منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
با برچیده شدن ماهیت از مبانی منطقی، نظام فهم نیز در آن دگرگون میگردد و نقطهٔ شروع منطق به جای مقولات ارسطو و نظریهٔ کلی طبیعی، زیستشناسی و دیگر علوم تجربی با همان روش استقرایی بهخصوص در مقام تعریف و شناخت موضوع میباشد و روش استقرایی به دلیل این کارویژهٔ بسیار مهم ورودگاه روش استنتاجی میگردد. در حکمت مشّایی، هر معقول حاکی از یک کلی طبیعی در نظام مقولات است و هر مفهوم از طبیعتی مشترک در حقایق حکایت میکند که به شرط لا لحاظ شده است و جریان برهان یا حمل محمولی بر آن طبیعت، چنان است که هر فرد و مصداقی از آن موجود شود، آن حکم و برهان بر همه جاری است. بنابراین در قضیهٔ حقیقی، صدق در یک مورد به معنای صدق در هر مورد است؛ زیرا محمولِ قضیهٔ حقیقی برخاسته از ماهیت موضوع است و وصفی که ریشه در حقیقت موضوع دارد، لازم وصف عنوانی موضوع است و هر وصفی که بر طبیعت موضوع حمل شود، همهٔ مصادیق آن را فرا میگیرد، اعم از افراد فعلی یا فرضی؛ زیرا هر آنچه بر طبیعت صدق کند، بر فرد نیز صدق میکند. در قضیهٔ حقیقی، محمول از آنِ طبیعت موضوع است و طبیعت موضوع در همهٔ افراد آن به صورت لزومی مقتضی چنین خاصیتی است؛ برخلاف قضیهٔ خارجی (واقعی) که صدق در چند مورد به معنای صدق در همهٔ مصادیق نیست و در آن نمیشود سیر از جزیی به کلی داشت.
ما نظریهٔ کلی طبیعی را مردود میدانیم. در جهان خارج مرتبهای از هستی میتواند طبیعت باشد، اما طبیعت، امری کلی نیست و به روش تجربی فهم میگردد. هویت و تعین مرتبهٔ وجود است و حمل بر مدار آن شکل میگیرد. در نظریهٔ کلی طبیعی، موجودیت مفاهیم کلی یک وجود خارجی محقق در مصادیق آن است، اما در روش استقرایی (تجربی)، مشاهدهٔ شیء عاری از هرگونه پیشفرض است و روش بررسی و شیوهٔ دریافت اطلاعات بر پایهٔ مشاهده، تجربه، تکرارپذیری، اندازهگیری و استدلال تجزیهای میباشد و در روشهای جدیدتر بر نقش شهود و تخیل و تصور و با تعامل منسجم چهار عنصر تئوریهای پیشین، راهحل، مدل و واقعیت تأکید میشود. ترکیب روش استقرایی و قیاسی و کشف اصول کلی به کمک تعمیمهای استقرایی بهگونهای که شامل حدسهای صائب مبتنی بر تحلیل یک تجربهٔ واحد بشود و نیز روش اصل موضوعی مبتنی بر تخیل خلاق، رشددهندهٔ علوم طبیعی است. در روش اصل موضوعی، اصولی که روابط میان مفاهیم همنشین را تعیین میکند، به دست میآید و هماهنگی و سازگاری این اصول با عالم واقع ارزیابی میشود و برای تأیید تجربی دادههای آن تلاش میگردد.
موضوع استدلال استقرایی امور واقعی، ظاهری و خارجی کاربردی و تعریف و توصیف تجربی پدیدهها یا مبانی استدلال استنتاجی با کشف روابط عِلّی و معلولی است. دقت شود که نتیجهٔ یک استدلال استقرایی هرگز قطعی نیست و این ویژگی امور واقعی است و چیزی بیش از این از آن انتظار نمیرود، ولی هرچه بیشتر با روش علمی و ابزارهای پیشرفتهٔ صنعتی بر روی آن تحقیق دقیقتری شود، کیفیت استقرا و قوت آن بیشتر خواهد بود و به دلیل کیفی بودن و درگیری با لایهٔ ظاهری و ابتلا به سطحیاندیشی و بیانتهایی کیفیت، قواعد منطق فازی و ارزشهای متعدد احتمالی بر آن حاکم است و این دادهها همواره قابل تجدیدنظر میباشد؛ برخلاف استنتاج که به دلیل چیرگی ضرورت و درگیری با حقیقت و اعتبار یا عدم اعتبار تنها میتواند ارزش صادق و درست یا کاذب و نادرست را داشته باشد. تفاوت استنتاج با استقرا تنها در ادعای ضرورت و احتمال آن است.
نظریهٔ مفاهیم کلی ارزشی جز یک نامگذاری و جز معبری برای شروع علم نمیباشد و روش استنتاجی یا استدلال قیاسی نیز که اصول علمی را از طریق فرایند استدلال منطقی کشف میکند، چون محدود به علم حصولی و ابهامآلود است، اعتباری آلی و طریقی برای وصول به ساحت حضور دارد.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)