منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
هستیشناسی
«وجود» دارای ذات، استقلال، وجوب، وحدت و «ظهورهای» دارای وجوب و فاقد ذات و استقلال میباشد. وجود، حقیقت وجود است. در برابر این وجود، هیچ عدمی نیست و ظهور نیز لازم ذاتی آن میباشد. وجود بیپایان و بیانتهاست و ظهور نیز به تمام قامتِ وجود است و بیپایان و بیسو میباشد.
رابطهٔ میان وجود و ظهور، الزامی ذاتی است و انفکاک یا فقری میان آنها نمیباشد. ظهور به بقای وجود که ازلی و ابدی است، باقی است. همانطور که وجود، شخصی حقیقی و اطلاقی است، ظهور آن نیز اطلاقی است و همین امر، رابطهٔ الزامی را موجب میشود. اطلاقی بودن ظهور همچنین سبب میشود یک ذرّه از ظهور با تمامی ذرّهها برابر باشد. البته این اطلاق برای حقیقت ظهور میباشد، نه تعین ظهوری که ظرف برای این حقیقت میباشد. این حقیقت، ظهورِ عشق است و وجود، فاعل عشقی در آن میباشد. ما از رابطهٔ وجود و ظهور بعد از این خواهیم گفت.
تشخص و تعین
ما در فلسفه، شخص وجود داریم. وجود دارای تشخص است. تشخص خصوصیات فردی میباشد. وجود، تشخّص به نفس ذات دارد و تشخّصِ ظهور به مرتبهای که داراست میباشد. هر ظهوری یک شخص است که هم در هویت و هم در خصوصیات و صفات دارای تشخص میباشد. ظهور افزون بر تشخص دارای تعین میباشد، اما وجود تعینی ندارد. ظهور قابل تبدیل و تبدل به گونهٔ پایانناپذیر است. این شؤون ظهور است که مختلف میشود ولی تعین که ظرف مراتب است، تبدل، انقلاب و تخلف پیدا نمیکند، برای همین، هر ظهوری خودش خودش میباشد.
وجود تمایزی ندارد؛ زیرا تمایز همواره میان دو وجود میباشد و وجود دارای وحدت میباشد و موضوعی برای تمایز نمیگزارد.
وحدت
وحدت وجود نیاز به اثبات ندارد، بلکه مدعی تعدد وجود لازم است برای آن دلیل بیاورد. برای همین، تشکیک در وجود راه ندارد و مرتبه در وجود نمیباشد. آنچه متعدد است ظهور میباشد و مرتبه، ناشی از صفات ظهور میباشد بدون آن که تشکیکی در ظهور باشد. شدت وصف کیفی، زیادت وصف کمّی و تشکیک وصف وجودی است نه کمّی و کیفی. شدت و زیادت در هر چیزی به لحاظ کمّ و کیف از توابع نظام ماهیت میباشد. ما نظام وجود و ظهور را بر پایهٔ وحدت و تشخص و همنشینی ظهورات میدانیم و ترکیب و اتصال و انفصالی بر آنها حاکم نیست تا جایی برای کم متصل یا منفصل بماند و در این نظام فلسفی، مقولات بهکلی به هم میریزد و باید برای شناخت پدیدههای ناسوتی به علوم تجربی مراجعه کرد. البته علوم تجربی برای شناخت درست پدیدهها لازم است طریق انس با آنان را پیش بگیرد و معبری عاشقانه را طی نماید تا بتواند به درون آنان راه یابد.
برای تحقق تشکیک، وحدت حقیقت وجود، کثرت ذات وجود، تحت وحدت بودن کثرت و نیز احاطهٔ وحدت بر کثرت لازم است. البته اگر اصطلاح تشکیک را تعدیل و منحصر به مراتب ظهوری کنیم، مراتب و تعینات دارای کثرت و تشکیک ظهوری میباشد. ظهور با وجود در صفات وحدت دارد، ولی وحدت صفات به معنای وحدت هویت آنها نمیباشد. ظهور نیز همانند وجود وحدت دارد. وحدت همانند تشخص سراسر ظهور را فرا گرفته است؛ به این معنا که چنین نیست که ظهور چیزی باشد و تشخص و وحدت یا علم یا قدرت و دیگر صفات کمالی ظهور، چیز دیگری، بلکه ظهور با تمام صفات کمالی که دارد به وزان واحد تعین پیدا میکند و تمامی آنها یک مرتبه و ظهور را با وحدت تمامی صفات محقق میکند.
آنچه موضوع فلسفه میباشد، وجود و تشخصهای آن میباشد که دخلی به ماهیت و مفهوم ندارد. وجود دارای ذات و ظهور مرتبه است و تفاوت وجود با ظهور همان تفاوت ذات با مرتبه است.
از آنجا که وحدت وجود حقیقی میباشد نه عددی و حدی برای آن نیست، شؤون و تعینات ظهوری آن، بینهایت و پایانناپذیر میباشد. ما پیچیدگیهای بحث وحدت وجود را در فلسفه آوردهایم و گشودن این بحث صعب و مستصعب، از امور اختصاصی فلسفهٔ ما میباشد. باز خاطرنشان میشود وجود دارای تعین نیست و تعین برای ظهور میباشد؛ ظهوری که نه خیال و عدم است، نه در برابر وجود، بلکه لازم جداییناپذیر وجود میباشد؛ ظهوری که نه استقلال دارد نه فقر و نه ماهیتی برای آنها میباشد نه خود وجودند. ظهور نه در عرض وجود است تا برای آن مشابهتی ایجاد کند و نه بیگانه از آن میباشد؛ چون در طول وجود میباشد و تمامی صفات وجود را بهگونهٔ ظهوری دارد بدون آنکه استقلالی بیابد. بنابراین مصادیق ظهوری با مصداق وجود هیچگونه وحدتی نمییابند. البته تعین یا حقی (احدی و واحدی) است یا خلقی. ظهور حقی و اسمایی دارای عینیت ذاتی است و در خلق، عینیتی نیست و ذات همراه آن میباشد و با آن معیت دارد نه عینیت. همچنین ظهور هیچگاه نابود و عدم نمیشود. وجود منشأ هر کمالی است و حیات و حرکت و حرارت و سیر برای وجود میباشد. بنابراین با معرفت به «وجود» و ارتباط با آن، میتوان به هر کمالی دست یافت.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)