رابطهٔ جسم و نفس

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

انسان‌شناسی

از مباحث مهمی که برایم در فلسفه اهمیت فراوان داشته، بحث‌های انسان‌شناسی بوده است. بسیاری از انسانی می‌گویند که آن را نمی‌شناسند.

رابطهٔ جسم و نفس

ما انسان را نه جسم تنها می‌دانیم نه نفس تنها نه ترکیبی از جسم و نفس. ماده و مجرد یک سیر مرتبط با هم و بی‌انتهاست و همین ماده آن‌قدر تلطیف می‌شود که به تجرد می‌رسد و تجرد نیز از آن سو چنان تراکم پیدا می‌کند که به ماده تبدیل می‌گردد. انسان که به‌صورت غالبی با طبیعت و ماده شروع می‌شود، به هر ظهور که قرب و مباشرت پیدا کند، چهره و تعین همان را می‌گیرد و می‌تواند نازل شود یا صعود کند. این چهره نیز از آن گرفته نمی‌شود. هر چیزی به جان آدمی بشیند، از او جداناپذیر می‌شود. آن‌چه از خود انسان به عنوان «من» می‌دانیم، یک فعل و تعین نفس است، نه خود نفس و همین فعل نیز از او جدا نمی‌شود. انسان می‌تواند بی‌نهایت چهره به خود بگیرد بدون آن‌که چیزی از آن خارج شود؛ همان‌طور که چیزی نیز به آن داخل نمی‌شود و نظام تبدیل و تبدلات تا بی‌نهایت تشکل و چهره بر آن حاکم است. بنابراین نباید انسان را دوقطبی و ترکیبی از ماده و مجرد دانست.

ویژگی‌های نفس انسانی

انسان تعینی بی‌نهایت است که ماده با بی‌نهایت چهره تا مجرد که آن نیز بی‌نهایت چهره دارد، می‌تواند امتداد بگیرد. در این میان، ویژگی نفس انسانی آن است که در بی‌نهایت تشخص و تعین، هم شتاب و هم تراکم دارد. باید توجه داشت هم تمامی ظهورات و هم وجود دارای نفس می‌باشد. نفس انسانی جمعی و نفس عقول و فرشتگان قدسی و نفس اجنه هیبتی و قدرتی می‌باشد. ما در بحث انسان‌شناسی، رابطهٔ جسم با نفس و روح را، که پر از پیرایه‌های فراوانی است، به تفصیل بررسی کرده‌ایم. در آن‌جا گفته‌ایم نفس سالم در بدن سالم است.

نفس دارای میول است و میل به شهوت، ثروت و شهرت از سرشاخه‌های میول گوناگون آن می‌باشد. میل به داشتن شیک‌ترین خانه و لوکس‌ترین خودرو یا یکه‌تازی و سروری با ریاست یا به دست آوردن زیبارویان از این میول است. اما آن‌چه به انسان برتری و کمال عالی داده است ارتباط اقتداری با تمامی عوالم و وصول به حقایق می‌باشد که متأسفانه این قدرت که به او ارتقا و رشد می‌بخشد، مغفول واقع شده است.

نفس برای عالم ناسوت، ماده و طبیعت، معرفت برای عقل و حقیقت، خود وجود است و دل به آن راه دارد. تمامی عوالم منحصر در این سه عالَم کلی می‌باشد. بنابراین آگاهی بر وجود یا در محدودهٔ نفسانیت‌ها یا عقلانیت و یا دل و اقتدار آن و مرتبهٔ روح و تمکن رؤیت و همّت آن می‌باشد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط