ترک خودخواهی

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

۱۰۴ ـ پدیده‌های خلقی، مشیت حق‌تعالی می‌باشند؛ اما در این میان، «صراط مستقیم» منحصر به اولیای ذاتی و محبوبی و اِنعامی حق‌تعالی است. کسی که سالک محبّی است، باید به عارف محبوبی مراجعه نماید تا بتواند سلوکی کوتاه و سریع و بر صراط مستقیمی داشته باشد که مورد نظر و عنایت خداوند و خواستهٔ اوست.

سالک محب با مستی و عشقی که از عارف محبوبی می‌گیرد، مسیر خود را کوتاه می‌نماید و به حرکت خویش سرعت می‌دهد. پیروی محب از محب، مستی و بی‌هوشی نمی‌آورد و چندان راه‌انداز نیست. این محبوبان هستند که می‌توانند سِمَت هدایت و مربی‌گری محبان را داشته باشند. بر این اساس، اولین اصلی که سالک محبی باید در پی تحقق آن باشد، این است که چراغ به دست در جست‌وجوی محبوبان باشد و با یافت یکی از آنان، وجود گرانقدر و نادر وی را عزیز بدارد و صحبت او را مغتنم شمرد و به خدمت او درآید تا روزی که صبح دولتش بدمد.

۱۰۵ ـ نخستین مرحلهٔ کمال محبّی، داشتن شوق است. سالک اگر بدون حرارتِ شوق باشد، زندگی وی ملال‌آور می‌گردد. این شوق، ذوق و بالاتر از آن، عشق است که به زندگی سالک معنا و مفهوم می‌دهد و ملال تکرار آن را می‌گیرد.

۱۰۶ ـ از مهم‌ترین اصول سلوک مبتدیان، رها شدن از خود و ترک هر گونه خودخواهی است. سالک اگر به خودخواهی گرفتار شود و سلوک، عبادت یا ریاضت وی چهرهٔ خودخواهانه به خود گیرد، شوکران قتل خود را سر کشیده و چکشی پولادین بر سیرِ شیشه‌ای خود فرود آورده است. فونداسیون سلوک بر شالودهٔ دست‌برداشتن از خودخواهی‌هاست که پی‌ریزی می‌شود. سلوک بر آن است تا سالک رفته رفته از خود دست بشوید و تنها حق را در دل و جان خود بنشاند و از خودمحوری دست بردارد. سالک باید تمرین دست‌برداشتن از خود داشته باشد و چنین نباشد که بر خود ایستد. کسی که بر آن می‌شود تا از خود دست بشوید، خداوند به مدد او می‌آید و سنگی به کاسهٔ جان وی می‌زند تا او را بشکند. کسی که خودخواه باشد از دیگران حتی از خداوند توقع‌های بی‌جا و انتظارهای سنگین و فراوان دارد. سالک در صورتی که از خود فارغ گردد و بتواند «گذشت» و «ایثار» داشته باشد، در نهاد خود می‌یابد «صاحب نَفَس»، «صاحب دم»، «صاحب عنایت»، «صاحب همت» و «صاحب سرّ» است که هر یک با دیگری متفاوت است و از مرتبه‌ای خاص حکایت دارد.

۱۰۷ ـ زمینه‌های دستگیری خداوند از سالکان متنوع است و البته بیش‌تر آن با انواع بلاها و دردها همراه است و اگر کسی در زندگی خود هیچ‌گونه بلایی نداشته باشد که او را بسوزاند و خالص نماید و تمام در رفاه و شادی باشد به مکر الهی گرفتار آمده است. تعلق به دنیا با همین دردها، سوزها، غم‌ها و هجرهاست که از وجود وی پاک می‌شود و او را به سوی آسمان‌های ملکوت بر می‌دهد. خدایی که سالک در پی آن است بدون درد در وجود آدمی نمی‌نشیند و این خدا، خدای مصداقی است و نه خدای مفهومی اهل علم که کم‌ترین توجهی برای عالم نمی‌آورد. خداوند برای سالکان دردها و غم‌های بسیاری پیش می‌آورد که همان امور، بخشی از ریاضت آنان است. هم‌چنین آنان را به کارهایی وا می‌دارد که با نفس آنان سنخیتی ندارد و این نیز چهره‌ای دیگر از ریاضت است.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط