ترس، عامل نفاق و خساست

ترس، عامل نفاق و خساست

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

انس با فرهنگ واژگان

نفق: خروج غیرطبیعی و تمام شدن غیرعادی است. منافق به این اعتبار به این نام خوانده می‌شود که ایمانی را که ظاهر می‌کند، طبیعی نیست و دارای کاستی است و فاقد شخصیت و باطن می‌باشد و به هر راهی، به صورت صوری و شکلی در می‌آید؛ یعنی مانند «نفقا: موش صحرایی»، راه‌های متعدد و متکثر دارد.

منافق، کثیراللهجة است و زبان‌های متعدد دارد. باید توجه داشت که نفاقِ ناس، یا از ضعف نفس و ترس می‌باشد و یا برنامه‌ریزی‌شده و برای نفوذ و تحصیل قدرت و واردکردن تخریب ـ که دیگر ضعف در آن نیست ـ می‌باشد.

انفاق، متعدی است و خروج غیرطبیعی مال می‌باشد. لحاظ طبیعی آن، همان روند قانونی مبادلات و داد و ستد، مانند بیع، می‌باشد. خداوند، این کار غیرطبیعی را به بیش‌ترین قیمت می‌خرد تا فرد انفاق‌کننده، در این روند غیرطبیعی انتقال مال ـ که مال خود را از دست می‌دهد ـ متضرر نشود.

بالاتر از انفاق، ایثار است که فرد تمامی داشتهٔ خود را می‌دهد؛ اگرچه به آن نیازمند باشد، هرچند اگر به آن نیاز نداشته باشد، باز هم ایثار می‌باشد. ایثار، هم دارای سهولت در پرداخت و هم دارای سعه و گشایش و زیادی در اعطاست؛ برخلاف اعسار که هم شدت و سختی و هم مضیقه و تنگنایی و خست در آن می‌باشد. البته انفاق از حیث کثرت موارد و کمّیت، از ایثار مهم‌تر است و کاری عمومی است که نیاز به اخلاص و بُرد بالا ندارد؛ اما ایثار نسبت به انفاق، عظمت بیش‌تری در کیفیت و در نتیجه دارد؛ هرچند از لحاظ آماری اندک است.

در کتاب‌های لغت، «نفق» را به «نفد» معنا کرده‌اند. این دو کلمه به دلیل اشتراک در دو حرف نخست، قرب معنا دارند. «نفد» تمام‌شدن و فنا و هلاکت در برابر بقاست؛ چنان‌که قرآن‌کریم آن را به تقابل، چنین معنا می‌کند: «مَا عِنْدَکمْ ینْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»(۱).

«نفد» تمام شدن طبیعی است، بنابراین معنای خروج و حرکت در آن می‌باشد؛ اما «نفقْ» تمام‌شدن و خروج غیرطبیعی است که در آن، حرکت می‌باشد.

«منافق» و «انفاق» هر دو یک ماده دارد با دو بار متفاوت؛ یکی منفی و دیگری ارزشی و مثبت. تفاوت این دو، فقط در قصد فاعلی است؛ به این معنا که در انفاق، قصد ایمانی خروج‌کننده مال خود را به بالاتر و به خدا می‌دهد ولی در نفاق، قصد فاعلی خروج غیرطبیعی از ظاهر ایمانی به طرف باطن غیرایمانی و رو به نزول و انحطاط است که خروج استمراری از ایمان به غیر ایمان است. چنین امری بی‌هویتی می‌آورد.

بنابراین «نفق» جنس معناست و چگونگی خروج، فصل آن می‌شود و یکی از دو نوع نفاق یا انفاق را پدید می‌آورد. «نفقا» به موش صحرایی می‌گویند که توان نفوذ با کندنِ دو لانهٔ متصل به هم را دارد که پنهانی را «نافقا» و آشکار آن را «قاسعا» و ظاهر می‌گویند. «قاسعا» حکم دام را دارد که اگر شکاری در آن بیفتد، موش صحرایی از نافقا به او هجوم می‌آورد و گردن او را می‌جود.

موش، با آن‌که دارای ظاهری نرم است، اما استبدادی‌ترین و خشن‌ترین باطن را دارد. موش، هم نفاق و زیرکی دارد و هم مانند شغال، حیوانی خسیس می‌باشد؛ زیرا ترسوست. ترس، عامل نفاق و نیز خساست است. موش به لانهٔ خود، ده‌ها سوراخ می‌گشاید؛ زیرا از جان خود ترس دارد و نیز خودخواه و خسیس است و نمی‌خواهد قاعدهٔ جنگل را رعایت کند؛ یعنی می‌خواهد بخورد، بدون این‌که بپذیرد که در جنگل، او هم باید خورده شود؛ برخلاف پلنگ که به جای نفاق، به دل جنگل می‌زند و یا غالب و چیره می‌شود یا بدون ترس، شکست می‌خورد.

۱- نحل / ۹۶٫

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط