عرفان محبوبی

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

فصل پنجم : عرفان محبوبان

درآمد

عرفان، محتوایی متنی و کتابی نیست که به صورت مدرسی و در قالبی اندیشاری و مفهومی آموزش داده می‌شود یا در گوشهٔ خانقاه‌ها به هیأت درویشی کشیده شده است. عرفان، یافت حق‌تعالی به گونهٔ عینی و از طریق باطن تحت ربوبیت و تربیت الهی است.

یافت حق‌تعالی یا به گونهٔ جذب پیشین و قرب محبوبی است یا با جذب بعد از ریاضت و تلاش و سلوک متشتت و گوناگون محبّان.

طریق وصل به حق‌تعالی راه محبت است. اهل این راه یا محبوبی‌اند یا مُحِبان می‌باشند. «قرب محبوبی» ویژگی عرفان شیعه است و عرفان حضرات معصومین علیهم‌السلام محبوبی و موهبتی می‌باشد.

عرفانی که در مراکز حوزوی شیعی آموزش داده می‌شود و عرفان رایج میان اهل‌سنت، به‌خصوص عرفان نظری محی الدین عربی و تابعان وی و نیز عرفان عملی خواجه عبداللّه انصاری ـ هرچند شیعی مذهب باشد ـ عرفان محبی است. هم‌اینک تمامی کتاب‌های درسی دانش عرفان که در حوزه‌های شیعی تدریس می‌شود، دارای متنی است که بر اساس عرفان محبی نگاشته شده است و بیش‌تر متن‌پردازان و شارحان آن، از اهل‌سنت می‌باشند. متن‌نگاران و شارحان سنی‌مذهب، بیش‌تر گزاره‌های عرفانی خود را بر پایهٔ کلام مکتب خود تنظیم نموده و باورهای مذهبی کلامی خود را به آن راه داده‌اند.

من بر آن بوده‌ام تا متنی علمی و بر اساس داده‌های محبوبی و هماهنگ با فرهنگ تشیع را در عرفان پدید آورم.

در فصل گذشته، چشم‌انداز آرای فلسفی خویش را آوردم. در این فصل چشم‌انداز نظرگاه‌های عرفانی می‌آید. عرفان من ادامهٔ فلسفه می‌باشد، اما دقیق‌تر و ظریف‌تر به بیان حقایق می‌پردازد. من در عرفان دارای دو زبان می‌باشم. یکی زبان نثر و دیگری زبان شعر. زبان شعر من از زبان نثرم، ظریف‌تر و در عین حال، گویاتر و روشن‌تر می‌باشد.

در عرفان عینی، حق‌تعالی به رؤیت، معرفت و وصول قصد می‌شود، اما در فلسفه آن‌چه رایج است به کلیات معقول و مفاهیم بسنده می‌شود. اندیشه و عقل می‌تواند حقایق را فهم کند، اما عارف به رؤیت و وصول محکی می‌رسد. فیلسوف می‌فهمد آن‌چه را عارف می‌بیند.

من در بیان گزاره‌های عرفانی نه تقیه می‌کنم نه ابهام و اجمال را به آن وارد می‌کنم. شفافیت در بیان گزاره‌های عرفانی را اهتمام دارم. علم باید زبان روشنی داشته باشد و روش مجمل‌گویی، معمانویسی و لغزپردازی را که امثال میرداماد در بیان مطالب حِکمی دارند، روش علم نمی‌دانم و نیز از کسی نیز ترس و واهمه‌ای ندارم. علم باید صریح و روشن باشد تا با هم‌اندیشی صاحبان تخصص به‌گونه‌ای روشمند معیار و ملاک بیابد و بر اساس درستی‌ها پیش رود. عرفان برای آن‌که سالم باشد، وقتی علم می‌شود، نیاز دارد که نه مخالف برهان باشد و نه مخالف قرآن‌کریم و شریعت. عرفان اگر علم شود، زبان می‌یابد و می‌تواند به عنوان یک فرهنگ به دنیا عرضه شود.

زبان عرفان در عین حال که علمی است، دقت در تحقیق و ظرافت در بیان دارد و سخنی عادی نیست که بشود به سطحی و باعجله از آن گذشت.

ما در عرفان دیگر زبان فلسفی نداریم، بلکه به زبان خود عرفان و با اصطلاحات آن سخن می‌گوییم؛ اگرچه این زبان مستند می‌باشد و در مقام آموزش از برهان بهره می‌برد. بنابراین باید دقت داشت اصطلاحات رایج عرفانی با اصطلاحات رایج فلسفی خلط نشود. از این نمونه است عرض.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط