سورهٔ بقره

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

انس با فرهنگ واژگان

بقره: اسم به معنای گاو نیست، بلکه وصف است. بقر، اسم جنس و وصف است و بقره، وحدت در تجنیس است، نه تأنیث؛ یعنی هم به مذکر و هم به مؤنث اطلاق می‌شود. معنای شکافتن، بازکردن، شکفتن، کاوش، گشایش، رونق و بزرگی دارد؛ یعنی کاوش در بلندی‌ها. این گشایش و شکافتن، یا به شکوفه و بلندی است، یا به شکاف و در پنهانی‌ها. البته باید توجه داشت که بلندی برای هر پدیده‌ای به تناسب آن است: بلندی نماز به سجدهٔ آن است، نه به قیام که کوتاهی نماز است. هم‌چنین بلندی گیاه، در شکوفایی و میوه و بار آن است. بلندی انسان نیز به عبودیت و فناست که به حسب ظاهر، پایین می‌نماید. بنابراین، لفظ بقر برای این روح معنا وضع شده است، نه برای جثه‌ای که به آن، گاو گفته می‌شود. سورهٔ بقره در قرآن‌کریم به این وصف اشاره دارد، نه به مصداق و حیوان خارجی آن؛ زیرا این سوره، بزرگی و صلابت دارد و محتوای آن، معارف را، هم در کمّیت و هم در کیفیت گشوده است و برتری کمّی و کیفی را با هم دارد.

این سوره از سوره‌های احاطی است که پیروان سرسخت کتاب‌های آسمانی پیشین و به‌طور کلی انکارگرایان را با صلابت، به تحدی گرفته است و اشکالات کتاب‌های گذشته را به بحث و مناظره گذاشته و آن‌ها را دقیق شکافته و از این حیث، دارای غنا و بی‌نیازی و وقار است.

این سوره، هم بزرگ‌ترین سورهٔ قرآن‌کریم است و هم بلندترین و طولانی‌ترین آیات در آن می‌باشد و از این منظر، شکوفهٔ قرآن‌کریم می‌باشد.

مداومت بر قرائت سورهٔ بقره به همراه حفظ نشاط و سرزندگی، باطن را می‌شکافد و انسان را به غیب هستی می‌رساند. سورهٔ بقره از سوره‌های مدنی و مربوط به جوامع پیشرفته، علمی، تخصصی و دارای قدرت گفتمان است.

«بقر الهدهد الارض» به این معناست که شانه‌به سر، زمین را می‌کاود و با شکافتن آن، می‌یابد در آن‌جا آب هست یا نه. این، شکافتنِ زمین است.

به گاو از آن رو بقره گفته می‌شود که در میان حیوانات دارای صلابت، وقار، وزان، قوّت و دارای غنا و بی‌نیازی و از همه مهم‌تر نجابت است و مثل پهلوان‌ها، شایسته راه می‌رود و تنها از آب تمیز استفاده می‌کند و سبک‌مغز و آشغال‌خور نیست؛ برخلاف الاغ که سبک‌مغزانه و غیرنجیب راه طی می‌کند و بالا و پایین می‌پرد و جفتک می‌اندازد و برای همین به آن شاخ نداده‌اند تا ضعیف نگاه داشته شود و به دیگران آسیب نزند. چشمان گاو به‌گونه‌ای درشت است که تداعی نگاه حکیمانه و دقیق را داشته باشد. به الاغ به اعتبار سستی و سبکی که دارد «حمار» گفته می‌شود. البته از نظر زیبایی‌شناسی، چشم الاغ از زیباترین چشم‌ها در میان حیوانات می‌باشد و وقار عجیبی در آن افتاده است.

به شیر و نیز به شاهین به اعتبار این‌که چشمان آن‌ها کار چشم گاو را می‌کند، «بقیر» گفته می‌شود. چشم شیر و شاهین، تمامی حیوان‌های درشت و ریز را رصد می‌کند و چیزی از آن مخفی نمی‌ماند.

در میان قوم بنی‌اسرائیل نیز گاو برای حکمیت در دعوا انتخاب شد که بی‌تناسب با دقت آن در رؤیت نیست. گاو در میان هندوها محبوبیت و احترام فراوانی دارد و این احترام بدون فلسفه نمی‌باشد.

بلغ: رسیدن به حقیقت خود. انسانی از لحاظ جسمی بالغ می‌شود که قدرت انزال منی داشته باشد؛ یعنی به حقیقت جسم خود ـ که از منی می‌باشد ـ برسد. بلوغ عقلی نیز وقتی است که به عقل و خردورزی برسد. بلوغ روحی، وصول به روح است. روح، کمال اطمینانی است که در انسان ظاهر می‌شود و فتوت و مردی، شجاعت و عدالت از آثار آن است.

«بلغ» با «وصل»، قرب معنایی دارد. وصول، رسیدن به هدفی ناهمگون است که در اختیار فرد نبوده و از آن نمی‌باشد؛ اما «بلوغ» رسیدن به غایتی همگون است که برای خود می‌باشد و از پیش نیز از آن بوده است. برای نمونه برای حکم و تکلیف، باید بلوغ پیدا کرد، ولی عارفْ وصول می‌یابد؛ زیرا سلوک، بازگشت به نقطهٔ آغازین نیست، بلکه رسیدن به نتیجهٔ کردار می‌باشد؛ در حالی که بلوغ سنی، رسیدن از نطفه به قدرت تولید نطفه است.

مبالغه از همین ماده است. سه صیغهٔ «فعول»، «فعّال» و «مفعال» معنای مبالغه را می‌رساند، اما مبالغهٔ هریک با دیگری تفاوت دارد. ما از تفاوت‌های آن‌ها ذیل عنوان «تقارب معنایی» در همین کتاب سخن گفتیم.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد نخست)

مطالب مرتبط