تفاوت‌های علم و معرفت

تجسس در ناسوت و مشاهدهٔ گناهان

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

۶۴ ـ کسی که باب معرفت را همانند باب علم می‌داند و همان‌طور که برای یادگیری می‌خواند برای صاحب باطن شدن نیز می‌آموزد در اشتباه است! با تحصیل می‌توان مجتهد و فقیه شد ولی نمی‌توان عارف گردید و عرفان با خواندن تلازمی ندارد. همانند ادیبی که ممکن است قوانین شعری را به‌درستی بداند ولی خود از سرودن بیتی شعر ناتوان باشد.

سالک برای وصول باید آب دیده شود و تن‌پروری را از خود دور دارد و از رزق حلال مصرف نماید و خلوت و تاریکی را اهتمام ورزد و از گذشت و ایثار مدد بجوید و خلق و خوی اهل معرفت را در خود بازتاب دهد و به سلوک خود اعتماد و اعتقاد داشته باشد و برای آن وقت بگذارد و ناامیدی را از خود دور دارد که گاه باید ده‌ها سال به نقطه‌ای کوبید. او باید کار خود را به‌خوبی انجام دهد و بداند باقی کار به او ارتباطی ندارد.

علم باب صورت‌گرایی و ظاهرمداری است و معرفت امری باطنی است و نمی‌توان نتیجهٔ ریاضت روز و شب را در پگاه آن دید. سلوک نتیجهٔ تدریجی ندارد؛ به این معنا که نباید انتظار داشت با انجام بخشی از یک ریاضت دوره‌ای، نتیجهٔ فوری و روز به روز از آن دید، بلکه سالک گاه در منزلی می‌ماند و شاید به یک مرتبه ده منزل ارتقا یابد. عرفان اگر تنها مدرسی باشد، فرد چیزهایی را می‌آموزد که برای او کارآمد نیست و با آن به قدرت و معرفت نمی‌رسد، بلکه او باید ریاضت، عبادت، خواب، صفای باطن، سلامت، صداقت، خلوت و پرهیز از کثرت‌گرایی داشته باشد اما این که چه می‌شود و چه نتیجه‌ای در پی دارد برای سالک مبتدی قابل فهم نیست مگر در برخی از آثار مانند وجد و حزن. در عرفان نباید در پی این بود که با این ریاضت چه به وی می‌رسد، بلکه باید بنده بود و به هر آن‌چه خداوند در مسیر سالک قرار می‌دهد رضایت داشت.

کسی که علم می‌خواهد اثر تدریجی آن را بر خود می‌یابد اما سلوک صبوری می‌خواهد تا قلهٔ وجود خودخواهی آدم به کشیدن سوزن ریاضت فرو ریزد اما چنین نیست که با هر سوزنی بخشی از آن بریزد، بلکه نتیجهٔ آن دفعی است و بعد از سال‌ها سوزن کشیدن، ناگاه قله‌ای پودر می‌شود و بر باد می‌رود. کاری که زمان بسیار و حوصلهٔ فراوان می‌طلبد تا به ناگاه دری باز شود و لحظه‌ای با ده‌ها سال تلاش برابری نماید. علم از مقولهٔ امور تدریجی است ولی معرفت امری دفعی است که البته پیش‌زمینه‌های آن به تدریج شکل می‌گیرد. در باب علم، مقدار کار هر روز روشن است؛ ولی باب معرفت این گونه نیست و گاه سال‌ها سالک بر وجود خود می‌کوبد و گمان می‌کند در جا می‌زند در حالی که به‌ناگاه دری باز می‌شود و البته ممکن است پس از سال‌ها وی رفوزه گردد. در مدرسه چنین نیست و دانش‌طلب هر روز به قدر همان روز فرا می‌گیرد و کسی نمی‌تواند یک روزه علم یک‌ساله بیاموزد.

از دیگر تفاوت‌های علم و معرفت این است که بزرگ‌ترین آفت سالک شک است و کسی که در سلوک شک کند، هم‌چون مورچه‌ای می‌ماند که از بلندی که آن را به سختی پیموده است به زمین سقوط می‌کند و باید دوباره با زحمت بسیار همان مسیر را طی کند اما شک عالم سبب رشد علم وی می‌شود.

سالک بعد از از آن که در سلک اهل حقیقت وارد گشت دارای قدرت مشاهده، رؤیت و توان بر شدن به مغیبات عالم به صورت ارادی می‌گردد. سالکی که چنین دولتی می‌یابد همواره باید مراقب باشد خود را در فضای ناسوت گرفتار نسازد و حرکتی ارضی و زمینی نداشته باشد تا مبادا گناهان بندگان خدا به چشم او بیاید. تجسس در ناسوت و مشاهدهٔ گناهان و پنهانی‌ها با جنایت برابر است و سالک را به سوء عاقبت می‌کشد. چه بسا سالکی که گناه‌کاری را رصد می‌کند و بدبخت می‌شود و آن گناه‌کار با همهٔ گناهان و جنایاتی که دارد در پی توبه‌ای حقیقی سعادت‌مند می‌گردد. سالک برای آن که مشاهده‌ای ناسوتی نداشته باشد باید همواره خود را به امور معنوی و به ملکوت آسمان‌ها و به توحید و ولایت مشغول دارد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط