منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
۶۵ ـ معرفت برای محبوبان ذاتی و اولی به صورت مطلق افاضه میشود و آنان نخست حقتعالی را میشناسند و مصداق دعای مقبول «اللهم عرفنی نفسک» در ناحیهٔ معرفت و «اللهم أدخلنی فی کل خیر» در ناحیهٔ عمل و «واجعل عاقبة امورنا خیرا» در ناحیهٔ فرجام میباشند یعنی با حق میآیند و با حق زندگی میکنند و با حقتعالی میروند. منتهای معرفت همین سه امر میباشد. محبان سالک، معرفت را به تدریج و به مدد ریاضت و سعی مییابند.
۶۶ ـ معرفتْ رؤیت، وصول، ادراک، بسط و تصور است؛ نه تصدیق که امری بسته است. معرفت از مقولهٔ ظهور و انکشاف است. کسی که معرفت دارد، نمیخواهد خدا را تصدیق کند، بلکه او معرفت دارد؛ یعنی در محضر حق قرار گرفته است و تصور او را دارد. معرفت، باز و گسترده شدن است. عارف کسی است که باز شود و بسته نباشد. تفاوت علم با معرفت در همین نکته است: علم امری بسته است و عالِم را به قبض و گرفتگی و تنگنظری دچار میکند، اما معرفت از عارف بند میگشاید و سبب میشود عارف باز و آزاد و آزاده شود. معارف فقط از امور جزیی بحث میکند و همانند علم نیست که دارای گزارههایی کلی نیز باشد.
۶۷ ـ معرفت با رؤیت و وصول حاصل میشود و چشمهای است که درون آدمی تعبیه شده، اما در محبان، خاک هواهای نفسانی و هوسهای دنیایی بر آن نشسته است و باید آن را با عبادت و اهتمام به قرآنکریم و ریاضت کنار زد تا به آب صافی و جوشان آن نزدیکتر شد. هر عبادت و ریاضتی به مثابهٔ کلنگی است که بر زمینِ نفس محبّان میخورد که نوعی حفاری برای یافت چشمهٔ معرفتی درون آنان است؛ چشمهای که رؤیت و وصول میآورد. برای مبتدیان، رؤیا و تمثّل نیز همانند رؤیت، معرفت میآورد و خیال متصل بهویژه اگر صافی باشد، و نیز بعد از آن اتصال به خیال منفصل و رؤیت عوالم فیض و سپس حقایق حضرات ربوبی به فرد علم میدهد. بهطور کلی، معرفت و سلوک محبّان بهویژه حلالدرمانی و معنویت غذایی و نیز کثرتزدایی و اقبال از وحدت و نیز استادمحور بودن، قضیهای اشتباکی و دوشرطی متضایف است؛ یعنی هم سلوک معرفت میآورد و هم معرفت سلوک.
۶۸ ـ معرفت حق و الهامات ربانی به قلب کسانی وارد میشود که وسوسههای نفسانی را مهار کنند و راه نفوذ شیاطین را ببندند و دلشان آرام بگیرد. حقایق به دلهای آرام و مطمئن وارد میشود و به آنان معرفت میدهد.
اجنه و شیاطین میتوانند در واردات قلبی محبّان دخالت کنند و آنها را بهگونهای غیرواقعی و گمراهکننده، کذب و باطل جلوه دهند. نفس باید صافی باشد تا بتواند حقایق عوالم متفاوت مثالی و تجرد عقلی را به دست آورد. ما طریق تصفیهٔ نفس و تحصیل صفای باطن را در کتاب دانش سلوک معنوی توضیح دادهایم.
صفای نفس و اقتدار باطن، رؤیت و معرفت میآورد. رؤیت نیز منحصر به عوالم محسوس مادی و پدیدههای مادی و حادثههای دهری نیست و عوالم مثالی، نفسی، عقلی و حضرات ربوبی اعم از معانی و حقایق ثابت را در بر میگیرد.
۶۹ ـ اندیشهٔ عقلی با معرفت تنافی و ناسازگاری ندارد. عقل انسانی نه ناآگاه و ناتوان از دانستن راه است و نه عشق انسانی جنونی مغایر با عقل است. محدودهٔ اندیشه ارایهٔ راه کمال است، ولی معرفت راه میبرد و حقایق را ایصال میدهد. اندیشه از اوصاف پدیدهها میگوید و معرفت از حقیقت و خود تعین. معرفت، حضور حقیقت و رؤیت آن است. علم عرفان اگر رؤیتهای خود را توجیه و مستدل کند، فلسفه میشود نه عرفان؛ زیرا عرفان خود آن رؤیتهاست. نهایت معرفت، حیرت است که عارف حقیقت را باور دارد ولی کنه آن را به دست نمیآورد. عقل نیز دچار حیرت میشود و آن حیرت مبتدیان در سلوک است که عقل هر دو طرف ماجرا را درست میبیند و نمیتواند یک طرف را ترجیح دهد و برگزیند.
۷۰ ـ در معرفت، عارف با معروف وحدت دارد نه عینیت و نه غیریت. معرفت در صورتی سلامت دارد و مطابق با واقع است که معروف را یافته و به آن وصول داشته باشد.
۷۱ ـ در نظام احسن الهی هرجا «من» و استقلالپنداری ظهور کند، من را خُرد خواهند کرد. دل باید از مستقلپنداری تخلیه شود.
۷۲ ـ عارف محبوبی میتواند به تمامی شؤون پدیدهها بدون هیچ غفلتی معرفت داشته باشد و شأنی او را از شأن دیگری باز نمیدارد. تمامی ظهور را باید ظرف علم محبوبی دانست و او هر ظهور و مرتبهای را از ظهور و مرتبهٔ دیگر تمیز میدهد و همین امر او را برای بعثت و دستگیری از پدیدهها آماده مینماید. البته این علم همراه با کتمان قوی و شدید همراه است بهگونهای که به آسایش و آرامش کسی خللی وارد نیاورد. همچنین مقرّب محبوبی به توجه ارادی و قدرت همت خود میتواند چیزی را در هر عالَمی که بخواهد، ظهور دهد و آن را حفظ و نگهداری نماید بدون آنکه از آن غفلت نماید.
۷۳ ـ عارف محبوبی حقتعالی را هم با چشم دل و هم با چشمهای دیگر رؤیت مینماید و نیز به او وصول دارد.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)