مضرات خواب طولانی

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

انس با فرهنگ واژگان

یقظ: «توجه» و انتباه. فرد بیدار به گونهٔ وصفی، «یقظان» است و «یقظاء» صورت مؤنث آن است. «یقظه» به معنای توجه است و «برخاستن از خواب»، مصداق غالبی آن می‌باشد و منحصر به این مورد نیست. کسی که توجه دارد، متنبه و یقظان است.

از واژه‌های مقابل یقظه، می‌توان «سِنَه»، «نُعاس»، «نوم» و «رُقود» را نام برد. «سِنه» خواب سبک یا چُرت را گویند که فرد در آن زودتر بیدار می‌شود. در آیهٔ شریفهٔ: «فَانْظُرْ إِلَی طَعَامِک وَشَرَابِک لَمْ یتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَی حِمَارِک»(۱) وصف «لَمْ یتَسَنَّهْ»از سِنه، به معنای خواب نیست، بلکه از «سنن» به معنای تغییرپذیری در تار و پود و در محتواست. برخلاف «تغییر»، که متفاوت شدن با جابه‌جایی را شامل نمی‌شود. «ها»ی آن برای سکت است. این وصف برای حمار نیامده است.

کسی که به خواب می‌رود، در ابتدا، خوابی سبک دارد و سپس خواب وی عمق پیدا می‌کند و سنگین می‌شود. خواب، چند لایه به خود می‌گیرد و بعد همان لایه‌ها باز می‌گردد و دوباره خوابْ سبک می‌شود و سپس انسان به بیداری باز می‌گردد و چشم می‌گشاید.

کسی که تازه از خواب بیدار می‌شود، باید نخست مقداری در جای خود بنشیند و حرکتی نکند تا بدن وی به‌طور کامل بیدار شود و همانند کامپیوتر، ویندوزِ نفس خود را بالا آورد. کم‌تر کسی است که تمامی وجود وی به تلنگری بیدار شود و آمادهٔ فعالیت گردد.

«نعاس»، رخوت مغزی است که شخص در آن نه خواب است و نه بیدار و حالت خیرگی و خماری است که گاه به انسان دست می‌دهد. «نوم»، حالتی است که نفس، از جوارح و حواس ـ بر اثر رخوت و سستی اعصاب ـ منصرف می‌شود و دیگر حواس و جوارح کار نمی‌کند؛ برخلاف «موت» که جوانح، به‌ویژه قلب را از حرکت باز می‌ایستاند.

«رقود» به معنای استراحت در حال خواب است. فردِ «راقد» دراز کشیده، ولی به خواب نرفته و هنوز بیدار است. هم‌چنین با بی‌هوشی و باز بودن چشم، جمع می‌شود. «رقود» هم به حالت کم‌تر از خواب گفته می‌شود ـ که فرد دراز کشیده و چشمان وی هنوز باز است ـ و هم به بی‌هوشی با چشم‌های باز. بنابراین «رقود»، هم همسایهٔ نوم و هم هم‌جوار مرگ است.

البته رقودی که قرآن‌کریم می‌فرماید، همراه با نوعی بی‌هوشی بوده است؛ چرا که وقتی اصحاب کهف را از این پهلو به آن پهلو می‌گردانده‌اند، متوجه نمی‌شده‌اند؛ پس بر اساس فرهنگ قرآن‌کریم، رقود را باید حالتی بعد از نوم و کیفیتی قبل از مرگ دانست؛ یعنی آنان نخست خوابیده‌اند و سپس در رقود فرو رفته‌اند. قرآن‌کریم می‌فرماید: «وَتَحْسَبُهُمْ أَیقَاظا وَهُمْ رُقُودٌ»(۲).

افرادی که حالت رقود به آنان دست می‌دهد، حیاتی کوتاه دارند؛ زیرا حالت رقود، حیات را نزول می‌دهد. برای همین است که اصحاب کهف وقتی بیدار شدند، عمری کوتاه داشتند. در روان‌شناسی گفته می‌شود کسانی که خواب‌های طولانی دارند، عمرشان کوتاه می‌شود و حافظه و استعداد آنان کاستی می‌گیرد و به مرور زمان، اندک می‌شود.

رقود را نباید با سکون همراه دانست. می‌شود کسی چند دهه در تلاش و تکاپو باشد و راقد هم باشد، بدون آن که خود متوجه شود و نیز دیگران هم چون خود به رقود گرفتار هستند، رقود او را نمی‌شناسند؛ چنان‌چه اصحاب کهف، چون همه به رقود گرفتار شده بودند، نمی‌توانستند آن را تشخیص دهند و تا به بیرون غار نرفتند، به آن حالت آگاه نشدند.

رقود شدت بیش‌تری از غفلت دارد، بلکه حالتی نزدیک به موت است؛ هرچند منافاتی ندارد که همراه حرکاتی باشد.

قرآن‌کریم برای افراد گرفتار به رقود دو ویژگی بیان کرده است: یکی آن‌که دیدن آنان اشمئزاز می‌آورد؛ همان‌طور که دیدن جنازه یا مردار چنین است. این اشمئزاز، سبب فرار می‌شود و بعد از آن است که رعب بر فرد بیننده هجوم می‌آورد؛ چنان‌که قرآن‌کریم نخست از حالت اشمئزاز و فرار به سبب آن می‌فرماید و سپس حالت رعب را می‌آورد که نشان می‌دهد فرار، پیش از رعب محقق شده است و به خاطر آن نیست؛ چنان‌که می‌فرماید: «لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهِمْ لَوَلَّیتَ مِنْهُمْ فِرَارا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبا»(۳). این آیه مربوط به اهل دنیاست و اگر صاحب بصیرتی آنان را مشاهده کند، این دو صفت در او ظاهر می‌شود و وی رقود آنان را تشخیص می‌دهد. فرد بیدار، از اهل رقودِ گرفتار به دنیا اشمئزاز و نفرت پیدا می‌کند و از آنان می‌ترسد؛ به‌گونه‌ای که اگر در سلوک قوی و توانمند نباشد، کناره و انزوای افراطی را پیش می‌گیرد. کسی که خواب است، دل افراد بیدار را از خود به هم می‌زند و اشمئزاز، نفرت، فرار و ترس بر آنان می‌اندازد.

رقود، هیأتی است آشکار از هیکل، که حال فرد بیدار، از آن به هم می‌خورد. با توجه به این توضیح می‌گوییم کسی که در یقظه نیست، یا به سنه و چرت و سستی گرفتار است و یا به نعاس و خیرگی و یا به نوم و جهالت و یا به رقود و غفلت و یا به موتی که حیاتی بعد از آن نیست. بنابراین همهٔ اهل دنیا بر یک مرتبه نیستند.

۱- بقره / ۲۵۹٫

۲٫ کهف / ۱۸٫

۳٫ کهف / ۱۸٫

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط