منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

انس با فرهنگ واژگان

خبر: اطلاع و آگاهی دقیق از طریق تجربهٔ حسی به همراه اقتدار در عمل را گویند. به کسی که اطلاعات و دانش دقیق و ژرف و قدرت مانور در عمل دارد، «خبره» می‌گویند. «علیم» به صرف آگاه می‌گویند و عمل در آن دخالتی ندارد؛ ولی «خبیر» و «خبره» کسی است که افزون بر آگاهی چیره، قدرت عملیات در خارج را دارد؛ از این رو «خبیر» بالاتر از «علیم» است.

خبیر وصف ظاهر است و آگاهی از طریق رؤیت حسی را می‌گویند.

جملهٔ خبری: «وَمَا تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ»(۱). این جملهٔ منفی و محصور، در حکم انشای امر است؛ اما چون انفاق به «ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ»کاری سنگین است، به‌گونهٔ امر صریح نیامده است تا تکلیف سنگین بر دوش بندگان نگذارد و بسیاری را بدهکار نکند. مؤمن نیز نباید کسی را رفوزه کند؛ از این رو بهتر است به در بگوید تا دیوار بشنود. این شگرد بیانی، نمی‌خواهد تخاطب داشته باشد و امر را اختیاری می‌سازد و الزام را برمی‌دارد؛ از این رو گفته می‌شود در حکم انشای امر است؛ یعنی الزام آن اقتضایی است، نه فرمانی و دستوری. این از شگردهای رایج قرآن‌کریم برای توصیفی نشان‌دادن دین است و تأکیدی بر این است که دین، برنامه‌ای دستوری و فرمانی نیست. از لحاظ روان‌شناسی نیز این ناخودآگاه انسان است که باید الزام چیزی را دریابد تا به آن تن دهد و آن را بپذیرد، وگرنه موعظه یا امر صریح و دارای تخاطب مستقیم، نه‌تنها خاصیتی ندارد، بلکه چه بسا تیرگی، دلخوری و لجاجت ایجاد کند.

ابتغاء در این آیه، به معنای «گزینش امر محبوب» و همان معنای «قربة الی‌اللّه» و «نزدیکی تدریجی و سلوک آرام به سوی خدا» را دارد و به صورت مستقیم وصول به «وجه‌اللّه» را ـ که خیلی سنگین است ـ نیاورد.

توجه شود که گزاره‌های خبری قرآن‌کریم، گاه برای تعمیم یا تهدید می‌آید. اگر گزاره‌ای مفاد و محتوای روشنی داشته باشد که نیاز به ذکر ندارد، اما زمینه برای بیان مطلب دیگری شود و آن را تحت پوشش خود قرار دهد، به آن تعمیم می‌گویند. همین گزاره، گاه در سیاق تهدید می‌باشد؛ مانند: «غُفْرَانَک رَبَّنَا وَإِلَیک الْمَصِیرُ». این‌که بازگشت همه به سوی خداوند است، مشخص است، اما به قرینهٔ طلب بخشش، تهدید را می‌رساند.

خبط: خبط، نرمی از سر ضعف و سستی است. خبت (با تای منقوط)، به معنای نرمی، زمین هموار و وسیع را می‌گویند. خبت، «فروتنی و گستردگی و نرمی از سر اقتدار» است. اخبات، «اطمینان به همراه خضوع کامل و نرمی مستمر و فروگذاشتن خودخواهی» است. مخبتین شجاع‌دلانی هستند که سرزمینی رملی را با ایمان و اطمینان به خدا، با موفقیت طی می‌کنند و به هدف می‌رسند و در طی این راه، مأیوس نمی‌شوند و از چیزی هراس پیدا نمی‌کنند.

خبط، فعل لازم ابتدایی است؛ یعنی فاعل آن به صورت اولی و بدون تأثیر از عاملی، ایجاد خبط می‌کند؛ اما «تخبّط» ـ بر وزن تفعّل ـ معنای ثانوی، متوسط و انفعال را دارد. قرآن‌کریم می‌فرماید: «الَّذِینَ یأْکلُونَ الرِّبَا لاَ یقُومُونَ إِلاَّ کمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ»(۲).

