منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
منطق ماهوی بر دو گونهٔ صوری و محتوایی میباشد. منطق صوری، نقشهٔ استدلال و راه دلیل را میگشاید، اما محتوای قضیههایی که به این قالب میآید، برای ارزشسنجی نیاز به منطق محتوا دارد. یقین و اطمینان در ناحیهٔ محتوا از منطق ارسطویی که تنها منطق صوری است برنمیآید. منطق صوری که به نامهای منطق نظری، کلاسیک (نهادینهشده) و عمومی نیز خوانده میشود، در پی اطمینان و عصمتبخشی به ظاهر استدلال و چیدمان قضیههایی است که در صورت قیاس وارد می شود، اما صحت و سلامت محتوای این قضیهها از «منطق حکمت» برمیآید. حکیم در اصطلاح خاص آن که ولی الهی یا عالم مؤید به ملکهٔ قدسی است، با دسترسی به عالم معنا، قضیههای محتوایی را با روش شبکهای و هدایت خردورزی جمعی مستدل مینماید و میان دو مقام ثبوت و اثبات ایجاد پیوند و بازگشایی مسیر یقینی یا اطمینانی مینماید. نظام ولایت شیعی، با نظام اجتهادی رد فروع به اصول بنیادین وحیانی یا عقلی در پرتو ملکهٔ قدسی یا ولایت موهبتی، درستی محتواهای تولیدی را تضمین میکند و سره از ناسره در چنین سیستمی تشخیص داده میشود. بنابراین منطق مادی بر پایهٔ ولایت و ملکهٔ قدسی یا دستکم با نبوغ میباشد اما نبوغی که استادی کارآزمودهٔ قدسی یا ولایی داشته باشد و آن را منبع خود در تولید علم داشته باشد. البته نباید غفلت کرد که قرآنکریم کتاب تمامی دانشها و معیار سنجش صدق و کذب گزارهها و تولیدات علمی است و کتاب وحی ختمی منبع علمی و تأمینکنندهٔ ماده و محتوای برهان میباشد. ما از نقش قرآنکریم در تولید علم در فصل «قرآنکریم» سخن میگوییم. فهم و دریافت سیستم فطری منطق، نیازمند حکمت است. منطق حکمی از منطقهای رایج به دست نمیآید، بلکه نیازمند اجتهاد از نوع شیعی آن و دستکم نبوغ سرسپرده به مقام ولایت است تا بشری گردد؛ چنانکه رگههایی از آن در آثار نابغهٔ علوم عقلی، جناب ابنسینا آمده است و اگر منطق محتوا به ملکهٔ قدسی یا ولایت مؤید گردد، دینی نیز میشود. منطق حکمی نیازمند تلاش فراگیر برای تدوین و مجاهدت برای مهندسی و پیرایهزدایی با ارجنهادن به تلاشهای پیشینیان همچون آثار منسوب به ارسطو و نیز قدرشناسی از تلاشهای نوابغی چون ابنسینا میباشد. این منطق، افزون بر آگاهی بر منطق خردورزی صوری و تجربههای برآمده از زندگی ناسوتی، نیازمند منطق قدسی محتوا و تجربهٔ دینی و اشراق صافی صفای باطن است تا بتواند عنصر اطمینان و یقین را به روح دادههای خود بدمد و نیز هر موضوعی را از ریشههای طبیعی آن به دست آورد و به جعل و اعتبار ذهنساختههایی خالی از حقیقت گرفتار نشود؛ ذهنسازههایی که اگر معرفت قدسی را نداشته باشد، در امور مربوط به عالم معنا که برای افراد عادی تجربهپذیر نیست، هرچه بیشتر بر آن دست غور افکنده شود، مرداب سرسختتری برای پایینکشیدن قربانی خود میگردد. اندیشهوران منطقی و فلسفی، بدون عالم قدس، وجاهت معنایی ندارند و تلاشهای علمی آنان حکیمانه نیست. علم، برای حقیقی و اطمینانزایی قید فرزانگی را لازم دارد و فرزانگی با توان پیوند قدسی به عالم معنا یا با ولایت موهبتی تأمین میشود. بله تلاشهای منطقی و عقلورزی فلسفی، به خودی خود امر مذمومی نیست و تلاشی بشری است مانند سایر تلاشهای انسان عادی در دیگر حوزههای علم و کشف حقیقت که در تعامل بیانی و نیز رقابت با دیگر حوزههای حقیقتپژوهی نیازمند رعایت معیارهای لازم و تعریفشده از ناحیهٔ مراکز علمی است. در این صورت، دادههای چنین پژوهشی هرچند درست باشد، کنشی مکانیکی و مفهومی است، نه تولیدی که حکمی و عینی باشد.
منطق برای آنکه صدق قضیهها را از لحاظ محتوا تأمین نماید، افزون بر ارجنهادن به استادمحوری، نیازمند ارایهٔ روش تحقیق شبکهای (نظامواره = سیستمیک) برای دستیابی به واقعیت هر پدیده با محاسبهٔ موقعیت، مرتبهٔ ظهور و چگونگی تعین آن پدیده در کل شبکهٔ هستی و پدیدههای آن است که به صورت مشاعی و جمعی از هم اثر میپذیرند و بر هم اثر میگذارند. تفکر شبکهای تلاش عقل جمعی برای تجمیع سطوح فهم، از فهم کاربردی تا فهم خلاق با ابزارهای مقایسه، تجزیه، ترکیب و انتزاع است. در انتزاع، یک تصویر یا یک مفهوم از زاویهٔ دید جدید و با جایگاه جدیدی مورد نظر قرار میگیرد.
بهترین سبک تحقیق علمی، روش تفکر شبکهای و هماندیشی جمعی برای تحلیل منظم و جامع یک موضوع با ترکیب ابزارهای منطقی تحلیل مفهومی، ابزارهای تحلیل وجودی فلسفی و ابزارهای روش تحقیقی برای کشف انواع ترکیب پدیده و تولید مفهوم یا مصداق جدید تا به تولید شبکهٔ مسائل برای یک موضوع و تبدیل تحقیق موضوعمحور به تحقیق مسألهمحور با ابزار برقرار کردن ارتباط موضوع با نیاز و در آخر مسألهشناسی با ترکیب سه ابزار نخست بر بستر یک پایگاه جامع شبکهای میباشد. مسأله، پرسشی مرتبط با نیاز است. تحقیق مسألهمحور تحقیقی است که به قصد حل مسأله و رفع مشکلی انجام میشود و به این پرسش پاسخ میدهد که چگونه مشکل را حل کنیم؟ در این میان، شناسایی مسألهٔ واقعی و تفکیک آن از مسألهنماها حایز اهمیت است.
در تحلیل هر مسأله باید نوع و گونهٔ آن تعیین شود که کدامیک از موارد زیر است تا تحقیق متناسب با آن آورده شود: تعریف، توصیف، تفسیر، تبیین، توجیه و توصیه و نیز تبارشناسی آن انجام پذیرد که مسأله در چه علمی حل میشود و ساختار زبانی و نیز ساختار منطقی آن چگونه میباشد و ظهور لفظی، ظهور مفهوم ذهنی و بررسی تمایزات آن، ظهور عینی، ظهور سیال و تحلیل روند تاریخی و ظهور علمی (رشتههای علم و تحقیق میانرشتهای و تطبیقی) آن تبیین میگردد و در نهایت، نتایج آنها مقایسه و جمعبندی میشود. مطالعات میانرشتهای را که تجربهٔ آزمایشگاههای تحقیق صنعتی و نیز درمانی برای معضل تحویلینگری با هدف انتخاب بهترین روش کارآمد و پویا برای حلّ مسأله و وصول به شناختی ژرفتر بهویژه در پدیدههای پیچیده و چندوجهی و مسایل چندتباری میباشد که وجوه آن با یکدیگر ارتباط دارند، به کثرتگرایی روششناختی مبتنی بر گفت و گوی اثربخش بین گسترهها در تحلیل مسألهای واحد یا شناخت یک پدیدار در پرتو گفت و گوی مؤثر میان رهیافتهای دانشهای مختلف، تعریف کردهاند. منطق نوین که خود سازمانی پیچیده و نیازمند خردجمعی برای تدوین است، دیگر پژوهشهای پراکنده و منفرد را از لحاظ مادی منطقی نمیشمرد و تنها قضیههای به دست آمده با روش تحقیق خرد جمعی را به عنوان مقدمات برهان میپذیرد.
مراد از «سطوح فهم» که پیش از این گذشت، به ترتیب عبارت است از: یک، تصور اولی است که نفس تعینی تصویری از واقعیتی میسازد و آن را به حافظه میدهد، دو، فهم اولی است که میان مفاهیم ذخیرهشده یا از پیشدانستهشدها رابطه برقرار میشود، سه، فهم کاربردی است که با درک رابطهٔ معلومات با دیگر موضوعات، از آنها برای جهتدهی و اثرگذاری در فعالیتهای عملی استفاده میشود و در واقع شناخت معادلات هستی و روش فعالسازی آنهاست. چهار، فهم تحلیلی و بازنگری در محتویات ذهنی و فکری برای هماهنگی با هستی و قوانین حاکم بر پدیدههای آن و تجزیه و تحلیل اجزای فکر و ارتباطات میان آن اجزا. پنج، فهم ترکیبی که ترکیب این اجزا با اجزا و ارتباطات جدید شناختهشده را به عهده دارد تا تصور صحیحی از موضوع و کل به دست آید. شش، فهم نقادانه که بررسی خطاهای احتمالی یک فکر و در نهایت ارزشیابی و قضاوت آنها را به انجام میرساند. نهایت، فهم خلاق که تلاش برای شناخت، کشف و اتصال به حقایق بیشمار ناپیدا و پنهان و رشد حقیقی انسان را موجب میشود.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)