منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
تجرد وجود و نفی هیولا
وجود تجرد محض و تنها تجرد محض است و پایان و سمت و سو ندارد و چنین نیست که برای نمونه هیولای اولی که به نظر صدرا ضعیفترین وجود میباشد، امری وجودی و در صف نعالِ هستی باشد؛ زیرا وجود صف نعال ندارد و هیولا همچون تعریف جسم به ترکیبی از صورت و ماده مردود است. ماده را باید به روش علوم تجربی و طبیعی و طریق انس با طبیعت و پدیدهها کشف نمود و تنها امور تجریدی و کلی را که بسیار محدود میباشند، با روش عقلانی پیگیر بود. ظهور دارای هیولا و شأن قابلی نیست که چیزی را بپذیرد، بلکه همه چیز از دل خود آن باز و شکوفا میشود. ظهور نه در عرض وجود است نه در طول و نه در عمق آن. هم وجود بیسوست و هم ظهور فراسوست. وجود تشکیک ندارد. وجود در حرکت و سیر وجودی از تمام مسیرهاست نه از یک یا چند مسیر و نه به گونهٔ افقی یا عمودی یا دوری. سیر وجود سمت و سو ندارد و در آزادی بر مداری بیانتهاست. ظهور نیز بیانتها آزاد و باز میشود و میتواند به تناسب و به حسب علایق و تجاذبی که دارد، از درون خود تبدیل بپذیرد و ظاهر شود؛ تجاذب و جذبهای که مرتبهای از همین ظهور میباشد و انفعال و پذیرش نیست. بهطور کلی ویژگی هر ظهوری آن است که دارای قدرت جذب میباشد. ظهور آن به آن در حال باز شدن و توسعه میباشد. بقای ظهور در همین بازشدن میباشد. بازشدنی بیانتها که فعلیت را بر فعلیت میآورد و برای همین، تسلسل همچون دور معی که دو چیز برای بقا دست به دست هم داده و مجذوبانه بر هم نشستهاند، محال نیست. قدرت ظهور در باز شدن آزاد آن است؛ بازشدنی که همچون انگل بهگونهٔ انفرادی و انزوایی یا انضمامی نیست، بلکه ظهوری انجذابی یا جذبی است؛ جذبی که میتواند از دم و عنایت وجود تا دَم و مددِ نازلترین پدیده را به خود بگیرد و به کمک آن، سیر و حرکت و رشد داشته باشد. انجذاب یا طبیعی و بر روند سیر نزول پدیده است یا قهری و دارای مانع انحرافکننده از مسیر طبیعی پدیده که بسا ناآگاهانه و جهلآلود پیش میآید و شر و آفت میسازد و مسیر را هرچه پیشتر برود، دورتر و گمراهتر میسازد. در انجذاب طبیعی، طبیعت، نفس، عقل و قلب فعال میشود و سلامت دارد و فرد را به ساحتی میرساند که از ربوبیات عالَم، قُوت و علم (الهام) و قدرت میگیرد.
وجود و تقسیمات ظهور
ما برای وجود هیچگونه تقسیمی قایل نیستم. آنچه فلسفیان به عنوان تقسیمات وجود آوردهاند، تمامی را احصا نموده و از آنها بحث کرده و آنها را مورد به مورد بازاندیشی نمودهایم. از آنهاست تفاوت ظهور حرفی (رابط) با ظهور رابطی با نامهای متفاوت: عرضی، اضافی، ناعتی، وصفی، محمولی و فی غیره.
ظهور رابطی و رابط
ظهور محمولی و رابطی ظهوری است عرضی و دارای معنا که میتواند موضوع قرار بگیرد و ظهور بر آن حمل شود؛ مانند سفیدی ظهور است. ظهور رابطی دارای معنای نفسی و استقلال است اما ظهور آن در غیر و نیازمند موضوع میباشد.
صدرا گوید وجود رابطی و محمولی امری عرضی و دارای نفسیت، تحقق و هویت و غیر از ظهور حرفی و رابط است که به خودی خود معنایی برای آن نیست و هویت و نفسیت و استقلالی ندارد و در خارج جز در ضمن دو طرف ربط تحققی ندارد و اطلاق وجود بر آن از باب اشتراک لفظی است، وگرنه وجودی ندارد. به نظر ما ظهور حرفی دارای ظهور، هویت و نفسیت میباشد و نمیشود چیزی ظهور باشد، اما هویت نداشته باشد. ظهور میتواند فاقد استقلال باشد و امری تبعی گردد و هویت نداشتن به این معنا درست است اما مفهوم آن این نیست که فاقد هویت و امری معدوم است. ظهور رابط دارای هویت است اما نفسیت آن تبعی و ضعیف میباشد. توجه شود که معنای رابط، تبعی میباشد نه ظهورش.