تخبّط، زدن شدید با ابزاری محکم به کسی برای ایجاد ضعف و سستی در اوست؛ ضربه‌ای که جان انسان را به تکلف و زحمتی می‌اندازد که آن را تا دم مرگ می‌برد، اما نمی‌میرد. برای نمونه ربا از عامل‌های سستی‌زا ـ به‌خصوص سستی عقلی ـ و جنون‌آور است که رباخوار را دیوانه و آشفته و کوتاه‌فکر می‌سازد. ربا در رباخوار، زمینه‌ای را ایجاد و انفعالی را به وجود می‌آورد که شیطان را برای عمل خبط به سوی خود می‌کشاند و چنین نیست که شیطان به صورت اولی خبط داشته باشد. رباخواری سبب می‌شود با ضربهٔ شدیدی که شیطان وارد می‌آورد، سستی و ضعف در رباخوار ایجاد شود.

تخبّط، یکی از انواع جنون است که با مس شیطان در فرد ایجاد می‌شود.

لمس، امری مادی است و به درک حس ظاهری می‌آید و لازم نیست شدید باشد. ممکن است مسّ برای حس ظاهری قابل دریافت نباشد و امری روحی روانی باشد. هم‌چنین در آن، زدن و ضربه و قهر لازم است.

مَسّ، مرور و کشیده شدن چیزی بر چیزی دیگر و حرکت را لازم دارد و می‌تواند مثل نسیمی باشد که درد محسوس نداشته باشد و فرد به آن توجه نیابد، اما لمس، دارای احساس ظاهری است و تصرفی است که می‌تواند درد ظاهری داشته باشد. خوردن ربا باعث می‌شود شیطان توان مَس نفسانی رباخوار را پیدا کند. با مَسِ غیر قابل درک شیطان ـ که نوعی تجاوز است ـ نفس سست می‌شود و برای وسوسه‌های شیطانی انفعال و پذیرش می‌یابد. باید توجه داشت که رباست که تخبّط می‌آورد؛ وگرنه گناهانی مثل قتل و دزدی چنین اثری ندارد. ربا نمی‌کشد، اما فرد را از لحاظ روانی، آشفته و پریشان می‌کند و اعوجاج و شیطنتی که در خود شیطان هست، از طریق مَسّ، به فرد منتقل می‌شود و رباخوار را درگیر اعوجاج می‌کند؛ به‌گونه‌ای که رباخوار نمی‌داند با درآمد ربوی خود چه کند. از کم‌ترین اعوجاجاتی که در رباخوار به وجود می‌آید، تمایل به تجاوز به محارم و هم‌جنسگرایی است؛ به‌گونه‌ای که برای این کار، پول‌های کلانی هزینه می‌کند. این در حالی است که لذت خواب و خوراک از رباخوار گرفته می‌شود و ذائقه و کام وی نیز از بین می‌رود و از کار می‌افتد. برای مثال، رباخواران به خوردن نان و ماستی کفایت می‌کنند، در حالی که از اشراف و ثروتمندان می‌باشند و پول‌های کلانی در حساب خود دارند. تخبّط به چنین آشفتگی‌ها و تشتت‌هایی گفته می‌شود که فرد را از نفس و باطن انصراف می‌دهد و به انگلی غرق در توهّمات تبدیل می‌کند که از زندگی خود عذاب می‌کشد، اما نمی‌میرد.

مس شیطان، نوعی ضرب و زدن به نفس با شدتی است که گاهی فرد، تعادل خود را از دست می‌دهد و توهّم پیدا می‌کند و واژگون و به‌هم‌ریخته سخن می‌گوید. گاهی نیز به تحریک و فساد، در او حالت خودآزاری یا غیرآزاری و سادیسم دست می‌دهد و میل می‌یابد دیگری را اذیت کند یا بعضی از مواضعِ او خارش می‌گیرد یا پلک می‌زند.

۱- بقره / ۲۷۲٫

۲- بقره / ۲۷۵٫

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط