نظام مشاعی صدق و ایمان

ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

حق‌تعالی فعل خود را بر اساس نظامی مشاعی پرداخته است. برای همین است که برای رسیدن به صدق و ایمان حقیقی، استعانت و مددگیری معنا دارد و باید توسل داشت و شفاعت خواست و دعا و طلب به مناجات آورد. عبد، ظهوری از حق‌تعالی و حق، فاعلِ ظهوری و ابرازی عبد است و در فاعل حقیقی، تفکیک و جدایی از فعل وجود ندارد و در اِعمال اقتدار، عبد ظهور فعل حق است و فعل حق، متعلّق قدرت عبد است. فعل عبد و حق یا متعلّق اراده و قدرت حق و عبد، به‌طور «حاکم و محکوم» یا «عَرَضی و ذاتی» یا «طولی و عَرْضی» نمی‌باشد، بلکه دور از تفکیک و اختلاط یا غیریت و اتحاد است. رابطهٔ فعل حق و عبد در زمینهٔ تکالیف بندگان این چنین است که بنده چیزی جز ظهور فعلی حق نمی‌باشد و فعل او نیز مانند ذات حضرتش این‌گونه است و همه، مظاهر و ظهورها و نمودهای فعلی حضرت اوست. همهٔ کردار پدیده‌ها چهره‌ای از علم و اقتدار حق است که تحت علم و قدرت، طلب و اراده و هدف و غایت عبد قرار گرفته است، بدون آن‌که تفکیک، دوگانگی، جبر و تفویض پیش آید؛ زیرا تنها یک ذات است که در هر ظهوری کارپردازی دارد.

پس این چنین نیست که عبد بی‌بهره از علم و اقتدار، یا حق دور از فعل عبد باشد. این حق است که در اساس نظامِ احسن فعلی خویش، کردار آدمی را تحت علم و اختیار اعطایی وی قرار داده و تکلیف، جزا، ثواب و مکافات را برپا ساخته است، بدون آن که فعل به‌کلی به عبد استناد داده شود. هر فعلی عوامل تسبیبی و مباشری فراوانی دارد و کردهٔ فرد بر عوامل فراوانی متوقف است که در نهایت و به‌طور مباشر، آن فرد، عامل بروز می‌گردد. برای صدور هر فعلی، عوامل فراوانی مانند وجوب الهی، عامل خلقی و عبدی و عوامل طبیعی و قسری لازم است و تنها فعل از دید عادی و ظاهری به فردِ مباشر نسبت داده می‌شود؛ در حالی که فاعل نهایی عواملی را از پیش همراه داشته است تا توانسته فاعل فعل گردد. اصلاب و پدر، مادر، غذا، محیط، زمان، اسباب، صفات فردی و جمعی خود، جامعه، مردم، قوم، ملت و نژاد و ژنتیک تا مبادی عالی و حضرت حق، همه و همه در تحقّق حتی یک فعل کوچک نقش تمامی دارند. من از این نظرگاه خاص خویش با عنوان «جمعی و مشاعی‌بودن کردار» یاد می‌کنم. استعانت خلق از حق‌تعالی تنها در این نظام است که معنا می‌یابد؛ استعانتی که حق و خلق را در هم پیچیده است و با «وَإِیاک»حقی می‌شود و با «نَسْتَعینُ»خلقی، بلکه خود اوست که طوف (گِرد) خویش طواف عشق دارد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط