قرآن‌کریم، کتاب مرحمت و عشق

قرآن‌کریم، کتاب مرحمت و عشق

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

در جلد دوم «تفسیر هدی» به تفسیر و تأویل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» پرداخته‌ام. من این کریمه را که در میان تمامی ادیان الهی بوده و فرهنگ مسلمانی و شعاری ایمانی می‌باشد، در هشت فصل به شرح زیر به عنوان « چهرهٔ عشق» معرفی کرده‌ام:

فصل یکم: دهش عشق: تفسیر و تأویل: « بـِ »

فصل دوم: بلندای عشق: تفسیر و تأویل: « إِسْم »

فصل سوم: ذکر عشق: تفسیر و تأویل: « اللَّه »

فصل چهارم: مرحمت عشق: تفسیر و تأویل: « الرَّحْمَن »

فصل پنجم: زیبایی عشق: تفسیر و تأویل: « الرَّحِیم »

فصل ششم: ماجرای عشق: تفسیر و تأویل: « الرَّحْمَنِ الرَّحِیم »

فصل هفتم: تمامیت عشق: تفسیر و تأویل: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم »

فصل هشتم: نگین عشق: تفسیر و تأویل: « وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم ».

«الرَّحْمَن» در این کریمه بیان می‌دارد رحمت الهی بسیار گسترده است و در کنار هر چیزی می‌نشیند. مهربانی خداوند حد و مرزی ندارد و نمی‌توان برای آن محدوده گزارد. رحمت در کنار هر وصفی نشسته است و چنین است که رحمت برای دو بار در شعار اسلام، یعنی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»قرار گرفته است. این بدان معناست که هر مسلمانی باید دلی گسترده و مهرورز داشته باشد و بتواند با هر چیزی کنار آید تا با آموزه‌های دین اسلام هماهنگ باشد. این شعار، هویت دین را معرفی می‌کند و حقیقت دین را با خود دارد؛ شعاری که می‌خواهد هر کسی را عاشق نماید و راه و رسم عاشقی و آزادگی را در ضمن پنج اسم به او بیاموزد.

من این کریمه را به تفصیل تفسیر و تأویل نمودم تا همه به صورت گویا و روشن بدانند وجود خشونت در بسیاری از مسلمانان و دوری آنان از فرهنگ عشق و مرحمت، ارتباطی به دین و مسلک آنان ندارد و این امر به ساختار روحی، فکری و فرهنگی آنان وابسته است:

اسلام به ذات خود ندارد عیبی

هر عیب که هست از مسلمانی ماست(۱)

مردم مسلمان از ابتدا به دست خلفای جور به انحراف فکری و فرهنگی در خط اصلی شریعت دچار شدند و چنان درگیر خشونت و بی‌باکی و تاخت و تاز گردیدند که می‌توان خشونت و درگیری را در تمامی زمان‌های بعد از انحراف به‌خوبی مشاهده نمود. خشونت در میان مسلمین صدر اسلام و بعد از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله چنان اوج گرفت که همهٔ ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام و اولیای به حق الهی را با همهٔ یاران ایشان شهید کردند، در حالی که دست از نماز و عبادت عادتی خود برنمی‌داشتند. شاهان قلدر و زورگو و مدعیان بی‌مایه و ناآگاهِ دین‌شناسی و اجتهاد، همیشه چهرهٔ دین را با خشونت و تندی همراه ساخته و زور را علامت گویایی برای دین فرض نموده‌اند، بدون آن‌که بدانند دین جز عطوفت و محبت ندارد و عذاب و مجازات آن نیز سراسر رنگ و روی محبت و صمیمیت دارد و این‌چنین نیست که دین با خشونت، عذاب، تندی و جمود برابر باشد.

فرهنگ قرآن‌کریم فرهنگ رحمت و پروردگار پدیده‌ها خدای عشق است. برای مرحمتی بودن خداوند و قرآن‌کریم، کافی است اسم «ربّ» را در این کتاب آسمانی پی‌جو شویم. صفحه‌ای از قرآن‌کریم نیست که اسم «رَبّ» در آن نیامده باشد. این اسم هر پدیده‌ای را به سوی کمال ویژهٔ آن به عشق می‌کشاند. بنابراین صفحه‌ای از قرآن‌کریم نیست که در آن از «عشق» نیامده باشد. زبان قرآن‌کریم زبان عشق و محبت است. ماده و مایع حیات و زندگی، عشق است و فرهنگ قرآن‌کریم فرهنگ عشق است. سوق دادن همان کشش عشق است. هر پدیده‌ای به میل خود در پی پروردگار خویش است. مربی کسی است که همواره با مربوب خود هست و لحظه‌ای او را به خود رها نمی‌گذارد و دست او را به صورت دایمی در دست خود گرفته است. بر این پایه، کسی ربانی است که دست در دست خدا داشته باشد. خداوند بندگان خویش را نه تنها در دست خود، بلکه در قلب خویش دارد: «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»(۲). در این آیه، «الْمَرْء»به معنای هر چیزی است که دارای تشخص است و شخص می‌باشد؛ بنابراین واژهٔ «الْمَرْء» هر پدیده‌ای را در بر می‌گیرد و الف و لام آن نیز برای تمامیت است. خداوند میان هر شخصی با دلی که دارد حایل می‌شود. تمامی پدیده‌ها حتی سنگ‌ها دل دارند و با دل خود با خداوند در ارتباط هستند. دل هر پدیده‌ای به تعبیری شطحی، حیات خلوت و اتاق خواب خداست. خدایی که در تمامی عوالم بی‌پایان، رب هر بنده و پدیده‌ای است و آن‌ها را بر قلب خود گذاشته است، هم در دنیا، هم در آخرت، هم در دین، هم در ذهن، هم در عقول، هم در نفوس، هم در عالم ذرّ، هم در عالم جبروت، هم در اعیان ثابته، هم در بیداری، هم در خواب و دیگر عوالمی که نام آن نیز شنیده نشده است؛ خدایی که در تمامی عوالم، آفریدهٔ خود را در قلب خویش جای داده است و پناه همیشگی اوست.

خشونت و تندی در تضاد با فکر مستوی، معتدل، مستقیم و رحمت‌محور قرآن‌کریم است و جامعهٔ خشن و مسلمان پرآزار هرگز نمی‌تواند تبلور تربیت قرآن‌کریم و حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام باشد. آن‌چه را که صاحبان چنین اندیشه‌های خشنی مطرح می‌کنند نه از قرآن‌کریم است و نه از فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام که خدای آن زهرهٔ زهرایی را ناموس حق قرار داده و آغاز آفرینش را با امیرمؤمنان علی علیه‌السلام نهاده است. مولایی که نقطهٔ تحت بای بسم اللّه است و به تعبیر درست شاعر: «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد». خدایی که حسین علیه‌السلام پیامبر عشق اوست و عاشورا زیباترین تبلور عشق در تمام پدیده‌های هستی است. خدایی که امام سجاد علیه‌السلام را دارد که صحیفهٔ عشق؛ صحیفهٔ سجادیه را رقم می‌زند، اما سرنوشت جامعهٔ مسلمانان همواره در دست یهودیانی سیاست‌مدار و دارای قدرت و امکانات بوده است. یهودیان صدر اسلام، مدینه را پایتخت توطئه‌ها و محور سیاست خود قرار دادند؛ همان‌طور که صنعت و تکنولوژی امروز در دست آنان است و سعی می‌نمایند بر تمامی فعالیت‌های مذهبی و سیاسی حلقه زنند و در درون نیز خلفای جور بوده‌اند و بر قرآن‌کریم و اهل بیت علیهم‌السلام و معارف بلند آنان آن رفت که رفت و آن شد که شد؛ به گونه‌ای که شیطان‌صفتان در جامعه به عنوان حاملان و مفسران قرآن‌کریم شناخته شدند و بعد از آن، حدیث، سنت و سیره‌نگاری را در اختیار خود گرفتند و نوشتند آن‌چه را که خود می‌خواستند.

در چنین فضایی فرهنگ محبت‌محور قرآن‌کریم به محاق رفت و زمینه‌ای برای ظهور نیافت و با گذشت زمان هرچه بیش‌تر انغمار پیدا کرد تا آن که فرهنگ راستین و واقعی اهل بیت علیهم‌السلام به کلی در غربت و تقیه قرار گرفت و حتی امروز نیز در غربت خود به سر می‌برد و بستر ظهور آن هنوز که هنوز است فراهم نشده است و در جهان اسلام، ظاهرمدارانی که تولیت فرهنگ دینی را در دست دارند و با تبلیغات و ثروت مالی و طایفه‌سازی و ایل‌پردازی اقماری صد خانه و کانون دایمی، به شهرت و قدرت می‌رسند، مانع از ظهور آن می‌شوند.

حقیقت عالم و آدم دل است و دل تنها با محبت، آشنایی و انس کامل پیدا می‌کند. باید از خدایی گفت که می‌آفریند و به عشق نیز می‌آفریند. عشق است که سبب خلقت می‌شود و هرچه به وجود می‌آید، صفا و عشق است و در چنین آفرینشی جایی برای چکمه، شلاق و چوبهٔ دار ـ آن‌گونه که خشونت‌گرایان می‌گویند ـ نیست.

جامعه‌ای جامعهٔ رحمتی، طیبه و مطهر است که تمامی روابط آن مرحمتی، عاشقانه و برادرانه باشد و افراد آن تمامی اعضای جامعه را برادرِ مهربان و رفیقِ خود بیابند و از حقوق خود به نفع او ایثار و گذشت داشته باشند و همه در پی کمال یک‌دیگر تلاش نمایند. اگر ساختار جامعه‌ای مرحمتی نباشد، این نابهنجاری، نابسامانی، دزدی، دروغ، نفاق، ریا، سالوس‌بازی و فساد است که زیر لایهٔ شهر دیده می‌شود؛ هرچند در ظاهر بر بالای مأذنه‌ها گلبانگ اذان سر داده شود.

حوزه‌های علمی باید بر خشونت، این معضل اساسی و ریشه‌ای جوامع اسلامی، تحقیق و بررسی داشته باشند و با شناخت عوامل خشونت‌زا، مسیر برون‌رفت از این معضل را بیابند و طرح‌هایی برای تأمین سلامت روانی افراد و جوامع طراحی نمایند.

قرآن‌کریم مهربان است و شریعت آن اساس مهربانی و رحمت است. اسلام دین مهربانی، محبت و عشق است و مهندسی، چیدمان، شمارگان و بررسی آماری واژه‌های قرآن‌کریم برای اثبات این معنا بسنده است.

خداوند می‌فرماید: «وَرَبُّک الْغَنِی ذُو الرَّحْمَةِ»(۳). خداوند غنی و بی‌نیاز است و دارای رحمت است. این بدان معناست که چون خداوند توانمند است به دیگران عطا، بخشش و رحمت دارد. نتیجه‌ای که از این گزاره می‌توان گرفت آن است که فرد ضعیف و نیازمند نمی‌تواند رحمت داشته باشد. مهربانی کردن به دیگران از افرادی که حتی در دوره‌ای از عمر خود به سبب ضعف به حسرت و عقده و سستی مبتلا شده‌اند انتظار نمی‌رود؛ هرچند آنان امروز به قدرت رسیده باشند. کسی می‌تواند رحمت داشته باشد که به صورت دایمی و استمراری «الْغَنِی» باشد. فرد بیچاره و بدبخت که از نداری و کم‌برخورداری و فقر، عقده و حسرت دارد، نمی‌تواند مهرورزی نماید.

این لطف، کرم، مهربانی، محبت و آزادی است که خشونت‌ها را از روح و روان افراد جامعه می‌زداید. با فرد خشن باید نرم بود و همانند آب با او رفتار کرد. آب حتی صخرهٔ سخت‌دل را قطره قطره سوراخ می‌کند و در آن نفوذ می‌نماید. بر چنین صخره‌ای اگر میخ آهنین گذاشته شود، به‌کلی متلاشی می‌شود. مسلمان باید بداند تا فقر، ضعف و ناتوانی را از خود دور نسازد نمی‌تواند نرم و ملایم با خود و دیگران زندگی کند.

  1. خیام.
  2. انفال / ۲۴٫
  3. انعام / ۱۳۳٫

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط