اتحاد علم با نفس

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مراتب علم

علم دارای شدت و ضعف و مراتب از نازل تا عالی است. علم دارای بی‌نهایت تعین است و به حسب تحقیق و استحکام مبادی و توان اراده و ارادت، قوّت و ضعف و قرب و بعد تا مرتبهٔ اتحاد و وحدت می‌یابد و می‌تواند علم مفهومی در مقام آموزش یا علم لقایی دارای آثار عینی باشد؛ همان‌طور که نفس این اقتدار را دارد که پدیده‌ها را بدون واسطهٔ ظهور خلق‌شده توسط خود و به صورت مستقیم دریابد و به محضر ظهور عینی برسد که در این صورت، ظهور عینی را دارد، نه ظهور علمی را که از سنخ معناست.

علم دارای مراتب است و اصل علم ذهنی که میان تمامی انسان‌ها مشترک است و سنخ نفس در اصل آن دخالتی ندارد، مرتبهٔ نازل علم می‌باشد. پایین‌ترین مرتبهٔ علم ذهنی با وهم شروع می‌گردد. تمامی پدیده‌ها اعم از جمادات، نباتات و حیوانات همانند انسان دارای حیات و نیز علم و درک به معنای شعور می‌باشند و این شعور در خود آن‌ها می‌باشد و تمام ذرّات و پدیده‌ها کارهای ظریف خود را با شعور طبیعی خویش انجام می‌دهند. آن‌ها دارای حیات و شعور جسمی هستند و چنین نیست که حیات و شعوری که گفته می‌شود برای نفس آن‌ها باشد؛ هرچند نفس می‌تواند آن‌ها را به عنوان ابزار خود در اختیار گیرد اما در این صورت نیز اصل حقیقت آن‌ها یکی است. مرتبهٔ عالی علم، کمالی است. علم عقلی، قلبی، روحی تا علم حق‌تعالی از مراتب عالی علم می‌باشد. مراتب عالی علم تابع سنخ نفس و روح می‌باشد و کسی که قرب ربوبی به وی موهبت می‌شود، ادراکاتش قوت و قدرت می‌گیرد. نفس قدسی به مدد ملکهٔ موهبتی یا ولایت اعطایی بر علمی روشن و مطابق با واقع چیرگی می‌یابد و علم را با حفظ شرایط و تحقق مبادی لازم، دینی و ربوبی می‌سازد که از آن در کتاب « جامعه‌شناسی عالمان دینی» سخن گفته‌ایم.

مطابقت با واقع

علم ذهنی آلوده به ابهام در صورتی که با واقع مطابق باشد، علم است وگرنه جهل خواهد بود. متاسفانه بسیار می‌شود که اطمینان به جای علم می‌نشیند؛ اطمینان و باوری که می‌تواند جاهلانه باشد و البته دوام نخواهد داشت، چون علمی نیست و جاهلانه بودن آن روزی معلوم می‌گردد. اعتقاد، باور و عقیده وصفی ذهنی، نفسی یا قلبی است و حقیقت، متن خارج است. مطابقت با واقع، معیار درستی علم است. واقع نیز اعم از ذهن و خارج است که به آن «نفس‌الامر» گفته می‌شود. ما این بحث را با تمامی جزییاتی که دارد، در معرفت‌شناسی آورده‌ایم و از اتحاد وجودی ظهوری انسان با علم ـ که امری متفاوت از اتصاف است ـ و ارتقا و شفافیت و جلای حاصل از آن و تبدیل علم به عقل، قلب و روح و سِرّ و خفی و اخفی که روشن‌ترین و شدیدترین علم و در عین حال تاریک‌ترین آن به اعتبار ناسوت است که نمی‌تواند آن را درک کند، به تفصیل بحث کرده‌ایم. در آن‌جا گفته‌ایم نفس به جایی می‌رسد که به جای اکتساب، با ریزش‌های خود به علم می‌رسد.

اتحاد علم با نفس

نفس می‌تواند با تمامی عوالم و پدیده‌ها سنخیت یابد و آن‌ها را مانند بدن خویش قرار دهد و به آن‌ها متصل شود و همه را از گذشته تا آینده، ظهور خویش نماید؛ اتصالی که با شتاب نو به نوی هستی و پدیده‌های آن هماهنگ است و از این قافله جا نمی‌ماند.

از پی‌آمدهای بحث اتحاد علم با نفس آن است که نفس هر چیزی را فرا گرفت، محال است آن را از دست بدهد. نفس در دنیا به بسیاری از آموخته‌های خود دسترسی ندارد، اما در عوالم دیگر چنین نیست و به سبب این اتحاد با تمامی یافته‌ها و داشته‌های علمی خود همنشین خواهد بود و از آن ارتزاق خواهد داشت. وجوه متفاوت بحث اتحاد عقل و عاقل و معقول در بحث‌های فلسفی ما آمده است. در این بحث‌ها گفته‌ایم دلیلی برای پذیرش عقل فعال و مثل افلاطونی و رب‌النوع و نیز صور مرتسمه و صور الهیهٔ صدرا آن‌گونه که در فلسفه ترسیم شده است، نمی‌باشد و آن‌ها را نقد و رد کرده‌ایم. هم‌چنین نحوهٔ علم حق‌تعالی به پدیده‌ها و عکس آن را به تفصیل تبیین نموده و گفته‌ایم یک تعین که وصف خلقی است چگونه می‌تواند به لاتعین که وصف حقی است، معرفت پیدا کند. در این‌جا اشکالات نظریهٔ علم اجمالی در عین کشف تفصیلی صدرا را تحلیل کرده و هویت علم حق‌تعالی را آورده‌ایم. علم خدا آن‌گونه که صدرا می‌گوید دارای کثرت نیست و به معانی تعریف نمی‌شود، بلکه علم ذیل وحدت شخصی وجود نظام می‌گیرد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط