسی که اصل وی قلب و مرتبهٔ «سِرّ»، شکوفهٔ قلب اوست. در واقع، اسرار رویش قلب و ریزش الهی است و نتیجهٔ رویش صاحب قلب، دهش و اعطای الهی میباشد. کسی که به مقام قلب میرسد، «ترس» از او برداشته میشود و روندهای بدون ترس میگردد. سلوک در این مقام شروع میشود.
۱۱۰ ـ سلوک را در سه مرتبه میتوان خلاصه کرد: مرتبهٔ نخست آن، داشتن «قصد» است؛ یعنی فرد همت داشته باشد که هم قصدِ سفر داشته باشد و هم به سفر برود.
مرتبهٔ دوم، ورود به غربت است. سلوک، سفری است که باید آن را تنها و به صورت باطنی و درونی پیمود. این سفر چون به تنهایی انجام میگیرد، غربت میآورد. «حقمحوری» غربت را لازم دارد و نمیشود کسی بر حق باشد، اما غریب و تنها نگردد. اولیای خدا که صاحب رؤیت میشوند، به وجود آنان هزاران برش و نیشتر زده میشود و غیریتها به تمامی از آنان برداشته میشود و بیغیر میشوند؛ در این صورت است که خود را در پیشگاه و در محضر او مشاهده میکنند.
مرتبهٔ سوم، قرب و رؤیت است. کسی که بهخاطر حقمحوری غریب میشود، به حق قرب پیدا میکند. کسی که هم غربت و هم قربت دارد، رؤیت حق او را مییابد.
۱۱۱ ـ معرفت وادی عمل متوازن و تعادل یافته است و نماز و ذکر آن بدون بخشش مال اثری ندارد و سلوک یکسویه بدون داشتن دست بخشنده بر نکبت فرد میافزاید. در سلوک، باید هزینهٔ مالی داشت و معرفت هم مفت به کسی ارزانی نمیشود.
از بهترین برکنندههای کمالزا داشتن قدرت گذشت و دست اعطاگر است؛ چنانکه میگویند دستِ دهنده محتاج نمیشود. این مثل در سلوک جاری است و سالکی که گذشت مهربانانه و عاشقانه و ایثار مال دارد در امور معنوی خود درنمیماند. دستِ دهنده برکت را به زندگی میآورد و امساک و بخل سبب زوال برکت و خیر میشود و شومی و خباثت را در پی دارد.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)