ظهور رابط با دو طرف ربط هم در قضیه و مقام استعمال اتحاد ظهوری دارد و هم در عالم عین همچون دور معی دارای تحقق خارجی است و اعتبار محض نمیباشد. همانگونه که قضیه در ذهن دارای سه ضلع میباشد و رابط نیز دارای لحاظ است، خارج نیز سه ضلعی است و رابط در آن تحقق و ظهور دارد؛ همانطور که در هستیشناسی ما هر ظهوری دارای ربط و اضافه است و ربط تمامی عوالم را در بر گرفته است و چیزی جز وجود و ظهوراتش نیست. عوالم چهرههای متفاوت وجود، حیات و حرکت و عشق میباشد و این عوالم با هم مسانخت دارد.
برای آنکه نقش رابط در نظام هستی روشن شود میگوییم هستی دارای هوهویت ذاتی است که با ذات حقتعالی است و مجلای ظهور و ظرف نزول نمیباشد. هوهویت ذاتی دارای دو چهره است: یکی هویت ساری، که باطن ظهور میباشد و دیگری معیت قیومی که ظاهر ظهور است. واسط، رابط و مجلای ظهور تمامی پدیدهها هوهویت ساری است که با معیت قیومی دست به دست هم داده و هستی را از خود و در خود ظاهر میکنند در حالی که خود نیز ظهور وجود میباشند. باید توجه داشت معیت قیومی از آنِ ذات وجود است و حتی اسماء و صفات الهی تعینات وجود میباشند و با حق معیت ندارند.
بنابراین پدیدههای فعلی مَظهر هویت ساری میباشند و هر ذرّهای از دل آن ظاهر میشود و در دل معیت قیومی مینشیند. بنابراین وجود هیچ ظهوری را رها نمیکند و رسانندهٔ آن به مطلوب طبیعی و ظهوری آن میباشد. معیت قیومی در تمامی عوالم و پدیدهها با نظمی خاص، به آنها حالت تبدیل شدن و به تعبیری فلسفی، حالت «شدن» میدهد، به گونهای که در این نظام، نمیشود از هست و بودن سخن گفت، بلکه هر شأنی شأن دیگری را بر خود میپذیرد و در حال شدن به آن است و وصف تبدیل و تبدّل را دارد. در تمامی عوالم، وصف ربوبی و ظهوری قیوم، تبدیلپذیری و تبدیلشدن را به پدیدهها میدهد و آنها را بر این وصف، پایدار میدارد. باید توجه داشت ذات وجود از طریق هوهویت ساری با ظهور معیت دارد اما ظهور از ناحیهٔ خود فقط با هویت ساری میتواند قرب داشته باشد، نه معیت.
هویت ساری که رابط است مُظهر است نه مَظهر و معنای حرفی نیز نیست، بلکه خود معنای نفسی است. این معنای نفسی رابط میان مَظهر و مُظهر میباشد و مُظهر در هر حالی بر مَظهر تقدم دارد و اقرب به آن میباشد. نزول وجود و هویت ذات میشود هویت ساری و مَظاهر، ظهور این هویت ساری است و هویت ذاتی با تمامی این مظاهر به هویت و معیت قیومی بدون تجافی و ریزش میباشد و در همه جا وجود به توسط این رابط با ظهور میباشد. وجودی که ذات آن با هویت ساری مُعین هر ظهوری است و میشکند و با تمامی آنها میباشد اما مُتعین به چیزی نیست و شکسته نمیشود. هر ظهوری باید هویت ساری و رابط خویش را بشناسد تا به کمال عالی خود برسد. ظهور اگر به این نکته برسد که ظهور است و مَظهر بدون مُظهِر نمیشود، به وصول وجود میرسد و آن را تصدیق میکند. تفاوت مؤمن با کافر در همین توجه و مشاهده و قرب هرچه بیشتر میباشد. هویت ساری حقیقت توحید است و چنانچه کسی نتواند آن را درک نماید و به آن اعتقاد پیدا کند، مؤمن نمیباشد. این توحید عینی در ادبیات و قضایای منطقی، به گونهٔ اسم و فعل که ظهور اسمیاند و حرف که ظهور رابط است، نمود دارد. هویت ساری نقش حرف و رابط را دارد. حقیقت هر ظهوری و باطن آن در خود آن است نه در جایی دیگر و همان مرتبهٔ این ظهور دانسته میشود. هر کسی خود و طبیعتی را که دارد دنبال نماید به حقایق خویشتن میرسد. برای نمونه ملکوت زمین در خود زمین و ملکوت آسمان در خود آسمان است.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)