فلسفهٔ وجود و ظهور

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

فصل چهارم : فلسفهٔ وجود و ظهور

درآمد

فلسفه از سنخ ادراک عقلی و حد وسط کمال برای مسیر دادن به کمالی عالی می‌باشد. کسی به فلسفه رو می‌آورد که نفس وی با جذبهٔ شوق به این مسیرِ کمال متوسط، سنخیت داشته باشد.

فلسفه از کهن‌ترین دانش‌هاست. این دانش عقلی، میراث‌دار خردورزی حکیمان کهن ایرانی و یونانی و فیلسوفانی چون ابن‌سینا، شیخ‌اشراق و ملاصدرا در دنیای اسلام می‌باشد. چنین دانشمندانی تاریخ فلسفهٔ اسلامی می‌باشند و نمی‌شود فلسفه را بدون توجه به آرای این بزرگان و سابقهٔ تاریخی تلاش‌های عقلی آنان پرداخت.

فلسفه، تلاش مستقل عقلی است و نقل آرای این بزرگان به معنای تحلیل استدلال‌های آنان در شناخت وجود و احکام آن به عنوان موضوع فلسفه می‌باشد، وگرنه فلسفه معرکهٔ آرای نقلی و روایی نیست. من در نظام مستقل فلسفی خویش به تفصیل آرای این بزرگان فلسفی را تحلیل و نقد کرده‌ام تا در پرتو مقایسه و تطبیق نظام فلسفی خویش با طرح‌های فلسفی این بزرگان، ابعاد متفاوت نظام فلسفی خویش را به‌خوبی و با وضوح بیش‌تر تبیین کرده باشم.

ابن‌سینا به سبب نبوغ و اصرار بر دلیل‌گرایی، توانست فلسفهٔ مشّایی را بلندایی عظیم دهد و تفکر ارسطویی را بر اندیشه‌های افلاطونی غلبه دهد، اما ابن‌سینا استاد ماهری در فلسفه نیافت و همین کاستی، فلسفهٔ وی را درگیر پیرایه‌های اساسی در بنیادی‌ترین گزاره‌های عقلی نموده است.

از دیگر نوابغ فلسفه، شیخ‌اشراق است. جناب سهروردی با نبوغی که داشت، توانست فلسفهٔ افلاطونی و نیز فلسفهٔ کهن ایران و اندیشه‌های اوستایی را احیا کند و به گزاره‌های مشّایی، ایرادهایی اساسی وارد آورد. نبود فضای آزاداندیشی و قتل سهروردی در جوانی، این شیخ شهید را از رسیدن به کارآزمودگی فلسفی بازداشت و فلسفهٔ او نیز درگیر کاستی‌هایی اساسی شد. زبان این شیخ شهید به اوستا و فلسفهٔ ایرانی قرابت فراوانی دارد.

اما ملاصدرا فیلسوفی باهوش بود که به مدد استادی حکیم، جامع، مبرّز و کارآزموده یعنی جناب میرداماد و با الهام از مشارب گوناگون کلامی، فلسفی و عرفانی، توانست فلسفهٔ متعالی خویش را رقم بزند و شارحی توانا برای این تفکر در پرتو جمع آرای گذشتگان گردد. گردآوری آرای مشارب گوناگون، البته سبب ورود بسیاری از بحث‌های غیرفلسفی به حکمت متعالی و ضعف بعضی از گزاره‌های آن گردیده است. سوگمندانه باید گفت فلسفهٔ صدرایی نیز در زمانی بنیاد یافت که نعمت آزادی بیان برای عالمی مانند صدرا وجود نداشت و او در «کسر اصنام الجاهلیة» از استبداد زمان خویش بسیار نالیده است.

فلسفه در رتبهٔ نخست نیازمند مغز متفکر و نیز به‌حتم نیازمند محتوایی وصولی و ایصالی می‌باشد و بهترین مغزهای متفکر را نوابغ و برترین محتوا را محبوبان اولی و ذاتی دارند. فلسفه، عقل‌ورزی برای شناخت هستی، معرفت، انسان و زندگی و مدیریت فرد و جامعه برای وصول به کمالات عالی می‌باشد و انحراف آن، بدترین آسیب‌ها را برای جامعه دارد و هم سلامت و هم سعادت را می‌گیرد.

پیش از این از شیوهٔ تفسیری خود که انس با آیات قرآن‌کریم می‌باشد گفته‌ام. در این‌جا نیز می‌گویم نظام فلسفی من تعبیر و زبان دیگری از همان هستی‌شناسی قرآنی می‌باشد و با همان شیوهٔ تفسیری یعنی انس با وجود به دست می‌آید. زبان فلسفی من ترجمان راستین زبان وحی قرآن‌کریم از هستی و پدیده‌های آن است؛ زیرا هم در تفسیر و هم در فلسفه یک روش علمی دارم و آن همان طریق انس و دوستی می‌باشد. عقلِ دل‌شده‌ای که تفسیر و تأویل قرآن‌کریم را می‌یابد، در فلسفیدن مستقل عقلی خود، فلسفه را با قرآن‌کریم همسو می‌یابد. من در بحث‌های فلسفی خویش به‌ویژه آن‌جا که از انسان‌شناسی بحث کرده‌ام، از آیات قرآن‌کریم بسیار استفاده کرده‌ام، اما این شواهد قرآنی را تنها به عنوان مؤید بحث آورده‌ام نه به عنوان دلیل اما با تحلیل استدلال‌های قرآنی، محتوای عقلی آن را به زبان فلسفه ترجمه کرده و دلیل‌بودنِ آن را نشان داده‌ام؛ چراکه قرآن‌کریم، کتاب فلسفه با همان روش عقلی نیز می‌باشد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط