منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
نقد دلایل تجرد نفس
ما دلایل تجرد نفس بهخصوص اندیشههای ابنسینا را تحلیل و نقد کرده و نارسایی این دلایل در اثبات تجرد نفس را آفتابی نمودهایم. علم هنوز در اینکه علم چیست مانده است و نمیشود آن را مجرد مفروض گرفت و از آن برای اثبات تجرد نفس استفاده کرد. ضمن آنکه علم با تجرد برابر نیست و ماده نیز علم و آگاهی دارد.
تجرد انسان تعینی است یعنی با جسم، تجسمی و با روح، تروحی است و با هر چیزی باشد همان تعین اوست البته به گونهٔ مشاعی و چهرههایی که هرگز از آن جدا نمیشوند. جسمش روح دیده و روحش جسم دیده و تشخصی تعینی و مشاعی دارد و باید تفکیک را از آن بهکلی برداشت یعنی روح و جسم و هر تعینی با هم و در هم و از هم انسان میسازند و نه جدا و بریده و بیارتباط با هم.
تمرکز بر محتوای انسانی
در شناخت انسان باید به محتوای خود انسان توجه داشت و بر همان تمرکز نمود تا این مرتبه از وجود را بهخوبی شناخت و مراتب و عوالمی را که انسان میتواند به حضور آنها برسد، تعریف انسان قرار نداد تا از نگاه تکبعدی و تحویلینگری مصون بود.
انسانشناسی باید از درون خود آدمی برآید تا مسیر درست این علم بهگونهای روشمند طی شود و بسندهکردن بر مفاهیم انتقالی، انسان را به دست نمیدهد. نخست هم باید صفات شاخص و تأثیرگذار خود را شناخت و بر آگاهیهای درست اندیشهٔ سالم و توانمندسازی اراده اهتمام داشت. انسان در برآوردی هویتی دارای دو گونهٔ داشتههای فعلی حصولی که خود آن را انشا و ایجاد میکند و تحصیلی اکتسابی است که آن را از داشتههای دیگران میگیرد. ورودیهای غیری و تحصیلی که در مقام آموزش به دست میآید و میتواند ذهن و قلب را فرا بگیرد، محتوای انسان را غیری و در حقیقت وابسته به دیگران میگرداند و به او تقلید و معلومات میدهد. علم لدنی، وحی، الهام و دیگر واردات قلبی و به زبان امروزی هر گونه ابداع، اختراع و اکتشاف بر داشتههای فعلی حصولی مبتنی است و ارزش هر کسی به این داشتههای اظهاری مبتنی بر خود و غیروابسته به دیگران میباشد. آموزش تقلیدی محدودهای خاص دارد و ابتنای دایمی بر آن برای انسان مضر است و او را از هویت، باطن و طبیعت خود جدا میسازد. افراط در امور اکتسابی، ابداع و اکتشاف نفس را بیاثر و کور میگرداند و فرد دیگر نمیتواند بیابد خودش کیست و هویت خویش را گم میکند.
واردات انسانی
واردات انسانی حسی، عقلی و علمی یا قلبی و دلی است. حواس آدمی فراوان است و کلیات و مهم آنها را پنج حس میدانند همانند رنگها که بینهایت میباشد اما رنگهای مهم آن را در چند رنگ انگشتشمار میدانند. حواس آدمی به امور مادی محدود است. عقل به سمت و سوی علومی مانند فلسفه و عرفان تمایل دارد و از حدود الفاظ فراتر نمیرود و البته دل را مییابد و به سمت آن انگشتِ اشاره دارد. دل میتواند به امور وجودی و ربوبی و به صفای معرفت و عشق دست یابد. این امور قدرت علم و معرفت تا حد علم لدنی یا قدرت عمل تا حد معجزه را به انسان میدهند. البته قدرت علمی بر قدرت عملی پیشی و برتری دارد. اولیای کمّل در هر دو برد معرفت و عمل توانمندند و دیگر اولیا برخی در معرفت و برخی در عمل قدرت میگیرند.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)