منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
از قضیههای بدیهی میگفتیم. قضیههای وجدانی گروه دیگر بدیهیات هستند که برگرفته از علم حضوریاند. وجدانیات همانند قضیههای اولی همیشه یقینیاند، برخلاف مثل حسیات و حدسیات که گاهی یقینی میباشند. در وجدانیات، دو طرف صدق، یعنی «مطابِق» و «مطابَق» هر دو در اختیار و وجدان نفس است و نفس خود میتواند مطابقت و صدق آنها را به وجدان احراز کند. وجدانیات از مصادیق روشن و واضح علم حضوری و قضایایی شخصی اما صادق و معتبرند که میشود به آنها استناد کرد. در منطق جدید، قضیهٔ شخصی در حکم قضیهٔ کلی است؛ زیرا موضوع آن بر تمامت فرد خود دلالت دارد، بلکه میتوان قاعدهٔ «کل شیء فی کل شیء» را برای آن اعتبار نمود، اما در منطق قدیم به مقتضای قاعدهٔ امر جزیی و شخصی نه کاسب است و نه مکتسب، این قضایا تنها با حس قابل ادراک میباشند و چون کلی نیستند، اعتبار علمی و بیناذهانی برای آنها نمیباشد.
همچنین «متواترات» یقین منطقی را ایجاد نمینمایند. اما امور فطری افزون بر اینکه تبیین روشنی ندارند، همانند امور تجربی به خودی خود یقینآور نیستند، بلکه تا یک قیاس خفی عقلی اولی آنها را آن هم در حدود همان شرایط تجربی یا فطری همراهی ننماید و به کشف اصل علیت آن نرسد، بدیهی نمیشوند. تصدیقات فطری مانند اینکه «کل بزرگتر از جزو است»، قضایای اولی و بدیهیاند که نه از حس گرفته شدهاند و نه قابل استدلالند. ادعای فطریبودن امر خاصی نیازمند منطق فهم فطریات است. با تصور دو طرف قضیهٔ فطری، قیاسی رخنمون میشود که موجب جزم به صدق قضیه میگردد. فطرت، حالتی درونی و راهنمایی باطنی است که فرد را به اموری میخواند یا از برخی کارها باز میدارد. راهنمایی که با بیزبانی، بسیار آشکار و صریح راهنمایی دارد و هیچگاه کتمان نمیکند و شخص را به اشتباه و خطا نمیاندازد؛ اما این راهنمایی یک شرط دارد و آن، بر زمینگذاشتن عناد، لجاج و تعصب و حضوریافتن با خلوص در محکمهٔ قضاوت فطرت، بدون هیچگونه پیشداوری و اعمال سلیقه و حتی دوری از تربیتهای تحمیلی با آثار پایدار در ضمیر ناخودآگاه است و چنین صافی سلامتی در کمتر امری پیش میآید و جای مناقشهٔ فراوان دارد. بر این اساس، تنها اولیات و وجدانیات مانند فکر و ترس و دیگر احساسات میتوانند نقطهٔ شروع تحلیل یا ارجاع علمی باشند؛ اگرچه امور یقینی حسی این ارزش را دارند که نخستین آگاهیها میباشند و نیز مانند مجرّبات، کلی نبوده و نیاز به تکرار ندارد و نظام آموزش علم باید بر آنها مبتنی گردد. اما حدس با آنکه همیشه یقینی نیست، میتواند همانند ملکهٔ قدسی منبعی برای وصول مستقیم به عالم ثبوت باشد و با گرفتن معنا از آن مقام، به ارایهٔ دلیل در مقام اثبات آن برآید. در حدس، حد وسط و نتیجه با هم در ذهن به صورت سریع و تنها با تأمل در یک مقدمه و با توفیق حاصل از صفای باطن حاصل میشود. البته حدس، مبتنی بر حس است اما حکم در آن با عقلی است که به سبب صفای نفس به قدرت حدس قوی و درک تیز و سریع با زایل نمودن شک و اذعان حکم به آن با کشف علت را دارد.
ما از مقام اثبات در پرتو تصدیقات و قضیههای بدیهی و استنتاجهای مبتنی بر آنها به مقام ثبوت و معنا با قیاس برهانی راه مییابیم. «برهان» قیاسی است که مقدمات آن از قضیههای یقینی است و مبتنی بر بدیهیات میباشد و ناظر به واقع و نفس امر است و غایت آن وصول خود شخص به حق میباشد نه افهام و اسکات دیگری و رد و قبول او. ما به دلیل اهمیت برهان، آن را به صورت مستقل توضیح خواهیم داد.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)